آنفلوآنزای ۱۹۱۸
آمار دقیقی از تلفات این همهگیری نداریم اما تخمین میزنند که حداقل ۳۰ درصد مردم دنیا را آلوده کرد و یک نفر از هر ۵ نفر – از این ۳۰ درصد – را کشت. سرانجام در نوامبر ناگهان محو شد و شمار بیماران به صفر رسید.
روزنامه اعتماد نوشت: «همهگیری بیماری موسوم به آنفلوآنزای اسپانیایی در واقع از ابتدای سال ۱۹۱۸ از امریکا و گویا از ایالت کانزاس شروع شد. دکتر لورینگ ماینر، پزشک یکی از مناطق روستایی این ایالت، متوجه شد عدهای از ساکنان منطقه دچار آنفلوآنزا شدهاند اما این آنفلوآنزا با آن چه او میشناخت تفاوتهایی داشت و بسیار شدیدتر بود و حتی مردان تندرست و نیرومند را هم از پا میانداخت. در ژانویه و فوریه اوج گرفت و در مارس کمی فرونشست. البته مقامات نظام سلامت و بهداشت امریکا تقریبا هیچ کاری برای مقابله با بیماری نکردند چون «آنها درگیر مسائل بهداشتی دیگری در زمینه جنگ بودند» و حتی کسی را برای بررسی موضوع به کانزاس نفرستادند.
امریکا درگیر جنگ بود و گروهگروه سرباز به اروپا میفرستاد. این سربازان بودند که بیماری را با خودشان به اروپا بردند و کشورهایی مثل فرانسه و ایتالیا و آلمان را هم آلوده کردند. سربازان انگلیسی نیز آلوده شدند و این آلودگی را در تمام قلمرو پادشاهی بریتانیا، از ولز و اسکاتلند گرفته تا هند پخش کردند (این بیماری به ایران هم سرایت کرد و جان بسیاری از ایرانیان را گرفت، مثلا فقط در شهر شیراز – زمانی که در اشغال انگلیسیها بود – نزدیک به ۱۰ هزار نفر قربانی شدند). بیماری به چین هم رسید و همزمان به شمال آفریقا هم رخنه کرد و از مردم تلفات گرفت. بعد دوباره در چنین روزهایی از همان سال ۱۹۱۸ موج دومش در امریکا، این بار از بوستون شروع شد و در کمتر از چند هفته تقریبا سراسر این کشور را درگیر کرد. میلیونها نفر بیمار شدند و صدها هزار نفر مردند، چون زور نظام سلامت و خدمات دولتی به همهگیری نمیرسید – هم در امریکا و هم در کشورهای دیگر – بازار سخنان جاهلانه و خرافات رونق گرفت و حتی مومنان هم در اشتباهی از روی درماندگی دور هم جمع میشدند و دستهجمعی دعا میخواندند (که اجتماعات اینچنینی خودش عامل گسترش بیشتر بیماری میشد). تابوت کم آمده بود و مثلا در ایالات متحده «مسئولان کفنودفن مجبور شده بودند مردان مسلحی را برای مراقبت از تابوتها استخدام کنند تا تابوتها به سرقت برده نشوند.»
آمار دقیقی از تلفات این همهگیری نداریم اما تخمین میزنند که حداقل ۳۰ درصد مردم دنیا را آلوده کرد و یک نفر از هر ۵ نفر – از این ۳۰ درصد – را کشت. سرانجام در نوامبر ناگهان محو شد و شمار بیماران به صفر رسید. شاید ایمنی گلهای ایجاد شده بود یا شاید «بر اساس نظریه دیگری، وقتی تعداد میزبانهای زنده خیلی کم شود، ویروس دوباره جهش مییابد و سویه خفیفتری به وجود میآورد که افراد زیادی کشته نشوند و ویروس بتواند میزبان داشته باشد، زیرا دیده میشد افرادی که در اواخر همهگیری مبتلا شده بودند شدت بیماریشان کمتر بود و احتمال مرگشان نسبت به افرادی که زودتر مبتلا شده بودند، اندک بود.»
اما چرا آنفلوآنزایی که در امریکا شروع شد، آنفلوآنزای اسپانیایی نام گرفت؟ لیزابت هاردمن در کتاب پاندمیهای آنفلوآنزا (که همه اطلاعات این یادداشت از همین کتاب است) مینویسد: دولتها به دلیل درگیری در جنگ اول جهانی در مورد انتشار هرگونه اطلاعاتی که ممکن بود دشمن از آن بهرهبرداری کند محدودیت اعمال میکردند اما دولت اسپانیا که در جنگ شرکت نکرده بود «محدودیتی هم بر مطبوعات اعمال نمیکرد و روزنامههای اسپانیایی درباره آنفلوآنزا گزارشهای فراوانی ارایه میکردند.» از این رو این خطا فراگیر شد که گویا اسپانیا کانون اصلی شیوع و گسترش بیماری است.» منبع: ايسنا
امریکا درگیر جنگ بود و گروهگروه سرباز به اروپا میفرستاد. این سربازان بودند که بیماری را با خودشان به اروپا بردند و کشورهایی مثل فرانسه و ایتالیا و آلمان را هم آلوده کردند. سربازان انگلیسی نیز آلوده شدند و این آلودگی را در تمام قلمرو پادشاهی بریتانیا، از ولز و اسکاتلند گرفته تا هند پخش کردند (این بیماری به ایران هم سرایت کرد و جان بسیاری از ایرانیان را گرفت، مثلا فقط در شهر شیراز – زمانی که در اشغال انگلیسیها بود – نزدیک به ۱۰ هزار نفر قربانی شدند). بیماری به چین هم رسید و همزمان به شمال آفریقا هم رخنه کرد و از مردم تلفات گرفت. بعد دوباره در چنین روزهایی از همان سال ۱۹۱۸ موج دومش در امریکا، این بار از بوستون شروع شد و در کمتر از چند هفته تقریبا سراسر این کشور را درگیر کرد. میلیونها نفر بیمار شدند و صدها هزار نفر مردند، چون زور نظام سلامت و خدمات دولتی به همهگیری نمیرسید – هم در امریکا و هم در کشورهای دیگر – بازار سخنان جاهلانه و خرافات رونق گرفت و حتی مومنان هم در اشتباهی از روی درماندگی دور هم جمع میشدند و دستهجمعی دعا میخواندند (که اجتماعات اینچنینی خودش عامل گسترش بیشتر بیماری میشد). تابوت کم آمده بود و مثلا در ایالات متحده «مسئولان کفنودفن مجبور شده بودند مردان مسلحی را برای مراقبت از تابوتها استخدام کنند تا تابوتها به سرقت برده نشوند.»
آمار دقیقی از تلفات این همهگیری نداریم اما تخمین میزنند که حداقل ۳۰ درصد مردم دنیا را آلوده کرد و یک نفر از هر ۵ نفر – از این ۳۰ درصد – را کشت. سرانجام در نوامبر ناگهان محو شد و شمار بیماران به صفر رسید. شاید ایمنی گلهای ایجاد شده بود یا شاید «بر اساس نظریه دیگری، وقتی تعداد میزبانهای زنده خیلی کم شود، ویروس دوباره جهش مییابد و سویه خفیفتری به وجود میآورد که افراد زیادی کشته نشوند و ویروس بتواند میزبان داشته باشد، زیرا دیده میشد افرادی که در اواخر همهگیری مبتلا شده بودند شدت بیماریشان کمتر بود و احتمال مرگشان نسبت به افرادی که زودتر مبتلا شده بودند، اندک بود.»
اما چرا آنفلوآنزایی که در امریکا شروع شد، آنفلوآنزای اسپانیایی نام گرفت؟ لیزابت هاردمن در کتاب پاندمیهای آنفلوآنزا (که همه اطلاعات این یادداشت از همین کتاب است) مینویسد: دولتها به دلیل درگیری در جنگ اول جهانی در مورد انتشار هرگونه اطلاعاتی که ممکن بود دشمن از آن بهرهبرداری کند محدودیت اعمال میکردند اما دولت اسپانیا که در جنگ شرکت نکرده بود «محدودیتی هم بر مطبوعات اعمال نمیکرد و روزنامههای اسپانیایی درباره آنفلوآنزا گزارشهای فراوانی ارایه میکردند.» از این رو این خطا فراگیر شد که گویا اسپانیا کانون اصلی شیوع و گسترش بیماری است.» منبع: ايسنا