پدر شدن چه حسی دارد؟
ایسنا/خراسان رضوی بسیاری از ما پدر داشته یا داریم، شاید خودمان پدر باشیم یا در آستانه پدر شدن قرار داشته باشیم. پدر شدن زندگی انسان را دگرگون میکند و او را وارد دنیای جدیدی میکند، اما آیا تاکنون با خود فکر کردهاید پدر شدن واقعاً چه حسی دارد؟
پدر بودن روایت مردانی است که مسئولیت زندگی را بر عهده دارند و تمام تلاش خود را در جهت خوشبختی و رفاه خانواده و فرزندان خویش به کار میبرند. پدر شدن سرآغاز تجربه و زندگی جدیدی همراه با ماجراهای گوناگون و بدیعی است که احساسات تازهای را معممولاً همراه با نگرانی در مردان ایجاد میکند.
هنر همواره مبتنی بر احساسات و عواطف آدمی و علم در ارتباط با استدلال و تجربه انسانها است. از این رو شاید بتوان پدر بودن را تلفیقی از علم و هنر دانست، زیرا مردان با عهدهدار شدن این نقش نهتنها احساسات جدیدی را تجربه میکنند که باید آنها را مدیریت کنند، بلکه باید با استفاده از منطق و تجربیات خود در مورد موضوعات مختلف تصمیمگیری کنند. شرایط زندگی امروزی سبب شده است که پدران، زمان کمتری را در کنار فرزندان خود سپری کنند و نتوانند همانند گذشته احساسات خود را به آنها منتقل کنند و به تعبیری روابط میان پدران و فرزندان تغییر اساسی پیدا کرده است.
اولین تجربه پدر شدن برای هر مردی حسی بینظیر را به ارمغان میآورد که گاهی ممکن است این احساسات با سردرگمی نیز همراه باشد. حسی که نمیتوان عنوان و توصیفی برای آن بیان کرد. سیزدهم رجب، سالروز ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان روز پدر نامگذاری شده است. به مناسبت این روز با تعدادی از پدران گفتوگویی در خصوص اولین تجربه پدر شدن آنها داشتهایم که در ادامه میآید.
محسن: خوشحال، نگران و خجالتزده بودم
محسن که تازه پدر شده در اینباره به ایسنا میگوید: لطف خدا به من همیشه خیلی بیشتر از حد انتظار و حتی تصور و درک من شامل حالم بوده و برای پدر شدن هم این لطف شاید چندین برابر بوده است. من برای بچهدار شدن هیچ ترسی نداشتم؛ در واقع قبل از بارداری همسرم و دوران مجردی همیشه ترس اینکه نتوانم بچهدار شوم را داشتم، اما خوشبختانه در طول دوران بارداری همسرم تا زمان به دنیا آمدن بچه، هیچ ترس و نگرانی نداشتم و مطمئن بودم بچه به سلامتی متولد خواهند شد و شکر خدا همین اتفاق نیز رخ داد.
وی ادامه میدهد: نخستین بار که فرزندم را در آغوش گرفتم احساسی کاملاً ناشناخته و منحصر به فرد را تجربه کردم، حسی متشکل از خوشحالی، نگرانی و حتی خجالت، حسی غریب را در من به وجود آورده بود.
این پدر اضافه میکند: فکر میکنم نحوه تربیت و رفتار پدر و مادر ما بسیار بر نحوه برخورد و تربیت فرزندانمان اثر گذار است و تأثیرنگرفتن از والدین بسیار سخت است. معتقدم فرزندان آیینههایی هستند که رفتار والدین خود را انعکاس میدهند و ما در نقش پدر و مادر سعی میکنیم برخی رفتارها که شاید سبب ناراحتی و سختی ما بوده است را در تربیت فرزندانمان به کار نگیریم. با این حال، به نظر من حداقل ۷۰ درصد شیوه تربیتی من مانند شیوهای که والدینم در تربیت من استفاده کردهاند.
وی با اشاره به اینکه «روابط والدین و فرزندان در مقایسه با گذشته بسیار تغییر کرده است»، تصریح میکند: روابط والدین با فرزندان به واسطه تغییرات بسیار چشمگیر تکنولوژی، بسیار دستخوش تغییر قرار گرفته است و به نظرم انتظار بچههای حال حاضر بسیار بیشتر از گذشته است و البته این انتظارات کاملاً طبیعی و به جاست.
محسن خاطرنشان میکند: من انتظار خاصی از فرزندانم ندارم، بلکه همواره از خدا میخواهم که به من توانایی تربیت مناسب فرزندم را عطا کند تا بتوانم فردی تربیت کنم تا در آینده برای جامعه مفید بوده و مایه آرامش و افتخار من باشد. در واقع باید از خودمان انتظار داشته باشیم و نه کودکانی که خودمان آنها تربیت میکنیم.
وی عنوان میکند: لذتی که در بچهدار شدن وجود دارد، غیر قابل توصیف و بسیار دلخواه و دوست داشتنی است، اما اگر بخواهم با خودم صادق باشم با توجه به شرایط موجود در کشور ما اینکه یک انسان را به جامعه وارد کنیم در حالی که خودش هیچ حق انتخابی ندارد مسئولیت بسیار بزرگی است. به قول یکی از دوستانم من به اندازهای بچهام را دوست دارم که نمیخواهم سبب آمدن او به این دنیا شوم.
محسن با بیان اینکه «از زمان بچهدار شدنمان کاملاً راضی هستم»، ادامه میدهد: من فکر میکنم هر خانوادهای باید حداقل دو فرزند و با اختلاف سنی کم داشته باشد و در غیر این صورت بهتر است بچهدار نشوند، زیرا کودکان نیاز به همبازی دارند.
حمزه: نگران بودم بچهام زنده نماند
حمزه نیز که در خصوص اولین تجربه پدر شدنش با ایسنا گفتوگو میکند، میگوید: فکر میکنم اولین تجربه پدر شدن برای همه خیلی خاص باشد، این موضوع برای من و همسرم بیشتر بود چون هم فرزندمان زود به دنیا آمده بود و هم اینکه پس از یک تجربه بارداری ناموفق قرار بود بار دیگر بچهدار شویم. معجزهای که شکرگزاری ویژهای در ما ایجاد کرده بود. به دنیا آمدن یک بچه یک کیلو و دویست گرمی که معلوم نبود زنده بماند حسی دوگانه از ترس و خوشحالی در ما به وجود آورده بود.
وی ادامه میدهد: نقش پدر من در ارتباط من با همسر و فرزندان بسیار پررنگ بوده است. در گذشته والدین زمان زیادی را با بچهها سپری نمیکردند و در واقع با به دنیا آوردن خواهر و برادر سعی میکردند برای فرزندان خود همبازی اضافه کنند. حالا که رغبت به آوردن فرزند کم شده، پدر و مادر وقت بیشتری را صرف بچههای خود میکنند.
این پدر خاطرنشان میکند: فکر نمیکنم همه پدرها از فرزندانشان انتظار ثابتی داشته باشند و طبیعتاً این انتظار به شخصیت و فرهنگ پدر بستگی دارد. چنانچه شرایط مهیا باشد به داشتن دو و یا حتی یک فرزند اکتفا میکنم.
سجاد: همراه با لذت و اشک میترسیدم
سجاد نیز در خصوص اولین تجربه پدرشدن به ایسنا میگوید: اولین خاطره من از پدر شدن لحظه تولد آیدا بود که با ترس به او نگاه میکردم؛ ترسی همراه با لذت و اشک. از چه میترسیدم؟ از این که سردش باشد، ترسیده باشد یا اینکه نور چشم او را اذیت کند. شاید نگران این بودم که پرستار پای او را محکم گرفته باشد، گرسنه و تشنه باشه و بسیاری از موارد دیگری که فکر کنید و تمام این ترسها در یک لحظه به سمت من هجوم آورد.
وی ادامه میدهد: اولین بار که آیدا را بغل کردم باز هم ترسیدم. ترسیدم که محکم او را در آغوش بگیرم و یا این که از من بترسد حتی میترسیدم که آیدا از دستم بیفتد و آن لحظه نخندد و خوش نباشد.
سجاد بیان میکند: قطعاً نقش پدرم در رابطه پدری من خیلی تاثیرگذار بوده است. پدر من مانند بسیاری از پدرها سنتی بود و هست. در واقع پدرم خیلیکم محبت خود را بروز میدهد، اما بی دریغ زندگیاش را فدای بچههایش کرده است. من ناخواسته شبیه پدرم شدم. همه زندگیام را برای بچهام میگذارم، اما سعی میکنم سنتی نباشم و تا حد توان به آیدا محبت کنم، با او بازی کنم و برایش قصه بگویم.
وی درخصوص تغییرات به وجود آمده در روابط پدر و فرزندی، خاطرنشان میکند: به نظر من بیشترین تغییر مربوط به ساختارهای فرهنگی و ریشههای مردسالاری و زنسالاری است که در رابطه والد و فرزندی ما و پدرانمان نمود پیدا کرده است و فکر میکنم بیشترین تغییر محسوس مربوط به حذف شدن کلیشه مردسالاری، زن خانهدار و مادر نمونه است که سبب شده حالا من هم وظیفه خودم بدانم تا بسیاری از وظایف مادرها را انجام داده و به دوش بکشم.
انتهای پیام