آیا باید منتظر حوادث جدید در خاورمیانه باشیم؟
این دیدگاه کاملاً درست است که ویروس کرونا اقتصاد جهانی را با خلل اساسی و نوعی توقف کشنده روبرو کرده است. کرونا ابتدا در سرزمین دومین اقتصاد جهان “چین” آشکار شد و حالا در سرزمین اولین اقتصاد جهان “آمریکا” جولان میدهد.
به گزارش خبرنگار ایسنا، اکنون مهمترین سوالها این است که اقتصاد جهانی چگونه خسارتهای ناشی از کرونا را جبران میکند؟ آیا کشورهای در حال رشد، فقرای عالم و کشورهای صاحب انرژی همچنان در صف مقدم غارت کشورهای ثروتمند و پیشرفته قرار خواهند گرفت؟ در روزی که “ویروس کرونا” ساختار اجرایی اندیشه دهکده جهانی را فرو ریخته و هر کشوری به فکر نجات مستقلانه خود برآمده است و کرونا به وسیلهای برای کسب مکاسب سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است، آیا پس از پایان کرونا قدرتهای برتر جهان با رحم و شفقت و مهربانی با دولتهای ضعیفتر برخورد میکنند یا آنان با سیاستهای اقتصادی یکجانبه خود، آخرین رمق باقی مانده پس از مبارزه و ریشه کنی کرونا را از گلوی نحیف کشورهای فقیر، در حال رشد و کشورهای صاحب انرژی در خواهند آورد؟
بازگشت مرزها در دوران کرونا
نگاه کنید به ایتالیا که عملاً در حوزه اتحادیه یکپارچه اروپا به تنهایی با کرونا مبارزه میکند، آنگاه به اسپانیا نگاه کنید که اکنون حال و روزی بهتر از ایتالیای تنها در اروپا ندارد و به چین نگاه کنید که به تنهایی برای مبارزه با کرونا ادامه مسیر داده است و به کشورهای اروپایی نگاه کنید که به رغم وجود شینگن، هر کدام در قالب سیاستهای ملی داخلی و نه اروپایی، مرزهای خود را به روی کشورهای دیگر بستهاند… بالاخره به ایران نگاه کنید که نه تنها آمریکا حاضر نشد تحریمهای اقتصادی خود برای کمک به تلاش ایران جهت مبارزه با کرونا را لغو کند که حتی تشدید تحریمها را نیز إعمال کرد. به کشورهای عضو اتحادیه اروپا بنگرید که در دوره رشد و شیوع کرونا در کشورمان گامی برای لغو یکجانبه تحریمهای آمریکا علیه ایران برنداشتند و راضی نشدند یکجانبه تحریمهای ضد بشری آمریکا را بشکنند… اینها نمونههایی رسا و شفاف است که نشان میدهد اندیشه دهکده جهانی حداقل در بخش حقوق بشریاش با شکستی سنگین روبرو شده است؛ از همین رو است که ما باید منتظر غضب و خشم کدخداهای این دهکده باشیم که چگونه برای جبران خسارتهای وارده ناشی از کرونا، منافع ساکنین ضعیف این دهکده را زیر پا میگذارند.
سقوط بازارهای مالی دنیا
کرونا چه ساخته آزمایشگاههای بشری در قالب طراحی سلاحهای بیولوژیک باشد و چه ساخته تکامل طبیعی ویروسها باشد، علاوه بر حمله به ریههای بشر ، ریهها و تنفسگاههای اقتصاد و بازار مالی جهان را نیز هدف قرار داده است. بشر برای حفظ و نجات خود و ریههایش به دستگاههای تنفس مصنوعی و اتاقهای مجهز آیسییو نیاز دارد؛ اما اقتصاد جهانی به منظور حفظ ریههای خود برای بازگشت مجدد به شرایط عادی قبل از کرونا به حدود ۲ هزار و پانصد میلیارد پول نیاز دارد تا تازه بتواند خود را با روزها و هفتههای قبل از ظهور کرونا بالانس کند، روشن است بازگشت به قبل از کرونا هزینههایی کمرشکن برای اقتصاد جهانی یا همان اقتصاد ثروتمندان دارد و این در حالی است که کشورهای در حال توسعه برای بازگشت به پیش از کرونا از این مقدار باید سهمی در حدود ۳۰۰ میلیارد دلار هزینه کنند؛ رقمی که به صورت سرانگشتی مثل یک ورشکستگی بزرگ برای این گروه از کشورها محسوب میشود.
بسته اقتصادی آمریکا در دوران کرونا
آمریکا به تنهایی برای مقابله با کرونا و جبران خسارات مالی ناشی از آن، بسته مالی و اقتصادی ۲.۲ تریلیون دلاری حمایت از اقتصادش را تصویب کرده و در حال اجراء دارد، این بسته حمایتی ۲.۲ تریلیون دلاری که با هدف کمک به افراد و شرکتها در مقابله با رکود اقتصادی ناشی از بحران شیوع کرونا از سوی کنگره آمریکا به تصویب رسیده، بزرگترین بسته حمایتی در تاریخ ایالات متحده آمریکا است.
اوراق قرضه خزانه داری آمریکا منبع تهیه اعتبارات در بسته اقتصادی ۲ هزار و ۲۰۰ میلیارد دلاری آمریکا است و همانگونه که روزنامه «ایندیپندنت» گفته است، دولت دونالد ترامپ برای تأمین منابع از همان روش معمول فروش اوراق خزانه داری بهره خواهد برد. در این میان، فدرال رزرو آمریکا به اندازه نیاز به بانکها وام میدهد و بانکها نیز با نرخ بهره کم، اوراق قرضه دولتی را به سرمایه گذاران در جهان میفروشند. کارشناسان اقتصادی معتقدند که دولت آمریکا اشتیاقی برای افزایش بدهیهای بزرگ خود ندارد. با این حال، از نگاه دولت آمریکا اگر چنین اقدامی صورت نگیرد و مثلاً کارگران در این کشور بیکار شوند، آنگاه عملکرد شرکتها و موسسات و کارخانههای آمریکایی با اختلال جدی روبرو شده و انعکاسی بدتر از ایجاد بدهی در اقتصاد آمریکا دارد. این در حالی است که سرمایه گذاران به نیت حفظ ارزش داراییهای خود به خرید اوراق قرضه آمریکا علاقه مندی نشان میدهند، زیرا این کار را سرمایه گذاری در اقتصاد و مکانی امن میدانند و نرخ قابل قبولی سود نیز دارد. اکنون نرخ سود ۱۰ ساله اوراق قرضه آمریکا ۰.۵۴ درصد میباشد. نقطه قوت آمریکا در فروش اوراق قرضه این است که مبنای نظام مالی و اقتصاد جهانی، دلار است و همین امر دست آمریکا برای هرگونه بازی با اقتصاد جهانی را باز میگذارد، اما در نهایت نباید فراموش کنیم که این مبلغ با سودش به عنوان بدهی دولت آمریکا است که باید در یک دوره مشخص به خزانه بازگردد و دونالد ترامپ نشان داده که برخی از این نوع هزینههای آمریکا را با انواع ترفندهای مختلف از منطقه خاورمیانه تامین میکند.
لایحههای استقراض و لزوم بازگشت مبالغ آن
پیش از این اقدام آمریکا، نمایندگان پارلمان آلمان نیز طرح اختصاص بسته تکمیلی ۱۵۶ میلیارد یورویی پیشنهادی دولت را برای مقابله با بحران اقتصادی ناشی از شیوع ویروس کرونا در این کشور تصویب کردند که پس از آن مورد تایید شورای فدرال آلمان نیز قرار گرفت. همانند این مصوبهها در انگلیس، ایتالیا، اسپانیا و بیشتر کشورهای درگیر با کرونا صورت گرفته است. این مصوبات در حقیقت یک لایحه استقراض از سوی دولتها به شمار میرود که در طول چند سال باید آن را به خزانه کشور دو باره باز گردانند.
سقوط قیمت نفت در دوران مبارزه با کرونا
بازار فروش نفت اکنون بدترین دوران خود را سپری میکند، البته بدترین دوران برای کشورهای تولید کننده و صادر کننده نفت است، وگرنه این بازار مکاره آنقدر برای دولت آمریکا و به خصوص شخص ترامپ جذاب است که برخی پا را فراتر از هر بدگمانی گذاشته و مدعی شدهاند پایین کشیدن قیمت نفت، طرح مشترک روسیه و سعودی است تا دونالد ترامپ دوباره در انتخابات ماه نوامبر ۲۰۲۰ ریاست جمهوری آمریکا پیروز شود. دلایل نفع ترامپ هم از سقوط قیمت نفت روشن است، زیرا در سایه بحران کرونا و اختلال در اقتصاد جهانی، دولت آمریکا حداقل دیگر نیازی برای خرید نفت با قیمت بالا ندارد و طرحهای اقتصادی ترامپ که حربه و دستاویز پیروزیاش در انتخابات ریاست جمهوری آتی آمریکا به شمار میرود، دیگر متزلزل نمیشود. اما سقوط قیمت نفت برای برخی کشورها از جمله ایران میتواند بحران جدید اقتصادی در کنار بحران اقتصادی کرونا ایجاد کند که از نگاه دولت آمریکا مخفی نمانده است، به همین دلیل است که فشار حداکثری را در دوران سخت مبارزه با کرونا علیه ایران همچنان محکم نگه داشته است. اکنون حرکت بسیاری از ماشینها، کشتیها، کارخانهها، هواپیماها و بسیاری از چرخهای اقتصادی دنیا خوابیده و نه به نفت احتیاج دارند و نه گاز و نه بنزین، اگر این عوامل را کنار هم ببینیم میتوانیم بگوییم که بین ۴۰ تا ۵۰ میلیون بشکه نفت کاهش تقاضا در دنیا ایجاد شده که به اعتقاد برخی کارشناسان، فقط روسیه و عربستان سعودی به سبب این کاهش تقاضا، روزانه ۲۰۰ میلیون دلاری خسارت میکنند.
البته این وضعیت یک حالت خطرناک هم برای اقتصاد آمریکا دارد و آن این است که به دلیل افت قیمت نفت، ارزش سرمایه گذاری در صنایع نفت آمریکا از بین میرود، زیرا تولید نفت در آمریکا هزینه بالایی در مقایسه با نفت خلیج فارس دارد و اگر قرار باشد بازار مصرف آمریکا، نفت تهیه کند، ترجیح میدهد همان نفت ارزان قیمت را از جاهایی مثل خلیج فارس بخرد تا این که در صنایع نفت سرمایه گذاری کند و این وضعیت میتواند اوضاع بدی برای ترامپ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایجاد کند. بنابراین چه در فروش اوراق قرضه خزانه آمریکا و چه در سقوط قیمتهای نفت آمریکا خسارات سنگینی متحمل میشود که باید اینها را در برخی مکانها جبران کند که همیشه اولویت اولش برای جبران مافات، حوزه نفت خیز خاورمیانه بوده است که میزان تولید و قیمت فروش آن را عربستان سعودی رهبری میکند، در حالی که به منزله محور یا شاخص خرید تولیدات نظامی آمریکا نیز در منطقه محسوب میشود.
سیاستهای آمریکا در پساکرونا
دولت آمریکا و نظام سرمایه داری پس از پایان دوران ویروس کرونا هرگز به این فکر فرو نمیروند که جامعه بهداشتی یا نظام تامین اجتماعی خود و دیگران را چگونه سامان دهی کنند که دوباره گرفتار کرونای جدیدی نشوند و مانع از تلفات انسانی شوند، بلکه از همان دوران اولیه پساکرونا به فکر جبران خسارتهای اقتصادی برمیآیند و همین اندیشه است که فقرای عالم را فقیرتر و مریضهای جهان را مریضتر خواهد کرد و بعید نیست دولتی مثل دولت آمریکا که صلاحیتهای اخلاقی برای رهبری جهان را به کلی از دست داده است، برای جبران خسارت خود حتی دست به ایجاد جنگهای فرسایشی در خاورمیانه بزند؛ جایی که فروش تولیدات نظامی در آن همیشه بازاری جذاب به شمار میرود.
این که گفته میشود ممکن است نظام جهانی جدیدی پس از دوران کرونا ایجاد شود؛ نه خیلی مطالعه شده و دقیق است و نه ایده و نظریهای بیراهه و نامربوط است. برای احتمال دوم نشانههایی وجود دارد که یکی از آنها تخصیص مبلغ ۵ تریلیون دلار از سوی گروه جی ۲۰ است که در نشست ویدیوکنفرانسی اخیر به تصویب رسیده است و قرار است این مبلغ به بازار مالی جهان تزریق شود تا جلوی سقوط اقتصاد جهانی گرفته شده و طرح و نظام نوینی برای جبران این تزریق مالی ایجاد شود، البته در سایه آثار اقتصادی کرونا این شک و شبهه وجود دارد که کشورهای عضو جی ۲۰ نتوانند به این تعهد خود عمل کنند.
اما عدم دقیق بودن آن این است که اکنون ندای جدایی ایتالیا و اسپانیا از اتحادیه اروپا بلند شده است و جریانات سیاسی مخالف اتحادیه اروپا در سایه عدم هماهنگی اروپا در مبارزه با کرونا، اکنون پرقدرتتر از همیشه خواهند بود و اگر بنای فرو ریختن اتحادیه اروپا در میان باشد، پس دیگر از کدام نظم نوین جدید جهانی صحبت میکنیم؟
دولت آمریکا دولت خطرناکی است
در همه بررسیهایی که صورت گرفته همه متفق القولند که چین از بحران کرونا خارج شده و ضرر این وضعیت، آمریکا و سپس اروپا را میگیرد و به شکل طبیعی این چین است که باید جای آمریکا را در رهبری اقتصاد جهانی بگیرد، اما چه کسی است که نداند چنین جایگزینی بوی باروت و خون میدهد و آمریکا در هیچ شرایطی و به این سادگی راضی به چنین جابجایی نمیشود، به همین دلیل است که باید هشدارگونه این دیدگاه را بررسی و نقد کرد که اگر آمریکا بخواهد در پساکرونا چین را اذیت بکند، در اولین مرحله سراغ منابع انرژی چین میرود که همه آنها در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه است و بهترین گزینه برای سقوط اقتصاد چین قطع صادرات نفت از این منطقه است و بهترین گزینه برای ایجاد چنین سناریویی ایجاد جنگ در خاورمیانه میباشد. البته این دیدگاه، یک نظریه قابل بررسی و قابل مجادله است؛ اما اگر دونالد ترامپ در پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر ۲۰۲۰ احساس شکست کند و احساس کند که وقوع یک جنگ در خاورمیانه جنگزده میتواند بمثابه یک تیر و دو گنجشک باشد، آیا چیزی میتواند جلودار وی باشد؟ بسیاری از روزنامههای آمریکایی منتقد دولت ترامپ، پس از شیوع کرونا در ایران و عدم لغو تحریمها به منظور کمک به ایران برای مبارزه با کرونا، لقب دولت غیر اخلاقی را به دولت خودشان دادهاند و تاکید کردهاند که دولت آمریکا از آخرین وسیله برای نشان دادن دوستی با ملت ایران نیز طفره رفته است و تاکید کردهاند مردم ایران حق قضاوت دارند و حتماً این مرحله را فراموش نخواهند کرد. بنابراین چنین دولتی با چنین مشخصههایی هرگز در دوران پسا تحریم دولت مطمئنی نیست بلکه بسیار خطرناک است.
در پساکرونا، شیطان ترامپ را وسوسه میکند؟
از نگاه کارشناسان، آمریکاییها نه تنها در دوران کرونا هیچ تحریمی را از ایران رفع نکردند، بلکه عامدانه در بحبوحه بحران کرونا بر تحریمها نیز اضافه کردند تا بار دیگر، این پیام را ارسال کنند که کارزار فشار حداکثری حتی در شرایطی که آمریکا برای رفع تحریمها از نظر اخلاقی تحت فشار است، ادامه خواهد داشت.
وزیر خارجه آمریکا و مشاور امنیت ملی آمریکا به ترامپ از حالا خط میدهند که باید حملهای محکم علیه ایران صورت گیرد. از نگاه این دو، موضوع اتهامی علیه حزب الله عراق در هدف قراردادن نیروها و پایگاههای آمریکا دلیل خوبی است تا ایران آماج حملات قرار گیرد و تکمله بهانه اتهامی نیز این است که ایران حامی حزب الله عراق است. این دو مقام عالی رتبه آمریکایی هر دو کهنه کارهای سازمان سیا هستند و افکار آنها در حوزه سیاست خارجی آمریکا و به خصوص آنچه که مربوط به ایران میشود، از افکار و روشهای سازمان سیا نشأت گرفته است. حال وقتی این دو به رییس جمهور آمریکا پیشنهاد میکنند که در اوج مبارزه ایران با کرونا، به این کشور حمله نظامی کند، آنگاه دیگر در پساکرونا چه انتظاری از این دولتمردان میرود؟ دوران پس از کرونا بسیار دوران خطرناکی است که موضوعاتی همچون چین در اقتصاد جهانی، ایران در حوزه خاورمیانه، آینده و جبران خسارتهای اقتصاد آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به عنوان موضوعات اصلی آن است و همین موضوعات مرتبط و درهم تنیده شده میتواند تا پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر ۲۰۲۰ دولت آمریکا را به اعمال شیطانی وسوسه کند.
گزارش از خبرنگار ایسنا: علی منتظری
منبع:ایسنا