استان ها

انزوای عربستان از زمینه‌های گسترش اولیه اسلام است

انزوای عربستان از زمینه‌های گسترش اولیه اسلام است

  یک کارشناس علوم قرآنی با اشاره به زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رشد و گسترش اولیه اسلام در شبه‌جزیره عربستان، انزوای سیاسی عربستان را به عنوان یکی از زمینه‌های رشد دین اسلام برشمرد.

کمال‌الدین غراب در گفت‌وگو با ایسنا در خصوص زمِینه‌های اجتماعی، سِیاسی و فرهنگی رشد و گسترش اولیه اسلام در شبه‌جزِیره عربستان، اظهار کرد: جغرافِیای سرزمِین عربستان، منطقه حجاز، ساخت قبیلگی جامعه، شِیوه‌های معِیشت انسان در صحراهای عربستان، باورهای دینی اعراب، تارِیخ، سنن، آداب، خلق و خوی، فرهنگ، روابط اجتماعی درون قباِیل، مناسبات سِیاسی آن‌ها با یکدیگر و دولت‌های همجوار و امپراتوری‌های بزرگ منطقه، از ویژگی‌هایی برخوردار بود که برخی از آن‌ها خود به خود زمِینه را برای رشد و اعتلاء اسلام، مناسب می‌ساخت و روشنگر حکمت طلوع پیام الهی از آن سرزمِین بود و برخی با شناخت درست آن‌ها در جهت رشد و اعتلاء اسلام در آن سرزمین و تشکیل یک نیروی واحد اعتقادی، می‌توانست به کار گرفته شود.

وی ادامه داد: انزوای سیاسی عربستان از جمله زمینه‌های رشد و گسترش اسلام محسوب می‌شود. مجموعه شراِیط اقلیمی منطقه و ترکِیب انسانی جمعیت و شِیوه‌های زندگی ایشان، درجه رشد فرهنگ و تمدن و ساخت قدرت در میان اعراب، به گونه‌ای بود که عربستان و به‌ ویژه‌ منطقه حجاز و نجد را از دیدگاه ژئوپلیتیکی نسبت به کانون‌های بزرگ سیاست و قدرت در انزوا قرار می‌داد. سرزمین بی‌حاصل عربستان برای دو امپراتوری بزرگ ایران و روم فاقد جاذبه اقتصادی و اهمیت سِیاسی بود و از این رو در معادلات میان آن‌ها نقش ناچیزی را بر عهده داشت.

این کارشناس علوم قرآنی بیان کرد: در اعماق صحراهای سوزان عربستان و در گرمای فلات نجد و دره‌های خشک حجاز، چیزی که توجه امپراتوران را به خود جلب کند و لشکریان ایشان را به قلب خود بکشاند، وجود نداشت. خود عرب‌ها نِیز در طی دو دوره مهاجرت بزرگ -نخست در قرن هشتم قبل از میلاد به شمال مهاجرت کردند که توسط آشوری‌ها پس زده شدند و دوم در قرن دوم قبل از میلاد که سلوکی‌ها نتوانستند مانع آن‌ها شوند و اعراب در سوریه و بین‌النهرین نفوذ کردند و در آنجا سکنی گزیدند- کوشِیده بودند تا خود را از اسارت صحرا و بی‌حاصلی سرزمِین، با نفوذ به مناطق حاصلخِیز شمالی -کرانه‌های مدیترانه: سوریه، لبنان، فلسطین- و شمال غربی -شمال آفریقا: مصر، و سیرنائِیکا: لیبی- و شمال شرقی -کرانه‌های دجله و فرات- نجات دهند و امپراتوران رومی و اِیرانی با تشکِیل دو دولت دست نشانده، از خود اعراب دیواری در برابر این نفوذ کشیده بودند.

غراب اضافه کرد: دولت عربی لخمی را ایرانِیان در جنوب غربی مرزهای امپراتوری خود، یعنی شمال شرقی عربستان و دولت عربی غسان را رومیان در جنوب شرقی مرزهای خود، یعنی شمال غربی عربستان به منظور ممانعت از همین نفوذ و دست‌اندازی اعراب صحراگرد به مرزهای سرزمین‌های خوش‌حاصل خود، سر پا نگه داشته بودند. از سه جانب دیگر، دریای سرخ، خلیج فارس و دریای عمان، و دریای عرب، اعراب را در حصار گرفته بود. آنچه در درون مرزهای شبه جزیره می‌گذشت، به خارج از شبه جزیره ارتباطی نداشت و مسائلی جزئی و بی‌اهمیت و مبتلا به قبایل داخل عربستان تلقی می‌شد.

وی عنوان کرد: همین بینش بود که حدود ۱۹ سال یعنی تا سال ششم هجرت، پس از بزرگترین اتحاد جنگی اعراب بر ضد اسلام -جنگ خندق یا احزاب که در سال پنجم هجرت روی داده بود- که پیامبر اکرم(ص) با ارسال نامه‌هایی به سوی سران امپراتوری‌ها و شاهان و سلاطین و دولت‌های همجوار آنان را به اسلام دعوت می‌کند، دو امپراتوری بزرگ زمانه یعنی ایران و روم را در غفلت از نضج و اعتلاء بزرگترین نهضت دینی جدید نگهداشت. امپراتور ساسانی -خسرو پرویز- پیش از آنکه نامه پیامبر(ص) را بخواند، همِین‌که چشمش به عنوان نامه و خطاب آن یعنی عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم، از محمد نبی به خسرو بزرگ ایران» افتاد، گفت: این کیست که به خود جرأت داده نام خود را پیش از نام من بنویسد و در همینجا نامه را پاره کرد و به سوی فرستاده پیامبر خدا(ص) پرتاب کرد. سپس به عامل خود در یمن فرمان داد که دو مرد دلِیر نزد این مردی که در حجاز است، بفرست تا او را نزد من بیاورند.

این کارشناس علوم قرآنی افزود: قیصر روم نیز وقتی با نامه پِیامبر اکرم(ص) از طلوع نهضت اسلام باخبر شد، در پی اعرابی فرستاد که برای تجارت به این نواحی سفر کرده بودند تا با استفسار از آنان از جریان ظهور اسلام و رویدادهایی که طی این ۱۹سال اتفاق افتاده باخبر شود. گفته‌اند آن اعرابی که به حضور قیصر رسید و ماوقع را برای او تعریف کرد، کسی جز ابوسفیان نبود. گزارش ابوسفیان به قیصر روم خواندنی است. قیصر روم در پاِیان گفت: از این پرسش و پاسخ‌ها دانستم که او پیامبر خدا است، لیکن گمان نمی‌بردم که در میان شما باشد، اگر آنچه گفتی راست باشد، نزدیک است که جای همین دو پای مرا هم مالک شود.

غراب خاطرنشان کرد: مشغولِیت امپراتوران ساسانی و رومی به جنگ‌های خود و آشوب‌ها و شورش‌های نظامی و سیاسی داخلی بر سر قدرت، مانع از آگاهی ایشان به اعتلاء ایمان دینی جدید و نِیرومندی شد که در آینده‌ای بسیار نزدیک چتر غلبه خود را بر اقصی نقاط سرزمین‌های دو امپراتوری گسترانِید. بی‌شک اگر می‌توانستند از تحولات درون شبه‌جزیره باخبر شوند، اگر می‌توانستند به اهمیت این تحولات پی ببرند و اگر به ادراک صحیحی از شراِیط اجتماعی و فرهنگی و نیازهای مادی و معنوی عصر خود رسیده بودند، هرگز امکان نداشت که آنچه را که در درون مرزهای شبه‌جزیره عربستان می‌گذشت را کوچک، خصوصی و بی‌ارتباط با سرنوشت حکومت‌های خود و مسیر آینده تاریخ جهان انگارند.

وی تصریح کرد: اگر جنگ‌های بدر و احد و خندق و فتح مکه از اهمیتی بیش از جنگ‌های ایران و روم برخوردار است، نه به خاطر غلبه یک پیامبر با سپاه چند صد نفری خود بر یک یا چند قبِیله تاجرپیشه یا راهزن است، بلکه از آن جهت است که این پیروزی‌ها در حقیقت تضمِین‌کننده رشد، گسترش و شکوفایی اسلام در جوامع بزرگ و متمدن آن روز و غلبه نظامی و سلطه سیاسی بر امپراتوری‌های بزرگ روزگار و تغییر مسِیر تاریخ جهان بوده است.

این کارشناس علوم قرآنی گفت: چه بسا اگر عربستان و به‌وِیژه منطقه حجاز از دِیدگاه ژئوپلیتیکی در انزوا قرار نمی‌داشت و امپراتوران ساسانی و رومی و به تبع آن‌ها دولت‌های همجوار عربستان و تحت نفوذ آن‌ها، تحولات دِینی، سیاسی و اقتصادی درون شبه جزیره را با سرنوشت حکومت و اقتدار سیاسی و نظامی خود مربوط می‌دانستند، با تمامی قوا تلاش می‌کردند تا آن را در نطفه خفه سازند.

غراب اظهار کرد: چنانکه پیش از این حکام رومی با همدستی طبقات حاکم یهودی -فریسیان و کاتبان- در یهودیه، با عیسی مسیح(ع) و پیش از او با یحیی تعمید دهنده و اکثر انبیاء بنی‌اسرائِیل همین کار را کرده بودند. همانطور که پادشاهان ساسانی با همدستی موبدان زردشتی و یهودِیان و کلیسای نسطوری با مانی و مزدک و آئین‌ها و پِیروان ایشان در ایران چنِین کردند. طلوع نهضت اسلام در نقطه‌ای دور از مرزهای امپراتوری‌های بزرگ زمانه و خارج از حوزه اقتدار سِیاسی و نظامی ایشان، فرصتی را پدید می‌آورد تا نهضت جوان اسلام به دور از دغدغه رویارویی با قدرت‌های بزرگ زمانه از مراحل آغازین رشد خود بگذرد و به درجه‌ای از استحکام، قدرت و شکوفایی برسد که دیگر از اندِیشه مقابله با ایشان هراسی به دل راه ندهد.

منبع: ايسنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *