اخبار 23

اینجا هیچ چیز اصل نیست

اینجا هیچ چیز اصل نیست

برق النگوها همان اول ورودی بازار چشم‌ها را خیره می‌کند. انگار به در و دیوار هر مغازه رنگ زرد و سفید براق پاشیده‌اند. وارد بازار سلطانی که می‌شوی، خودت را وسط دختر و پسرهایی می‌بینی که برق گردنبند و النگوهای بدلی چشم‌هایشان را خیره می‌کند.

به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» در ادامه نوشت: اینجا هیچ چیز اصیلی نیست و اصیل‌ترین شیء ممکن همان زلم زیمبوهای بدلی است؛ از گوشواره و النگو گرفته تا موی سر و… چند نفری عکس‌های گوشی موبایل‌شان را بالا و پایین می‌کنند تا بدل گردنبند و دستبند طلایی را که دیده‌اند پیدا کنند. فروشنده‌ها اجناس داخل ویترین را نشان می‌دهند و قیمت فروش عمده و تکی‌شان را می‌گویند. طبقه دوم بازار هم برای خودش دنیایی است دیدنی. بدلیجاتی که با یک تلفن فروخته می‌شوند و فروشنده‌هایی که در صفحات مجازی مشغول قیمت دادن به مشتری‌ها هستند. قهوه‌خانه کوچک و قدیمی‌ انتهای بازار هم پاتوق فروشنده‌هایی است که برای ناهار جمع می‌شوند و همانجا هم دستی در سینی غذا و  هم، دستی در فضای مجازی می برند و خرید و فروش را با غذا و استراحت به هم گره می‌زنند.

«من اگر طلا هم داشته باشم ترجیح می‌دهم از بدلیجات استفاده کنم. از جان آدم که بالاتر نیست. وقتی توی روز روشن خفت آدم را می‌گیرند چرا باید گردنبند طلا بیندازم گردنم؟» این را زن جوانی می‌گوید که با وسواس گردنبندهای مختلف را روی میز پهن می‌کند و مشغول برانداز می‌شود. بعد از انتشار فیلم‌هایی که سارقان با تهدید از زنان و دختران، طلا و جواهرات‌شان را سرقت می‌کردند، تصمیم گرفته بیشتر احتیاط کند: «اگر برای خرید یا انجام کار بیرون بروم طلا و جواهر همراهم نمی‌برم. یکی ازهمسایه‌ها پیشنهاد داد به جای گردنبند و دستبند طلا ، بدل بگیرم تا اگر یک روز گیر سارقی افتادم، خودم دو دستی تقدیمش کنم، البته اینجا که آمدم آنقدر جذب این بدلیجات شدم که می‌خواهم چند تا گردنبند و گوشواره برای میهمانی بخرم.»

اینجا از همه جای ایران مشتری دارد. بعضی‌ها برای سوغاتی و بعضی هم مغازه دارند و بدلیجات می‌فروشند. همه اینهایی که می‌بینید از چین می‌آید. جوان فروشنده از بدلیجات مغازه‌اش می‌گوید و معتقد است حفظ کردن قیمت عمده و تک فروشی این همه جنس خودش یک هنر است: «قیمت بدلیجات به مدل، نگین و مارک آن بستگی دارد. ‌این چند مدل که می‌بینید هندی است، البته تولید داخل هم داریم ولی از آنجایی که قیمت آبکاریش زیاد می‌‎شود معمولاً تولید آن صرف نمی‌کند. مثلاً النگوهای هندی کیفیت بالایی دارند و رنگ زرد آن از بین نمی‌رود. پک کامل این النگوها ۱۱ عددی است و هر النگو ۶۵ هزار تومان است. این مدل هم چینی است و این یکی هم ایرانی که از ۲۸ هزار تومان شروع می‌شود به بالا… .»

گوشی همراهش را بالا و پایین می‌کند تا فاکتور خرید بدلیجات از چین را نشانم بدهد. می‌گوید شهر گوانگژو مرکز تولید بدلیجات در این کشور است: «خیلی از این بدلیجات به اروپا و کشورهای آسیایی صادر می‌شود. ما آنها را بسته‌ای می‌خریم و پول باربری را کیلویی پرداخت می‌کنیم اما مردم تصور می‌کنند خود اجناس را هم کیلویی می‌خریم. مثلاً برای حمل النگو باید هر کیلو ۲۵۰ هزار تومان به باربری بدهیم که به ایران و تهران برسانند. از وقتی کرونا آمد اوضاع ما هم زیاد تعریفی ندارد. الان از هر پنج تا مغازه یکی مشتری دارد. این جمعیتی که اینجا می‌بینی اغلب فقط قیمت می‌پرسند و خریدار نیستند. قبل از کرونا آن قدر اینجا شلوغ بود که برای تردد مجبور می‌شدیم از طبقه بالا رفت‌وآمد کنیم. الان هم آنهایی که خیلی اهل میهمانی رفتن هستند برای خرید بدلیجات اشتیاق دارند. برای هر میهمانی یک ست بدلیجات می‌خرند و دوباره عوض می‌کنند تا تکراری نباشد.
بیشتر این مغازه‌ها عمده می‌فروشند و مشتری‌های ما بیشتر از شهرستان هستند که برای مغازه‌هایشان از ما خرید می‌کنند. روی هر جنس هم ۲۰ تا ۳۰ درصد می‌کشند و می‌فروشند. معمولاً مشتری‌هایی را که عمده خرید می‌کنند می‌شناسیم و درواقع مشتری ثابت هستند. مشتری عروس و داماد هم داریم که طلا و جواهرات‌شان را می‌فروشند و بدل همان سرویس را از ما می‌خرند.»

آقا از اینجا چطور بروم بازار کفاش‌ها؟ می‌گوید: «گناه من چیه که مغازه‌ام سرنبش است؟ مثل کیوسک‌هایی که در برخی از پارک‌ها نصب شده و روی آن نوشته شده از من بپرس. از صبح تا عصر به هزار نفر آدرس می‌دهم… انتهای بازار سمت راست از کنار مسجد برو می‌رسی به بازار کفاش‌ها.»

مصطفی ۱۰ سالی هست که در کار بدلیجات است. می‌گوید به دلیل تنوع زیاد و زرق و برق جالبی که دارند معمولاً برای خیلی‌ها جذاب است: «۱۰۰ مدل جنس الان توی مغازه می‌بینی. قیمت عمده و تک فروشی هم فرق دارد. ۸۰ درصد مشتری‌های ما از شهرستان می‌آیند. بازار بدلیجات در شهرستان بیشتر از تهران رونق دارد. مثلاً این سرویس نیم ست ۷۰۰ هزار تومان است. نقره همین کار سه میلیون تومان و اگر طلا باشد که بیشتر از ۲۰ میلیون تومان ارزش دارد. من که ۱۰ سال است کار می‌کنم نمی‌توانم سرویس طلا بخرم. حالا یک زوج در شهرستان که درآمد زیادی هم ندارند معمولاً برای مراسم عقد از همین سرویس‌های بدل استفاده می‌کنند. خیلی هم خوب است و هیچ اشکالی ندارد؛ دستبند، گردنبند، ‌گوشواره و پابند بیشترین فروش بدلیجات است. راستش را بخواهید همه این جنس‌ها هم قاچاقی وارد کشور می‌شوند. یک زمانی قانونی از چین وارد می‌شد و یک هفته‌ای هم به دست ما می‌رسید اما الان قاچاقی وارد می‌شود و چهار ماه طول می‌کشد برسد دست ما.»

دیگر خبری از کلاه‌گیس‌های رنگارنگی که زمانی جلوی مغازه‌ها آویزان بود نیست. انگار بازار کلاه‌گیس از رونق افتاده. این را زن جوانی می‌گوید که برای پیدا کردن کلاه‌گیس از غرب تهران به بازار آمده است. فروشنده با دست گوشه مغازه را نشان می‌دهد و می‌گوید همین چند مدل را داریم. زن از همان دور نگاهی می‌اندازد و راهش را کج می‌کند و می‌رود. فروشنده خنده‌ای می‌کند و می‌گوید خدا را شکر کسی به کلاه‌گیس احتیاجی ندارد: «‌تا چند سال قبل همه مغازه‌های این راسته کلاه‌گیس داشتند. مشتری کلاه‌گیس هم معمولاً زنان و دختران دهه ۵۰ و ۶۰ بودند که به دلیل مشکلات پوستی ریزش مو داشتند، اما انگار نسل دهه ۷۰ و ۸۰ بیشتر مراقب پوست و موی خودشان هستند و کمتر نیاز به کلاه‌گیس پیدا می‌کنند. خود من آن قدر از کتیرا و روغن نارگیل استفاده می‌کردم که موهای سرم ریخت. وقتی مشتری کلاه‌گیس کم شد بدلیجات را جایگزین کردم. از وقتی هم که کرونا آمد بازار آنلاین بدلیجات داغ شد. الان خیلی از همکاران ما اجناس‌شان را در اینستاگرام می‌فروشند. مشتری سفارش می‌‎دهد و هر شهری که باشند می‌فرستیم. اجناس ما استیل است. چندسالی است که جنس کوپر، برنج و ورشو هم مد شده. بعضی از مشتری‌ها برای حفظ امنیت خودشان بدلیجات می‌خرند. سارقانی هستند که در کوچه و خیابان‌های خلوت با تهدید، طلا و جواهرات زنان را سرقت می‌کنند. مشتری سعی می‌کند بدل گردنبند، گوشواره یا دستبند طلایی را که دارد بخرد تا حداقل اگر هم سرقت شد به اندازه ۳۰۰ هزار تومان ضرر کند، البته خیلی از زنان در کشورهای اروپایی صرفاً از بدلیجات برای زینت خودشان استفاده می‌کنند. به همین دلیل بیشترین صادرات بدلیجات از چین به اروپا است. برای خیلی از زنان اروپایی حتی کسانی که وضعیت مالی خوبی هم دارند فرقی نمی‌کند از طلا و جواهر استفاده کنند یا بدل. معمولاً پولی که می‌خواهند برای طلا و جواهر بپردازند در جای دیگری سرمایه‌گذاری می‌کنند چون قیمت طلا در این کشورها نوسان ندارد.»

دست همدیگر را محکم گرفته‌اند. انگار انتخاب برای‌شان کمی سخت شده است. روپوش مدرسه به تن دارند و از مدرسه یک راست به بازار آمده‌اند. یکی‌شان گوشواره‌ای را به دوستش نشان می‌دهد و می‌گوید: «به نظرت برای تولد مینو این را کادو بگیریم؟ با علامت تأیید دوستش، فروشنده‌ جعبه را از داخل ویترین بیرون می‌کشد و به آنها می‌دهد. لحظه خداحافظی هر دو با صدای بلند طوری که فروشنده بشنود، می‌گویند: «اینجا برای ما مثل بهشت است. کاش همه این بدلیجات برای ما بود.»

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *