بالاخره «سَرا» یا «سُرا»؟
حدس میزنم دوستانی خُرده بگیرند که در میانۀ مناقشۀ ایران و آمریکا در این باره که «کی اول به برجام برگرده» چه اهمیتی دارد که بگوییم «سَرا» یا «سُرا» و حکایت عبید زاکانی را به یاد آورند: «یکی پرسید قیمه به قاف کنند یا به غین؟ گفت: ای برادر! غین و قاف بگذار که قیمه به گوشت کنند!»
به گزارش ایسنا، در یادداشتی در عصر ایران آمده است: «دوستی پرسیده است: «ترانهسُرا درست است یا ترانهسَرا؟ چون جایی خواندم که سَرا به معنی خانه است و بدین ترتیب، ترانه سَرا هم یعنی خانۀ ترانه و باید برای مکان به کار رود نه شخص. مثل شیرینی سَرا که به جای قنادی به کار میرود و به معنی خانۀ شیرینی است.»
بله، سَرا به معنی خانه است. مثال شیرینیسرا هم درست است یا همان گونه که میگوییم «سرایدار» که در واقع «سرای + دار» است. یعنی کسی که نگاهبان و مراقب سرای یا خانه است.
با این وصف آیا یکی از بزرگترین شاعران معاصر و به تعبیر درستتر، آخرین شاعر کلاسیک – ملکالشعرای بهار – در شعری که بسیار مشهور و محبوب است، اشتباه کرده است؟
مرغِ سَحَر، ناله سر کن
داغِ مرا تازهتر کن
ز آهِ شَرربار، این قفس را
برشِکَن و زیر و زبَر کن
بلبلِ پَربسته ز کنجِ قفس درآ
نغمۀ آزادیِ نوعِ بشر، سَرا
روشن است که «درآ» و «سرا» هم قافیهاند و نمیتواند «سُرا» باشد. این سرا اما فعل امر از«سَراییدن» است و نه «سُرودن». بنا بر این هم «سَرا» درست است و هم «سُرا». در لغتنامۀ دهخدا هم «سَرا» ضبط شده بر اساس «سَراییدن».
بهترین گواه و قرنها قبلتر اما نظامی گنجوی است؛ چرا که هم «سرا» به کار برده هم «سُرا»:
یک جا میگوید:
اگر پیشه کنم غزلسَرایی
او پیش نهد دغل درآیی
درست مثل بهار که «درآ» و «سرا» را به کار برده است.
جای دیگر اما میگوید:
مجنون ز مشقتِ جُدایی
کردی همه شب غزلسُرایی
بنا بر این «سَرا» نادرست نیست تا کسانی خرده بگیرند که چرا فلان شخصیت مدعی سخنسنجی و ادبدانی و کتابخوانی گفته داستانسرا، ترانهسرا، مدیحهسرا و قصیدهسرا و طعنه بزند که مگر شیرینیسراست؟ تازگیها به جای «طباخی» هم البته میگویند «کلهسرا». این دو تای آخر واقعا «سَرا» به معنی مکان است و نه شیرینی نه «کله» را نمیسرایند. میپزند و طبخ میکنند. حال آن که در ترانه سرا و داستان سرا، بحث «سَراییدن» مطرح است.
حدس میزنم دوستانی خُرده بگیرند که در میانۀ مناقشۀ ایران و آمریکا در این باره که «کی اول به برجام برگرده» چه اهمیتی دارد که بگوییم «سَرا» یا «سُرا» و حکایت عبید زاکانی را به یاد آورند: «یکی پرسید قیمه به قاف کنند یا به غین؟ گفت: ای برادر! غین و قاف بگذار که قیمه به گوشت کنند!» از این رو به همین جا نمیتوان ختم کرد.
جدای پاسخ به پرسش آن دوست مخاطب، به خاطر این هم هست که کتاب «مرغ سحر» خاطرات دختر ملکالشعرا – پروانۀ بهار – را میخواندم و این نکته در ذهن آمد. پس اگر برخی بحث «سَرا» و «سُرا» را در میانۀ ماجرای فحش خودسرها به روحانی و قیمت دلار و وضعیت برجام نامربوط میدانند این چند سطر را به مثابۀ معرفی کتاب «مرغ سحر» – خاطرات پروانه بهار – تلقی کنند. زنی که دختر رجل ملی و آزادیخواه و نابغۀ ادبیات و فرهنگ و جرعهنوش این اقیانوس بوده و در عین حال شخصیت مستقلی هم داشته تا جایی که خود بنیانگذار دو سازمان بزرگ حقوق زنان در آمریکا بوده و در همان فصل اول که یک خانۀ ایرانی در تهرانِ دهههای اول قرن خورشیدی – در دروازه دولت – را توصیف میکند دل خواننده را میرُباید:
«خانه با دیوارهای کاهگلی بلندی محصور بود که بر روی آنها پیچکهای یاس و گلیسین و پیچ امینالدوله خودنمایی میکرد و در بهار و تابستان بوی عطر آن در باغ میپیچید. زمین باغ، پوشیده از شن بود. سمت راست، انارستان و باغ میوه قرار داشت. انارها را آب میگرفتند و مادرم از آنها رُب انار درست میکرد. پنجرۀ پدر، به طرف این باغ باز میشد. رو به روی اتاق، حوضچههای گِردی قرار داشت که به هم راه داشتند با گلهای نیلوفر آبی به رنگهای مختلف که زیبایی فراموش ناشدنی به آنجا داده بود. اطراف حوضچهها باغچههای گل سرخ قرار داشت؛ گلهای محبوب پدر. خودش آنها را پیوند زده بود و عاشقانه از آنها مواظبت میکرد و زیر پنجرۀ اتاقش هم باغچههای گُل شببو بود که عطرشان عصرها و شبها مستمان میکرد.»
انتهای پیام