اخبار 18

تحلیل مختصری از رعایت نکردن توصیه‌های کرونایی توسط مردم

تحلیل مختصری از رعایت نکردن توصیه‌های کرونایی توسط مردم

ایسنا/بوشهر اکنون جامعه‌ی ما -در پی هم‌آیندی بحران‌های مختلفی که در این چند سال درگیر آن بوده‌- با بحران جدید و جدی مواجه شده که پیش و بیش از هر چیزی جان مردم را نشانه رفته است.

ویروس کرونا، بیماری‌های دیگر اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مدیریتی و سیاسی را نیز روی دایره آورده است. این بیماری، تیغ تیزی بر گرده‌ی نحیف و لاغر اجتماع ما کشیده است تا نقص و نقصان‌های عدیده‌ی دیگرمان را به رخ بکشد.

تا کنون تلاش‌های ارزنده‌ای از سوی نهادهای حکومتی و مردمی برای مدیریت بحران کرونا انجام شده است. دولت به بسیج امکانات خود برای انجام این کار پرداخته و مردم نیز به حق سعی وافری برای خلاصی از این مصیبت انجام داده‌اند. ولی کار همچنان به گونه‌های مختلفی می‌لنگد.

در اثنای این بسیج سراسری، دیده می‌شود که تعداد زیادی از مردمان همین سرزمین، با اصرار فراوان گوش خود را به واقعیت جاری بسته‌اند و به سفر می‌روند. افرادی بی‌خیال بدون درک این‌که در چه شرایطی هستیم، توصیه‌های بهداشتی و درمانی را نادیده و حتی به سخره می‌گیرند. از سوی دیگر برنامه‌های جاری نشانه‌های واضحی از سردرگمی و عدم یکدستی را به نمایش می‌گذارد. اخبار و احادیثی که در بین مردم و به خصوص فضای مجازی در جریان است، ملغمه‌ای از راست و دروغ را ایجاد کرده که تفکیک صحت و سقم آنها بسی دشوار و حتی گاهی اوقات ناممکن است.

همه‌ی اینها ما را وامی‌دارد که یک‌بار دیگر کارنامه‌ی اعمال و رفتار خود را در سال‌های گذشته مرور کنیم و چیستی و چرایی این وضعیت را به پرسش بکشیم. شاید بر من خرده گرفته شود که در این شرایط بحرانی، چنین مکثی ضرورت عاجل ندارد و فعلاً باید تمام تلاشمان را بکنیم که از این بحران رهایی یابیم. پاسخ این است که دو دلیل عمده مرا واداشت که ضمن تشکر و همراهی با تمام نهادهای دولتی و مردم درگیر با این مبارزه، تحلیل مختصری از چرایی رفتارهای به ظاهر عجیب و غریبمان در این روزها ارائه نمایم.

البته پیش از هر چیز باید اشاره کنم که این مختصر فقط بابی است برای تحلیل‌های موسع‌تر و غنی‌تر. اولین دلیلی که مرا به چنین مکث و سخنی واداشت این است که ما در این سال‌ها با بحران‌های هم‌آیندی مواجهیم و بحران اخیر، احتمالاً آخرین بحران ما نخواهد بود. این واقعیت، قطعاً ضرورت تحلیل مسائل را برای ما روشن می‌سازد.

دوم این‌که من‌ رفتارهایی که در بالا به بخشی از آن اشاره شد را ریشه‌دار می‌دانم و معتقدم که این کنش‌ها و واکنش‌های مردم و مسئولان ما ریشه در یک بستر تاریخی و فرهنگی دارد. البته این بستر را شاخص‌های نهایی تعیین‌کننده‌ی رفتار امروزمان نمی‌دانم و معتقدم که با درایت و مدیریت بهتر، می‌توان بر بسیاری از مسائل فائق آمد و حتی با تغییراتی مثبت در بحران اخیر نیز بهتر عمل کرد.

مقدمه‌ام به دلیل اهمیت و طرح موضوع طولانی شد و بنابراین بدون توسیع بیشتر به عواملی اشاره می‌کنم که به نظر می‌رسد با آنچه گفته شد، ارتباط داشته باشند. پیش از آن باید اشاره کنم که من رفتارهای مردمی که در این شرایط به سفر رفته‌اند یا به انحاء دیگر آنچه باید را رعایت نمی‌کنند، در چارچوب مفهوم عام‌تری به نام “قانون‌گریزی” و “قانون‌شکنی” به تحلیل کشیده‌ام.

در ادامه به چند عامل اشاره می‌کنم و آنها را به اختصار بیان می‌کنم. با امبد به این‌که خود خواننده در ذهن خویش به توسعه و تکمیل این اشارات بپردازد.

۱. فرسایش سرمایه اجتماعی: شاید این مهم‌ترین مفهومی باشد که می‌تواند بخش عمده‌ای از رفتارهای قانون‌گریرانه را تبیین نماید. در سال‌های اخیر بارها و بارها صاحب‌نظران اجتماعی از تحلیل و تضعیف مولفه‌های مختلف سرمایه‌ی اجتماعی در ایران سخن رانده‌اند و به مسئولان و تصمیم ‌گیران هشدار داده‌اند. عمده‌ترین مولفه‌های عمده‌ی سرمایه‌ی اجتماعی، اعتماد، مشارکت، احساس مسئولیت نسبت به مسائل اجتماعی، و نگرانی در مورد رویدادها و بیماری های جامعه است. آمارها نشان می‌دهد که نرخ اعتماد و دیگر مولفه‌های سرمایه‌ی اجتماعی بسیار پایین است. بر اساس گزارش مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۴ میزان اعتماد آحاد جامعه در ایران ۱۰ درصد، شاخص صداقت و امانتداری ۸ درصد و شاخص کلاهبرداری ۷۵ درصد است (روزنامه اعتماد، ۱۵ آذر ۱۳۹۴).

موسسه لگاتوم در سال ۲۰۱۳ تحقیقی در مورد وضعیت سرمایه اجتماعی در کشورهای مختلف (۱۴۲ کشور) انجام داد که در این تحقیق ایران در رتبه‌ی ۱۱۱ جهانی قرار گرفت(سایت خبری تحلیلی اقتصاد ایرانی، ۹ آبان ۱۳۹۴). البته این آمارها به روز نیستند ولی بر اساس مشاهدات ما امروز نیز وضعیت بهتری نداریم.
این فرسایش سرمایه‌ی اجتماعی را می‌توان محصول عوامل مختلفی مانند رابطه‌ی حاکمیت با مردم، مردم با خودشان، سوء مدیریت در بخش‌های مختلف، فساد اداری، اقتصادی، سیاسی و مدیریتی و… دانست. اگر امروز ما با جمعیت قابل توجهی از مردمی روبرو هستیم که توصیه‌های لازم که حافظ جان خودشان و دیگران است را نادیده می‌گیرند، بخشی از آن را باید در تضعیف و فرسایش طولانی‌مدت مولفه‌های سرمایه اجتماعی جستجو کرد.

۲- نابرابری اجتماعی: نابرابری اجتماعی به خودی خود امری مذموم نیست، بلکه واقعیتی اجتماعی است که تحت تاثیر عوامل مختلف در همه‌ی جوامع جریان داشته و دارد. این نوشتار به دو بعد آسیبی نابرابری اجتماعی در جامعه‌ی امروز ایران اشاره دارد. نخست قانون که قرار بود برای همه یکسان باشد، متاسفانه این ویژگی اصیل خود را از دست داده و انواع و انحاء دست‌اندازی‌ها به قانون وجود دارد و از طریق صاحبان قدرت و ثروت مایه‌ی ثروت‌اندوزی افرادی و مانع رشد بسیاری شده است. بسیاری از مردمان این سرزمین قانون را مال خود و برآمده از آمال و منافع خود نمی‌دانند و به این لحاظ زیر پا گذاشتن قانون و گریز از آن را امری تقبیح شده نمی‌دانند. رشوه و فساد اداری چنان شیوع پیدا کرده که قاطبه‌ی مردم می‌دانند برای پیشبرد کار خود باید قانون را دور زد.

دوم این که بسیاری از ثروت‌اندوزی‌ها از طریق جایگاه‌های قدرت -که در ظاهر قانونی هم هستند – امکان‌پذیر شده است. استفاده از رانت و اختلاس‌های فراوانی که امروزه اخبار آنها دهن به دهن می‌چرخد، گواه این واقعیت است. رسیدن به مدارج اداری بالا بر اساس صلاحیت و شایستگی افراد نیست و همین که این افراد به پست و مقامی دست می‌یابند، در صدد جمع‌آوری ثروتی می‌شوند که آینده‌ی خود را تضمین کنند. این واقعیت زمانی بغرنج‌تر می‌شود که صاحب‌منصبان به خوبی می‌دانند منصب آنها بسیار موقتی و لغزان است و ممکن است همین فردا شخص دیگری جایگزین آنها شود. این شرایط حکم می‌کند که در همین زمان موقت و احتمالاً اندک افراد بار و توشه‌ی آینده‌ی خویش را از منصبشان برگیرند. مقام‌های انتخابی هم وضعیت بهتری ندارند. میزان هزینه‌هایی که نامزدهای مجلس و شورای شهر در هر دوره می‌کنند، گواه بر اهداف مالی این نامزدهاست. و مردم ما به خوبی و با شعوری کامل این همه را می‌بینند و راه را در “قانون‌گرایی” نمی‌یابند.

۳- ناکارآمدی‌های مدیریتی: ناکارآمدی‌های مدیریتی که خود محصول باندبازی‌ها، لابی‌گری‌ها، عدم توجه به شایسته‌سالاری، عمل نکردن به قوانین، سازوکارها و شیوه‌نامه‌های جامع و کارآمد، عدم موفقیت در هدف‌گذاری‌های روش‌مند و علمی و… است شرایط اداری و به تبع آن شرایط اجتماعی را بسیار بغرنج و مغشوش و مردم را سرگردان کرده، و سبب بی‌اعتمادی و بی‌خیالی مردم شده و مشارکت اجتماعی آنان را تضعیف نموده است.

۴- اجتماع به جای جامعه: برخی از صاحب‌نظران اجتماعی، برای توضیح شرایط کنونی جامعه، معتقدند که ما در حال فروپاشی اجتماعی هستیم و مردم ما صرفاً یک اجتماع انسانی تشکیل داده‌اند، بدون آن‌که این اجتماع شاخصه‌های یک جامعه را داشته باشد. مهم‌ترین ویژگی یک جامعه سامان‌مندی آن است. فقدان نهادهای مدنی مستقل و واقعی، فردگرایی شدت یافته که بهتر است آن را “ذره‌ای” شدن افراد بنامیم، ناامنی و سرگردانی مردم در امورات زندگی فردی و اجتماعی خویش، شرایطی که هر کس باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد و… جامعه‌ی ما را از سامان‌مندی لازم بی‌بهره و به یک اجتماع انسانی تبدیل کرده است. با رویکرد دورکیمی، جامعه‌ی ما در یک شرایط آنومیک و نابسامان به سر می‌برد و رفتارهای ناهنجار این مردم را می‌توان از این زاویه‌ی دید نیز تحلیل کرد.

۵- جامعه‌پذیری ناقص: شرایط خاص جامعه‌ی ایرانی؛ یعنی گذار از جامعه‌ی سنتی به مدرن و ظهور نوعی مدرنیته‌ی ایرانی، نهادهای آموزشی رسمی و نیز خانواده‌ها را دچار نوعی بلاتکلیفی کرده است. کرد، به‌طور عام، سردرگمی در شیوه‌های آموزش و پرورش رسمی و غیر رسمی جامعه‌پذیری افراد جامعه را تحت‌الشعاع قرار داده است. ما نه تنها در ارتباط با فرزندان دچار بلاتکلیفی هستیم که در ارتباط با خود نیز در همین وضعیت به سر می‌بریم. اهداف، آرزوها و آمال ما نیز در یک وضعیت مه‌آلود قرار دارد. هنجارهای اجتماعی لغزنده و بی‌ثبات شده‌اند و به جای تغییرات اجتماعی نسبتاً پایدار، دائماً با افکار، گفتار، سلایق، هنجارها و ارزش‌هایی که به‌صورت مدهایی موقتی بروز می‌کنند، مواجه هستیم. البته این بی‌ثباتی شاید یکی از ویژگی‌های مدرنیته باشد، ولی در جامعه‌ی ما سبب نوعی آشفتگی و گسست شده است. در این شرایط، جامعه‌پذیری افراد نیز به صورت ناقصی شکل می‌گیرد و برخی از نتایج آن به صورت رفتارهای جامعه‌گریزانه، قانون‌گریزانه و یا حتی ضداجتماعی نمایش داده می‌شود.

گاهی نیز این رفتارهای قانون‌گریزانه و جامعه‌گریزانه به صورت جسارت‌ها یا شجاعت‌های فردی خود را نشان می‌دهد و برای گروهی از افراد به صورت ارزش در می‌آید. بی‌خیالی، نترسی، تهور، برخلاف جهت عمل کردن و… از دسته رفتارهایی هستند که در جامعه‌ی نابسامان برای گروهی از افراد ارزش تلقی می‌شوند.

۶- شرایط تاریخی و فرهنگی: در محافل مختلف، هرگاه از خلق‌وخوی ایرانی صحبت به میان می‌آید -با کمی تفاوت در دیدگاه- بسیاری معتقدند که ما ایرانی‌ها مردمی دروغ‌گو، پنهان‌کار، بی‌اعتماد و قانون‌گریز هستیم و روحیه کار تیمی و مشارکتی در ما بسیار پایین است. این ویژگی‌ها را می‌توان از طریق ویژگی‌های تاریخی این سرزمین تبیین کرد. از بین عوامل تاثیرگذار مختلف، می‌توان از استبداد و ناامنی به عنوان دو عنصر و عامل اصلی در ایجاد این ویژگی‌های رفتاری اشاره کرد. استبداد همیشه با ترس همراه است و آن‌که می‌ترسد معمولاً رو به پنهان‌کاری و دروغ می‌آورد. در واقع، دروغ و پنهان‌کاری در این شرایط کارکرد دارد و افراد را از شر این شرایط محفوظ نگه می‌دارد.

همچنین، در شرایط استبدادی افراد به نهادهای مسلط و حتی خودشان اعتماد نمی‌کنند و قانون را نیز منتج و منبعث از آمال و خواسته‌های خویش نمی‌دانند. حال اگر ناامنی را هم به استبداد علاوه کنیم، قطعاً این ویژگی‌های رفتاری شدت می‌یابند.

متاسفانه تاریخ چند هزارساله‌ی ما پر است از شیوه‌های استبدادی در سطوح مختلف اجتماعی. این استبداد حتی در درون خانواده و روابط فردی نیز جریان دارد. به این استبداد چند هزارساله، ناامنی‌ها و بی‌ثباتی‌های متعدد را نیز می‌توانیم اضافه کنیم. در این کشور به گزارش تاریخ بیش از ۱۲۰۰ جنگ با مقیاس بزرگ رخ داده است. دوره‌های آشوب‌ها و جنگ‌های داخلی و ملوک‌الطوایفی را نیز به این ناامنی‌ها و بی‌ثباتی‌ها می‌توان اضافه کرد. طبق گزارشات تاریخی میانگین ثبات سیاسی در کل تاریخ ایران حدود ۱۲ سال است (مقصود فراستخواه، ۱۷ شهریور ۱۳۸۶: هم‌اندیشی در مورد روحیات و خلق‌وخوی ایرانیان، بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان). با همه‌ی این شرایط تاریخی، و در نظر گرفتن اوضاع و شرایط جامعه‌ی ایران در دوران معاصر می توان واقعیت‌های موجود در مورد خلق‌وخوی مردم را راحت‌تر تحلیل کرد.

۷- تقدیرگرایی: مردم ما به دلایل فرهنگی و تاریخی از پذیرش رابطه‌ی علت و معلولی -که اساس نگرش علمی و حتی توسعه‌ی اجتماعی است- سر باز می‌زنند. مثال‌های زیادی از این امر وجود دارد. همه‌ی ما بارها شنیده‌ایم و خوانده‌ایم و حتی در مسیر جاده‌ها تابلوهایی را دیده‌ایم که یکی از علل اصلی تصادفات سرعت غیر مجاز است. ولی باز هم وقتی پشت فرمان قرار می‌گیریم… یا بارها شنیده‌ایم که دریای خزر تا کنون چقدر قربانی گرفته است. به احتمال زیاد بسیاری از کسانی که هر سال در دریای خزر غرق می‌شوند نیز این واقعیت را شنیده بودند و یا تابلوهایی که در ساحل نصب شده‌ را دیده بودند. ولی از آنجایی رابطه‌ی علت و معلولی را بر نمی‌تابیم، فکر می‌کنیم که شاید این موضوع شامل حال من نشد. در واقع، با عدم درک و پذیرش رابطه‌ی علت‌ومعلولی به تقدیر روی می‌آوریم.

عبدالرضا امانی‌فر – دبیر دفتر جامعه شناسی ایران در بوشهر

انتهای پیام

منبع:ایسنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *