تصاویری از ۱۵ سال قبل؛ ارشا اقدسی در کنار پیمان ابدی در ایسنا
۱۵ سال قبل بود؛ اعضای ۱۵ نفره گروه «بدلکاران» به سرپرستی پیمان ابدی، با لباس های متحدالشکل مشکی رنگ به ایسنا آمدند تا شروع فعالیتشان در ایران را رسما اعلام کنند. آنها در این گفت وگوی چندساعته که در ساختمان قدیمی ایسنا و در ماه رمضان ۸۵ شکل گرفت، در افطاری ساده ی این خبرگزاری، بچه های ایسنا را همراهی کردند و در کنار آنها از آرزوهایشان گفتند؛ حالا از آن جمع جوان که برق هیجان و امید در چشم تک تکشان موج می زد، یک نفر سالهاست که در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) آرام گرفته و نفر بعدی هم به زودی به او ملحق می شود و آنچه از آن همه خاطره می ماند، آرزوهای دو جوان است که برای همیشه به ابدیت پیوست.
ابدی در بدو ورود به کشورش برای اثبات خود به ایرانی ها کار چندان دشواری پیش رو نداشت؛ به واسطه بدلکاری در سریال پلیسی «هشدار برای کبرا ۱۱» به سرعت توانست جای خود را در ایران باز کند و بسیاری از جوانان علاقمند به این رشته که تا آن زمان محلی برای عرض اندام در کشور نداشتند را جذب گروهش کرد. هرچند خودش سریال «هشدار برای کبرا ۱۱» را کار چندان پراهمیتی هم در پرونده بدلکاری اش نمی دانست؛ «من کارهای بهتری در آلمان انجام دادهام اما چون ۶۷ کشور این سریال را میبینند، در نتیجه شناخته شده است.»
ارشا اقدسی یکی از این همین جوان های علاقمند بود که به عنوان عضو ثابت گروه ۱۵ نفره پیمان ابدی به ایسنا آمد. در آن زمان ارشا فقط ۲۴ سال سن داشت. در رشته تربیت بدنی در کشور ایتالیا پذیرش شده بود اما به قصد همراهی با گروه تازه تاسیس پیمان ابدی، تحصیل در اروپا را رها کرده بود تا آرزوی همیشگی اش، یعنی فعالیت در حوزه بدلکاری را محقق کند. خودش از تصمیمی که گرفته بود خوشحال به نظر می رسید و درباره آن چنین می گفت: «وقتی با آقای ابدی آشنا شدم تصمیمم برای تحصیل در ایتالیا تغییر کرد. این در حالی است که سالها برای رفتن به این دانشگاه تلاش کردم اما حالا از تصمیمی که گرفتهام راضی هستم.»
ابدی می گفت: «ایرانیها در بدو امر انگیزههای بسیار بالایی دارند. اما به تدریج این انگیزه فروکش میکند؛ بنابراین وقتی وارد ایران شدم ۳۰ ـ ۴۰ نفر درخواست کردند تا به آنها آموزش بدهم، اما به تدریج از این تعداد کاسته شد؛ البته هرگز این طور نبوده که از شاگردانم پول آنچنانی بگیرم و سولههای بیامکانات را اجاره کنم، بلکه از همان ابتدا گرانترین مجموعه ورزشی ایران را گرفتم و شاگردانم را از میان کسانی انتخاب کردم که دنبال یادگیری و عاشق و فیلم و سینما باشند.»
با این همه ارشا اقدسی در تصمیمش ثابت قدم تر از آن بود که آرزویش را نیمه کاره رها کند. او مهر ماه ۸۵ به ایسنا آمد و چند ماه بعد یعنی در بهمن ماه ۸۵ برای خود گروه بدلکاران ۱۳ را تشکیل داد و به صورت حرفه ای مشغول به کار شد. با این همه اقدسی از ابدی همواره به عنوان یک مربی و استاد یاد می کرد و نبودش را صرفاً یک نبود فیزیکال می دانست؛ «یاد پیمان همیشه همراهم است؛ خیلی مهم است که شما به عنوان شاگرد، مربی و استاد خود را دوست داشته باشید. من واقعاً پیمان ابدی را از صمیم قلب دوست داشتم و دارم.»
فعالان این حوزه سال هاست که بر این باورند، برای بدلکار شدن نیاز به دانش آکادمیک است و در حقیقت بدلکاری را یک علم می خوانند؛ چنانچه پیمان ابدی معتقد بود، «۸۰ درصد از دروس رشته بدلکاری را ریاضی ـ فیزیک تشکیل میدهد و ۲۰ درصد دیگر جرأت است.» پس بیش از آنکه سر نترس داشته باشی، باید از دانش کافی این حوزه بهره مند باشی. اما اینکه چه اتفاقی می افتد که پیمان ابدی با وجود سال ها کار در آلمان از صحنه های بدلکاری جان سالم به در می برد ولی پس از سه سال فعالیت در ایران، جانش را از دست می دهد، پرسشی است که در زمان مرگ این بدلکار فقید با جدیت مطرح شد و هر بار با از دست دادن یکی از این جوانان، پررنگ تر از قبل شکل می گیرد. برخی این مساله را به فقدان زیرساخت های لازم برای اجرایی کردن صحنه های بدلکاری در بعضی کشورها از جمله ایران نسبت می دهند و گروهی دیگر این وضعیت را هم از احتمال های رشته بدلکاری در همه جای دنیا می دانند؛ وضعیتی که برای خود فعالان این حوزه، چندان هم دور از تصور نیست. کافی است گفت وگوی آخر ارشا اقدسی را به یاد آوریم که به کررات بر لذت بردن از کارش تاکید کرده بود و اینکه دوست ندارد به طریق معمول بمیرد؛ «من دوست ندارم روی تخت بیمارستان یا روی تخت خانه ام بمیرم. من کوه انگیزه ام و یک عالم انگیزه دارم. دوست دارم حداقل موازی زندگی که کردم این اتفاق برایم بیفتد.»
با این همه آنچه لازم است به آن جدی تر اندیشیده شود، وضعیت حرفه بدلکاری در ایران، با از دست دادن جوانانی چون پیمان ابدی و ارشا اقدسی است. اینکه از آن جوان های ۱۵ سال قبل که زمانی با لباسهای متحدالشکل در مجامع حاضر میشدند، چند نفر باقی مانده اند که هنوز هم با تمام توان بخواهند «تحولی اساسی در وضعیت سینمای اکشن ایران ایجاد کنند» و البته در این سال ها چند نفر به آنها اضافه شده اند. و اینکه از دست دادن این جوانان چقدر می تواند انگیزه ای باشد برای متولیان تولید فیلم ها و سریال های تلویزیونی تا با بها دادن بیشتر به این حرفه و فراهم کردن زیرساخت های لازم جهت تهیه صحنه های اکشن بر طبق استانداردهای جهانی، اتفاقاتی تلخ و ناخوشایند از این دست را به حداقل ممکن برسانیم.