اخبار 11

تولد شاه اسماعیل صفوی

تولد شاه اسماعیل صفوی

اسماعیل صفوی تیر ماه سال ۸۶۶ خورشیدی در چنین روزی در اردبیل متولد شد. آن سال‌ها، سال‌های قدرت‌نمایی ترکمان‌های آق‌قویونلو بود و آنان بر بخش‌های وسیعی از ایران و عراق سیطره داشتند.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «یک: کم‌شمار بودند و دسته‌ای از ترکمانان در تعقیب‌شان. علی که مرگ خود را نزدیک و قطعی می‌دید تصمیمی گرفت که اهمیت آن چند سال بعد معلوم شد. به برادر کوچکش اسماعیل گفت اگر اتفاقی برای من افتاد تو جانشین من هستی و رییس بعدی طریقت و خاندان ما «می‌خواهم که خون مرا و جدت را از اولاد حسن پادشاه بگیری و این قرعه مراد به طالع فرخنده تو افتاد و زود باشد که از طرف گیلان با تیغ جهانگیری خروج کنی و به ضرب تیغ زنگ کفر از روی گیتی‌برداری.» این را گفت و با اسماعیل خداحافظی کرد و با چند نفر از یارانش از جمع جدا شد. او ترکمانان را دنبال خود کشید و چند ساعت بعد در زد و خورد با آنان کشته شد. اما به اسماعیل و همراهانش فرصت داد تا به اردبیل برسند و در یکی از مخفیگاه‌های خاندان صفوی پناه بگیرند. چند هفته در شهر ماندند و مدام از این مخفیگاه به مخفیگاه دیگر پناه بردند. ترکمان‌ها شهر را زیر و رو کردند و خانه به خانه به دنبال اسماعیل گشتند. حتی عده‌ای از اهالی را زیر مشت و لگد گرفتند و عده‌ای دیگر را شکنجه کردند اما کسی چیزی به آنان نگفت، چون واقعا از پناهگاه اسماعیل خبر نداشتند. مردم اردبیل شایعاتی درباره بازگشت یکی از نوادگان شیخ صفی‌الدین به شهرشان و نیز از تلاش آق‌قویونلوها برای دستگیری او شنیده بودند اما از محل اختفای او چیزی نمی‌دانستند. بعد از چند نسل تبلیغ و مبارزه، شبکه زیرزمینی مریدان خاندان صفوی، آن‌هم در اردبیل آن‌ قدر قوی بود که حداقل چند هفته وارث خردسال این خاندان را از چشم دشمنانش پنهان نگه دارد و جانش را حفظ کند.

دو: اسماعیل صفوی تیر ماه سال ۸۶۶ خورشیدی در چنین روزی در اردبیل متولد شد. آن سال‌ها، سال‌های قدرت‌نمایی ترکمان‌های آق‌قویونلو بود و آنان بر بخش‌های وسیعی از ایران و عراق سیطره داشتند. صفویان قوم و خویش آنها بودند اما روابط میان دو طرف همیشه هم دوستانه نبود و نشانه‌های بدگمانی و حتی خصومت بیشتر و بیشتر آشکار می‌شدند؛ به‌ ویژه از زمانی که صفویان به تصاحب قدرت سیاسی و تشکیل حکومتی مستقل فکر کردند و نخستین گام‌ها در این مسیر را هم برداشتند. پدر اسماعیل در جنگ در شروان کشته شد و همسر و پسران او را به دستور سلطان یعقوب آق‌قویونلو به فارس بردند و در قلعه‌ای زندانی کردند (یعقوب دایی اسماعیل بود و در واقع او خواهر و خواهرزاده‌های خودش را در فارس به حبس انداخت). بعد از مرگ یعقوب درگیری بین مدعیان جانشینی او بالا گرفت، قدرت آق‌قویونلوها ترک برداشت و قلمروشان چندپاره شد. یکی از مدعیان به نام رستم‌بیگ به هدف استفاده از اعتبار خاندان صفوی، زندانیان فارس را آزاد کرد و به تبریز برد اما کمتر از یک سال بعد، نگران از قدرت فزاینده صفویان از تصمیم خود پشیمان شد. می‌خواست آنان را دوباره زندانی کند که گریختند و راهی اردبیل شدند. اسماعیل بعد از چند هفته اختفا در اردبیل، با گروهی از مریدان خاندانش به گیلان گریخت و به یکی از شاهان محلی آنجا – که در تاریخ به کارکیا میرزا علی مشهور است و با مرکزیت لاهیجان بر نواحی شرقی گیلان حکومت می‌کرد – پناه برد. او در سایه قدرت این شاه از شر دشمنانش در امان ماند و سال‌های کودکی را پشت سر گذاشت.»

منبع:ایسنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *