خبرنگاران ایسنا از یک سال “پوشش کرونا” میگویند…
ایسنا/خوزستان ما خبرنگاران حوزه سلامت خبرگزاری ایسنا در سراسر ایران هستیم؛ با شما از یک تجربه متفاوت حرف میزنیم، تجربه یک سال پوشش اخبار کرونا.
به گزارش ایسنا، در تمام روزهای یک سالی که گذشت، ما در کنار دیگر همکاران خبرنگارمان از رسانههای مختلف، از معروفترین شهرهای کشور گرفته تا دورافتادهترین روستاها خبر گرفتیم. خبرنگاران حوزه سلامت هیچ روزی تعطیل نبودند، هیچ روزی استراحت نکردند و در تمام روزهای یک سالی که گذشت در هر لحظه شبانهروز خبر گرفتند.
شما ما را نمیبینید و ما پشت صفحههای روشن گوشیها و لپتاپهای شما هستیم، تا شاید یک جمله از یک خبر بتواند با هشدار و آگاهیبخشی، یک جان عزیز را نجات بدهد. حالا ما اینجاییم و از تجربه یک سال پوشش اخبار تلخ و تاریک کرونا میگوییم.
پوشش کرونا برای من به عنوان دبیر خبر، بار سنگین اضطرابی است روی شانهام و روی قلبم؛ وقتی طول و عرض تحریریه یا راهروی خانه را راه میروم تا عکاس و خبرنگار از آفیش بیمارستان و ICU و سردخانه و آرامستان و در بهترین حالت از جلسات شلوغ برگردند و بعد از آن، هر لحظه شب و روز مرور و ویرایش و پیگیری اخباری که هر روز تلختر و سنگینتر میشوند.
همکاران من در حوزه سلامت ایسنا از سراسر ایران، برای شما از تجربه یک سال گذشتهشان نوشتهاند.
هر چه دیدم، دلسوزی پرستاران بود
امین نظری – عکاس ایسنا خوزستان:
من در روزهای اول بروز کرونا، از یک آزمایشگاه شروع کردم که نمونهبرداری میکرد و اعلام میکرد که آزمایش چه افرادی مثبت و چه افرادی منفی است. با توجه به چیزهایی که درباره کرونا گفته میشد و اینکه میگفتند یک ویروس خیلی خطرناک و واگیر است، بار اول که به آزمایشگاه رفتم کمی میترسیدم اما بعد از آن مثل اینکه ترس آدم ریخته باشد، شروع کردم به رفتن به بیمارستانها و عکاسی کردن و گزارش گرفتن از بیمارستانها.
وقتی به بیمارستانها میروم چیزی که به چشم من میآید شرایط عجیب بیمارانی است که دستگاههای پیشرفته به آنها وصل است که علائم حیاتی آنها را نشان میدهد، و پرستاران که خیلی دلسوزانه کار میکنند. بیشتر از هر چیزی این دلسوزی پرستاران به چشم میخورد.
متاسفانه بعدا شنیدم یکی دو بیمارستان از بیمارستانهایی که در این یک سال از آنها گزارش گرفتهام، یکی دو نفر از کادرشان که با آنها آشنا شده بودم در اثر کرونا فوت شدهاند و این برای من خیلی ناراحتکننده بود.
خودم هم یک بار کرونا گرفتم و در خانه خودم را بستری کردم تا علائمم رفع شد. در این مدت در محل کار هم نمیتوانستم درست حضور داشته باشم و همکاران با ترس به من نگاه میکردند چون از محیط آلوده بیمارستان برمیگشتم.
با این حال محیط بیمارستان را دوست دارم. دوست دارم به بیمارستان بروم و از دلسوزیهای کادر درمان گزارش تهیه کنم چون از دلسوزی آنها لذت میبرم. آنها دارند با جانشان بازی میکنند تا بیماران را نجات بدهند.
هنوز هم باورم نمیشود
دلال آلبوشهبازی – خبرنگار ایسنا خوزستان:
اوایل فکر میکردیم کرونا چند ماهی مهمان ما است و همه چیز به روال عادی برمیگردد اما پیشبینیها اشتباه از آب درآمد و پاندمی شد.
یک سال است که اکثر حوزههای خبریام را کنار گذاشتهام و تنها خبرهای کرونا را کار میکنم. هشدارهای مسئولان بهداشتی، خبرهای تلخ ابتلا و مرگ، دیدن بیماران بدحال و اینتوبه روی تخت بیمارستان، تلخترین روزهایم است.
شرایط امروز ما شبیه جنگ است اما جنگ با دشمن نامرئی. خبری از توپ و تانک و خون نیست اما داریم هموطنان زیادی را از دست میدهیم.
استرس ابتلا به بیماری یک طرف و پیگیری خبرهای تلخ کرونا یک طرف. شب با فکر کرونا به خواب میروم و صبح هم با فکر کرونا از خواب بیدار میشوم.
باورم نمیشود یک سال است که داریم با این ویروس میجنگیم و مشخص نیست چه آیندهای در انتظارمان است. هنوز هم باورم نمیشود.
من خبرهای این هیولای کوچک را هنوز با حیرت مینویسم
محبوبه علیآقایی – خبرنگار ایسنا کرمانشاه:
هنوز چند روزی از آمدن کرونا به کشور نگذشته بود که در سفر به این بیماری مبتلا شدم و همان اوایل، یک ماه سخت را پشت سر گذاشتم و بعد از آن، همیشه کمی دلهره و ترس ابتلای دوباره همراهم است.
تجربه خبرنویسی از کرونا و تهیه خبر در شرایط کرونایی برای من، هم تجربه عجیبی بود، هم دلهرهآور و هم غمانگیز. تلخترین لحظهها، نوشتن اخبار فوتیهای روزانه کرونا در استان است و غمانگیزترین آن، نوشتن خبر فوت یکی از همکاران عزیزمان بود که قربانی کرونا شد.
دلهرهآورترین لحظات هم زمانی است که باید به بیمارستانهای کرونایی مراجعه کنیم و هر بار که به یکی از این مراکز میروم تا یکی دو هفته ترس و دلهره ابتلا را دارم.
بعضی خبرهایی هم که از ابعاد تازه کشفشده کرونا تهیه میکنم برای خود من جالب و عجیب است؛ من هنوز بعد از یک سال، هر خبر از این هیولای کوچک را با حیرت و شگفتی و ترس خاصی مینویسم.
انگار در رمان “طاعون” هستم
آزیتا یوسفیان – خبرنگار ایسنا لرستان:
حدود ۱۴ سال است که در ایسنای لرستان فعالیت میکنم. زمانی که متوجه شدیم کرونا وارد استانمان شده، استرس و نگرانی در وجود همه ما رخنه کرد، مخصوصا من که باید در پیگیری و انتشار اخبار موثق، کوتاهی نمیکردم.
از طرفی پدرم دیابت و مادرم آلرژی دارند و باید شرایط را مدیریت میکردم و هوای آنها را میداشتم و از طرف دیگر نباید در انجام وظیفه خود قصور میکردم بنابراین روزهایی که مجبور میشدم از سطح شهر یا بیمارستان یا مراکز بهداشتی گزارش تهیه کنم، در خانواده وانمود میکردم که خطری متوجه من نیست.
زمانی که در اجرای محدودیتها، خیابانهای خلوت را میدیدم، یاد کتاب طاعون یا رمان کوری میافتادم؛ وقتی شهر را با این وضعیت میدیدم رمانهایی که خوانده بودم را در واقعیت میدیدم.
وقتی برای مصاحبه به جایی میروم، ته دلم دلهره است و وسواس دارم. امیدوارم هرچه سریعتر این بیماری، ریشهکن شود و افسردگی و استرس از وجود مردم پاک شود.
من سربازی امیدوار در نبرد با کرونا هستم
طاهره شفیعی – دبیر اجتماعی ایسنا اصفهان:
از اسفند سال گذشته تا امروز، کرونا بدون شک پرتکرارترین کلیدواژهای بوده که در تمام نوشتارهایم خودش را جا کرده؛ تجربه یک سال کرونایی با فراز و فرود بسیاری همراه بوده است؛ روزهای اول شیوع کرونا با هیجان، بدون ماسک و پوشش حفاظتی راهی بیمارستان ریفرال کرونا شدم و از مدافعان خط اول مبارزه با کرونا نوشتم.
در این یک سال اما سختترین کار، نوشتن خبر آسمانی شدن مدافعان سلامت بود، آنجا که باید اولین نفری میبودم که خبر شهادت پزشک، پرستار یا بهیاری را مینوشتم که همکارانش هنوز در بهت و حیرت بودند و داغ خانوادههایشان تازه.
با نوشتن هر خبر شهادت مدافعان سلامت اشک ریختم، همانطور که با شنیدن خبر تزریق واکسن کرونا.
حالا در خبرهایم باز هم از درخواست برای واکسیناسیون هر چه سریعتر و نگرانیهای کادر درمان مینویسم؛ در حالی که خود را سربازی کوچک در سنگر مقابله با کرونا میبینم که دوشادوش سربازان دیگر این نبرد، باید این روزهای سخت را به امید روزهای بهتر سپری کند.
غم نوشتن آمار روزانه فوتیهای کرونا برای یک خبرنگار
راضیه عنایتی – خبرنگار ایسنا مازندران:
اولین نکته در تجربه من از خبرنگاری در دوران کرونا این است که تجربه دورکاری در بحران کرونا برای بیشتر مشاغل به وجود آمد اما در خبر هیچ تفاوتی نداشت.
همه ما شوکه شدیم. اتفاق یکباره و غیرمنتظره بود و به توجه جامعه به سمت رسانهها جلب شد.
اضطراب گزارش گرفتن از آزمایشگاههای کرونا و حضور در بخشهای کرونایی و نگرانی اپیدمی و اینکه من هم در این گزارشها درگیر شوم را تجربه کردم و گزارش از غسالخانهها نیز جور دیگری اضطرابآور بود.
آمار فوتی روزانه از دو دانشگاه علوم پزشکی مازندران و بابل، غم نوشتن خبرهای حوزه بهداشت و درمان را برایم بیشتر میکرد و با افزایش آمار، گاهی قادر به ادامه نوشتن نبودم اما باید مینوشتم تا مردم قرنطینه و ماسک زدن را جدی بگیرند.
تنشها در انعکاس اخبار کرونا، در ۱۵ سال سابقه خبری من بیسابقه بود؛ زخم انعکاس اخبار کرونا آنقدر عمیق بود که ما همچنان در شوک ماندهایم و با گذشت یک سال، هنوز از غم آن کم نشده است.
شبیه این روزها را هیچ وقت در ۱۵ سال کار خبر تجربه نکرده بودم
علی فرقانی – خبرنگار ایسنا مرکزی:
ورود کروناویروس به عنوان یک میهمان ناخوانده از یک سال پیش موجب شد جامعه رسانهای کشور شرایط خاص و ویژهای را تجربه کنند؛ شرایطی که با وجود فعالیت ۱۵ سالهام در عرصه خبر، مشابه آن را در هیچ زمانی تجربه نکرده بودم.
کرونا همه فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و گروهی را تعطیل کرد اما خبر نه تنها تعطیل نشد بلکه فضای جدیدی از شکلگیری یک بحران را تجربه کرد.
در این یک سال، اخبار کرونایی پای ثابت خبرهای یک خبرنگار حوزه سلامت بود و در نهایت، اعلام آغاز واکسیناسیون کرونا در سراسر کشور، شیرینترین و لذتبخشترین خبر بود.
تصاویر دردناکی دیدیم
آذر اسفندیاری – خبرنگار ایسنا مرکزی:
استان مرکزی دومین استان کشور بود که مواردی از ابتلا به ویروس کرونا را شناسایی کرد. خبرنگاران که کمتر به آنها توجه شد، از جمله اقشاری بودند که در روزهایی که استان و کشور تعطیل و فعالیتها محدود شد، مانند مشاغل خدماتی همچنان مشغول به کار بودند و کم نبودند خبرنگاران و اهالی رسانه که در استان مرکزی به کرونا مبتلا شدند.
در کنار کادر درمان، خبرنگاران هم اتفاقات تلخی را تجربه کردند و شاید برای منِ خبرنگار تلخترین اتفاق همصحبتی با پرستار بیمارستان امیرالمومنین اراک بود که خاطره مرگ یک مادر باردار کرونایی پس از تولد نوزادش را با گونههایی خیس از اشک و صدایی گرفته بازگو میکرد.
اما آغاز واکسیناسیون روزنه امیدی برای شکست این ویروس ایجاد کرد و اکنون میتوان با امید به آیندهای بدون کرونا، این روزهای سخت را پشت سر گذاشت.
بغض، توان نوشتن را میگیرد
امیرحسین طالبی – سردبیر ایسنا هرمزگان:
در یک روز گرم و تابستانی به جایی رفتم که شاهد صحنههای دلخراشی بود؛ آرامستان بندرعباس، جایی که تمامی جانباختههای این ویروس شوم در آنجا به خاک سپرده میشوند. میتوانم بگویم سختترین لحظات عمر کاریام بود، رفتن به سمت جایی که آدمها در تنهایی محض دنیا را بدرود میگفتند.
سؤالات بسیاری داشتم که از غسال آرامستان بپرسم اما صدای جیغ و ناله میآمد؛ خانواده دیگری با اشک از راه میرسید و عزیز از دسترفته خود را بدرقه میکرد. غسال ناخودآگاه با دیدن جنازه، فاتحهخوان به سمت او میرفت و همان چرخه شستوشوی جنازه دوباره تکرار میشد.
در لحظاتی که گزارش “یکقدم مانده به منزل آخر؛ اینجا زمان منتظر هیچکسی نمیماند” را مینوشتم نه تنها بندرعباس، نه تنها ایران، که کرونا به تمامی جهان شبیخون زده بود و سایهای از بیم و امید را بر زمین حکمفرما بود. چه میشود کرد؟
یکی پرستار میشود و در ارتباط با بیمار کرونایی هر کاری از دستش برمیآید انجام میدهد تا بیمار درمان شود و زنده بماند اما خودش گرفتار میشود و ممکن است کرونا بگیرد، یکی هم غسال میشود و کرونایی بینفس را میشوید و اگر احیاناً کرونا بگیرد غسال دیگری او را در خاموشی میشوید و یک نفر هم خبرنگار می شود که این لحظات را ثبت کند اما قلمش از شدت ناراحتی، روی برگههای کاغذ نمیچرخد.
با حالی عجیب و گرفته از آرامستان بیرون آمدم، عدهای از مردم بیخیال درحال خرید کردن در خیابانها بودند. قلبم فشرده شد، میخواستم فریاد بزنم به خاطر جان پزشکان و پرستاران، بیخیال خرید و دورهمی و سفر شوید. در پایان تنها بغض است که امان حرف زدن را میگیرد.
باز هم تنها راه این است که دوربین به دست بگیرم و بیرون بروم
احمد ظهرابی – عکاس ایسنا قم:
شیوع کرونا در کشور با ورود افرادی از چین در کشور بروز پیدا کرد. قم به عنوان اولین شهر، بیماران را شناسایی و شیوع بیماری را اعلام کرد.
وقتی بروز کرونا در قم اعلام شد، اولین نفری که در سطح شهری شروع به عکاسی کرد من بودم و خیابانهای اطراف اولین بیمارستان پذیرای بیماران کرونا در کشور و وضعیت مردم در مقابل کرونا را عکاسی کردم.
تاثیر کرونا بر معیشت مردم و به ویژه کارگران باورکردنی نبود. در این یک سال، کار رسانهای برای کمک به مردم و مشخص شدن وضعیت کرونا برای مردم و مسئولان بسیار تاثیرگذار بود.
در پوشش اخبار کرونا شاید من هم مبتلا شده باشم. برخی اوقات دچار ضعف بدنی میشدم و در خانه میافتادم و نمیتوانستم ادامه بدهم اما باز هم تنها راه برای اینکه سرپا باشم این بود که دوربین به دست بگیرم و بیرون بروم.
هیچکدام از دقیقههای روزهای کرونایی، تمام نمیشود
زهره عرب – سردبیر ایسنا بوشهر:
شاید بدترین لحظه زمانی بود که متوجه شدیم دیگر نمیتوانیم روزهای عادی داشته باشیم.
اشک مردم به ویژه اشک مادران، بسیار تلخ است و هیچ وقت این لحظهها از خاطر من پاک نمیشود.
در بحبوحه روزهای تیره کرونایی، هر دقیقه برای ما خبرنگاران به اندازه ساعتهایی طولانی کش میآمد و تمام نمیشد.
شاید در دید مردم، یک خبرنگار یک آدم سخت به نظر بیاید، به دلیل سختی شغل خبرنگاری و مشاهده همه این تلخیها و ناگواریها اما در حقیقت، اینگونه نیست. ما نیز به جایی میرسیم که نمیتوانیم ادامه بدهیم و برای من بسیار پیش آمد که پایی برای رفتن به بیرون از خانه و دلی برای دیدن چنین صحنههایی نداشتم.
دیدن مردم زیر دستگاههای اکسیژن، نفس نفس زدن بیماران، رعایت پروتکلها در جابهجایی فوتشدگان کرونا؛ صحنههای عجیب و غریبی بود. فکر نمیکردم روزی این صحنهها را ببینم.
روی صفحه مانیتورم، دنبال اعداد مرگ و میر کرونا میگردم
سمیه درازی – سردبیر ایسنا اردبیل:
انگار جنگ جهانی جدیدی روی داده است و ما با دشمنان نامرئی میجنگیم. این بار کشور یا جغرافیای خاصی نیست که جنگ در آن روی داده باشد بلکه جای جای کره زمین درگیر آن هستند.
این روزها بیشتر از هر زمان دیگری برای پوشش خبر دلهره دارم. هر روز که صفحه مانیتورم را روشن میکنم، تنها دنبال اعداد مبتلایان و مرگ و میر هستم و فکر میکنم جان انسان این روزها بیارزشتر از هر چیزی شده است.
تصور اینکه به همه چیز و همه کس و همه مکانها شک کنی که نکند آلوده باشند، حس جالبی نیست. این روزهای من پر از دلهره و شبهه میگذرد. انگار ما باید در ازای عدم رعایت و عدم آگاهی دیگران، جانمان را بدهیم.
اگر این سهلانگاری تداوم داشته باشد…
حمیدرضا دهقان – سردبیر ایسنا یزد:
متاسفانه کشور در بدترین شرایط اقتصادی و زمانی با ویروس کرونا درگیر شد و با توجه به موقعیت جغرافیایی یزد و تردد بالای مسافران از نقاط مختلف کشور به این استان، خیلی زود شاهد شیوع بیماری در یزد بودیم.
هرچند استان یزد جزو استانهای پرخطر کشور در موج سوم بیماری بود ولی احساس خطر مسئولان استان و تعامل آنها با رسانهها که منجر به پررنگ شدن احساس خطر بین مردم شد، خیلی زود استان یزد را به وضعیت آبی بازگرداند.
متاسفانه پس از نزول شدت بیماری، در وهله اول عادیانگاری مسئولان که همراه با کاهش محدودیتها و در ادامه نپرداختن بسیاری از رسانهها به موضوع کرونا بود، باعث شد که مردم نوعی همزیستی با کرونا و غفلت از پیامدهای مرگبار کرونا را در ذهن بپرورانند و کاهش رعایت پروتکلها در استان را شاهد باشیم.
اگر این سهلانگاری تداوم داشته باشد، خیلی زود مجددا مجبور به اعمال محدودیتها در اثر افزایش تلفات کرونا از هر نوعی خواهیم بود و عامل اصلی چنین اتفاقی، کاهش جدیت مسئولان و ناظران است؛ هر چند امیدوارم چنین اتفاقی هرگز روی ندهد.
کرونا میرود اما نامهایی ماندگار میشوند
ایمان کدیور – سردبیر پیشین ایسنا کرمان:
هر چند ویروس کرونا باعث نوعی جدایی جغرافیایی در جهان شد و ما را وارد دنیایی جدید با قوانین اجتماعی جدید کرد اما تجربه یک سال اخیر نشان داد که حداقل در حوزه خبر و علم پزشکی تواناییهایی داریم که شاید تا الان کشف نکرده بودیم یا اینکه اصلا نگاهی به آنها نینداخته بودیم.
انتشار اخبار متنوع، گفتوگوهای جذاب داخلی و خارجی درباره کووید و گزارشهای خواندنی با تیترهای جذاب، برای من در این دنیای کرونایی واقعا قابل تامل بود و اینکه دنیای کرونا در حرفه خبرنگاری، پنجرهای به سمت شکوفایی استعدادهای پنهان درونی ما بود و شاید این درد مشترک فرامرزی بهانهای شد برای همبستگی، اتحاد و بروز استعدادهای ما.
برای من و به عنوان تجربه خبرنگاری خودم، کرونا نشان داد که چقدر ما استعدادهای درخشان و نخبگانی داریم که شاید حتی یک بار هم نام آنها را نشنیده باشیم. متخصصان، پزشکان و پرستاران بنامی که این روزها زیاد نام آنها را میشنویم اما شاید اگر کرونایی نبود نام خیلی از این استعدادهای شهر و دیارمان که چه در داخل و چه در خارج هستند را هم نمیشنیدم و نمیدانستیم چنین نخبگانی داریم.
کرونا میرود اما قطعا نامهایی ماندگار، باقی خواهد گذاشت.
گزارش از: افسانه باورصاد – خبرنگار ایسنای خوزستان
منبع:ایسنا