خواجه نصیرالدین طوسی چگونه زیست؟
ایسنا/خراسان رضوی عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به اقدامات خواجه نصیرالدین طوسی در مناصب سیاسی، زندگی پر فراز و نشیب این دانشمند و فیلسوف ایرانی را مرور کرد.
مصطفی گوهری در گفتوگویی مجازی در خصوص وقایع زندگی خواجه نصیرالدین طوسی و اقدامات وی در طول زندگانیاش، اظهار کرد: خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۳۹۷ هجری قمری در شهر توس به دنیا آمد و در سال ۶۷۲ هجری قمری از دنیا رفت و حدود ۷۵ سال عمر کرد. زادگاه خواجه نصیر، شهر توس بوده است، اما ممکن است اجداد ایشان از مناطق دیگری مانند ساوه به این محل آمده باشند. اولین سفر او پیش از تهاجم مغولها و در سالهای ۶۱۷ و ۶۱۸ هجری قمری به شهر نیشابور که مهمترین مرکز علمی خراسان بوده، صورت گرفته است.
وی ادامه داد: خواجه نصیرالدین طوسی در نیشابور و در محضر عالمان بزرگ به تحصیل علم پرداخت. در فلسفه شاگرد فریدالدین داماد بود، در ریاضیات از کمالبن یونسموصلی بهره میبرد و فقه را نیز پیش از حمله مغول نزد علمای نیشابور آموخت. دوران تحصیل خواجه در نیشابور همزمان با حمله مغولان به ایران و ویرانی خراسان بوده است.
عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: تنها مأمنی که در خراسان آن زمان باقی مانده بود قلاع اسماعیلیه بود و همانطور که میدانید در این زمان مغولان نمیتوانستند آسیبی به قلاع اسماعیلیه برسانند. بنابراین با توجه به شرایط موجود، خواجه به قلاع اسماعیلی پناهنده شد و بزرگ اسماعیلیان خراسان، ناصرالدین عبدالرحیمبن ابیمنصور محتشم قهستان با احترام از او میزبانی کرد.
گوهری با اشاره به اینکه «خواجه نصیرالدین طوسی کتاب مشهور “اخلاق ناصری” را که ترجمه و تحریر کتاب “تهذیب الاخلاق” نوشته ابوعلی مسکویه است به نام ناصرالدین محتشم نامیده است»، تصریح کرد: خواجه نصیر پس از گذشت مدتی به صلاحدید ناصرالدین محتشم و یا درخواست رهبر اسماعیلیان ایران به قلاع اسماعیلیان در منطقه شمال میرود و به قلعه میمون دژ نقل مکان میکند و در حدود ۳۰ سال تا زمانی که هلاکو به ایران میآید و قلاع اسماعیلیه فتح میشود، نزد اسماعیلیه باقی میماند.
وی افزود: خواجه نصیرالدین طوسی به این دلیل در قلاع اسماعیلیه حضور داشت که سایر مناطق ایران در ناامنی کامل به سر میبردند و لذا جای دیگری برای در امان ماندن اهل علم وجود نداشت. با این حال نمیتوان حضور خواجه در قلاع اسماعیلیه را که به سبب ضرورت اتفاق افتاده است، نشانهای مبنی بر اسماعیلی بودن خواجه دانست. در مقدمه برخی از نسخ اشارات ابنسینا که توسط خواجه نصیرالدین طوسی شرح داده شده است، بیان شده که وی از حضور در قلاع اسماعیلیه به ویژه در پایان این دوران راضی نبوده و در واقع خود را زندانی آنها میدانسته است.
عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه فردوسی عنوان کرد: هلاکوخان که برادر خان مغولان است، از سوی فرمانروای مغولان سراسر مغولستان و بلاد دیگر، مأمور به از بین بردن سه گروه میشود که این سه گروه شامل اسماعیلیان ایران، خلیفه عباسی و حکومت ممالیک در مصر و شام میشود و به عبارتی مأمور میشود از جیحون تا مصر را به تسخیر خود درآورد. پیش از آنکه هلاکو وارد ایران شود، یکی از قاضیان ایرانی به نام قاضیالقضات شمسالدین قزوینی که از اهل سنت بوده است، به پایتخت مغولان میرود و از اسماعیلیان و وحشتی که ایجاد کردهاند، در مقابل شاه مغول شکایت کرده و از او درخواست میکند با نیرویی که در اختیار آنها قرار گرفته است اسماعیلیان را از بین ببرد و این درخواست اولین دعوتی نیست که توسط مسلمانان از مغولان صورت میگیرد تا رقبای مذهبی خود را از بین ببرند.
گوهری اضافه کرد: بنابراین هلاکو به سمت ایران حرکت کرده و در سال ۶۵۱ وارد ایران میشود، اما در سال ۶۵۴ هجری قمری قلاع اسماعیلیه را تسخیر میکند. در این زمان رهبر اسماعیلیه رکنالدین خورشاه است که خواجه نصیر و عدهای را برای شفاعت به نزد هلاکو میفرستد. به این ترتیب رکنالدین خورشاه به تشویق اطرافیان خود از جمله خواجه نصیرالدین تسلیم هلاکو میشود و هلاکو نیز آنها را به مغولستان میفرستد که در بین راه همه آنها قتل عام شده و به این ترتیب کار اسماعیلی در ایران تقریباً تمام میشود.
وی با اشاره به اینکه «پس از این اتفاقات هلاکو به سمت بغداد حرکت میکند»، بیان کرد: هلاکو، خواجه نصیرالدین طوسی و همچنین یکی از طبیبانی که در قلاع اسماعیلیه حضور داشت را با خود همراه می کند تا بغداد را نیز تسخیر کند. گفته میشود که خواجه نصیر نیز هلاکو را به تسخیر بغداد تشویق میکرده است. در جریان این واقعه منجم دیگری به نام حسامالدین منجم در رکاب هلاکو حضور داشت که سنی مذهب بود و ظاهراً تمایلی به برکناری حکومت عباسی نداشت. از این رو هلاکو را از حمله به بغداد بر حذر میداشت.
عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه فردوسی تصریح کرد: در بغداد نیز شرایط برای مقاومت در مقابل مغولها فراهم نبود؛ بنابراین در محرم و ابتدای صفر سال ۶۵۶ هجری قمری هلاکو به بغداد حمله کرد و به سبب شرایط نابسامان داخلی بغداد، این شهر به سرعت فتح شد و در معرض قتل عام قرار گرفت.
گوهری ادامه داد: خواجه نصیر از طرف هلاکو مأمور شد که به دروازه حله برود و به او گفته شد که هر کس از دروازه حله از شهر خارج شود در امان خواهد بود. به این ترتیب با این امانی که هلاکو به خواجه نصیرالدین طوسی داد عده زیادی از مردم بغداد جان سالم به در بردند. فتح خونین بغداد سبب شد عدهای از اهل سنت، خواجه نصیرالدین را مقصر این جریان و اتفاق بدانند و هلاکو را در این ماجرا بیاراده معرفی کنند و خواجه نصیرالدین را مسبب فتح بغداد سقوط خلافت عباسی که ضربه بنیانافکنی برای اهل تسنن به شمار میرفت، قلمداد کنند. در حالی که در جریان این واقعه خواجه نصیرالدین طوسی مانع کشته شدن بسیاری از مردم و علما شده است.
وی اظهار کرد: پس از فتح بغداد خواجه نصیرالدین در رکاب هولاکو قرار میگیرد و برخی از نامهها و و فتحنامهها را خواجه نصیرالدین برای هلاکو مینویسد. پس از فتح بغداد خواجه نصیرالدین به حله سفر کرده و با عالم بزرگ این شهر دیدار میکند. همچنین در مجلس درس او نیز حاضر میشود. سپس با هلاکو از بغداد خارج شده و به مراغه میرود و به دستور هلاکو مأمور میشود که رصدخانهای در مراغه تأسیس کند که این رصدخانه مأمن و مرکزی برای تجمع دانشمندان و ریاضیدانان بزرگ بوده است.
عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه فردوسی افزود: هلاکو تولیت اوقاف سراسر قلمرو ایلخانی را به خواجه پیشنهاد میکند و وی این منصب را هر چند به زور عهده دار میشود. خواجه پس از مرگ هلاکو -در سال ۶۶۱ هجری قمری- در خدمت جانشین هلاکو قرار میگیرد و سرانجام خواجه نصیرالدین در سال ۶۷۲ هجری قمری در بغداد بیمار شده و در همانجا از دنیا میرود و به وصیت خود در پایین پای قبر حضرت امام موسی کاظم(ع) دفن میشود.
گوهری در خصوص اخلاقیات و ویژگیهای اخلاقی خواجه نصیرالدین طوسی، خاطرنشان کرد: خواجه نصیرالدین طوسی بسیار خوشرو بوده و از کسی تنگدل نمیشد. هیچگاه حاجتمندی را رد نمیکرد و بسیار متواضع بود.
عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه فردوسی بیان کرد: پس از مرگ خواجه نصیرالدین، عدهای تهاجم مغولان به ایران و ویرانی بغداد را به گردن شیعیان انداختند و در این ماجرا خواجه نصیر و ابنالعلقمی را مقصر اعلام کردند. گرچه شیعیان و خواجه نصیرالدین با توجه به سابقه خلافت عباسی و فشارها و تهدیدهایی که از سوی این حکومت علیه آنها صورت میگرفت، به طور طبیعی با سقوط خلافت عباسی موافق بودند، اما با توجه به اینکه مغولان تصمیم داشتند سراسر جهان اسلام را تسخیر کند برای آنها درگیری میان سنیها و شیعیان هیچ اهمیتی نداشته است و در واقع برای از بین بردن گروهی از آنها به سود گروه دیگر تلاش نمیکردند. همچنین هلاکو نیز پیش از آنکه با خواجه آشنا شود، مأموریتی بر عهده داشت و آشنایی با خواجه نصیرالدین طوسی تأثیری بر سیاستهای آنها نداشت.
انتهای پیام
منبع:ایسنا