اخبار

خودیاری یا خودزنی؟!

اگر از دستورالعمل‌های بی‌سروته کتاب‌های خودیاری خسته شدید یا دیگر حوصله توصیه‌های طاقت‌فرسای آنها را ندارید، حالا زمانش رسیده که نفس راحتی بکشید.

به گزارش ایسنا، روزناهمه «جوان» در ادامه نوشت: به تازگی سروکله ژانر جدید «ضد خودیاری» پیدا شده است که به‌جای کوبیدن بر طبل توخالی شادی و موفقیت، دشواری زندگی را یادآوری می‌کند و از ما دعوت می‌کند محدودیت‌های خود را بپذیریم و با بدبیاری‌ها و سختی‌ها کنار بیاییم، اما آیا در این توصیه‌های جدید چیزی شبیه دستورالعمل‌های رایج خودیاری نیست؟

بیشتر کتاب‌های خودیاری خواسته‌های طاقت‌فرسایی از خوانندگان خود دارند. مثنوی هفتاد منی از دستورالعمل‌های بی‌سروته، با مشتی جملات خودستایانه و انگیزاننده که قند در دل خوانندگانشان آب می‌کند. کتاب‌هایی که سربسته به شما می‌گویند که پیشروی در مسیرهای ناپیموده و بکر، نتیجه ایمان سفت‌وسخت به متوقف نشدن است. ناگفته پیداست که چرا کسی دست به قلم نمی‌برد تا یک کتاب خودیاری درست و درمان با نام «بی‌خیال ناهار» بنویسد و قال قضیه را بکند؟

اکنون آدم‌های خرده‌گیر و بدبین‌ها می‌توانند نفس راحتی بکشند، چراکه حالا سروکله یک ژانر ادبی تازه پیدا شده است که می‌توان آن را ضدخودیاری و ضدبه‌سازی نامید.

ماجرا از این قرار است که خواندن کتاب‌هایی که شما را از خودیاری بازمی‌دارند، شبیه سر کشیدن لیوانی زهرماری است آن هم به امید آنکه دل و دماغ دست‌کشیدن از عادت نوشیدن را پیدا کنید، اما انگار که چنین روشی جواب می‌دهد. هر دو کتاب رویکردی غیرعادی برای خوب زندگی‌کردن به قلم مارک منسون، و کتاب سارا نایت با نام «چطور وقت‌مان را با آدم‌هایی که دوستشان نداریم و کارهایی که خوشمان نمی‌آید تلف نکنیم»، در فهرست پرفروش‌ترین‌های کتاب قرار دارند. (در اینجا عناوین فرعی کتاب را به کار برده‌ایم، چراکه اسامی اصلی بی‌پرده از اصطلاحی رکیک معادل بی‌خیالی استفاده کرده‌اند.)

حالا هم کتابی شیواتر در این ژانر با عنوان «محکم بایست: مقاومت در برابر جنون خودبه‌سازی» به بازار عرضه شده است که نویسنده و روانشناس دانمارکی کتاب، اسوند برینکمن را به گل‌سرسبد رسانه‌های آن کشور تبدیل کرده است.

به قول این نویسنده چیره‌دست که در مقایسه با همکاران امریکایی طنازش او را با شخصیت عبوس و منزوی فردریک در فیلم هانا و خواهرانش به کارگردانی وودی آلن تشبیه می‌کنند: «عهد سکولار ما که سرشار از عدم‌قطعیت و هراس‌های وجودی و بنیادین است، مقاومت و ایستادگی را سخت می‌کند.» کتاب آقای برینکمن درست مثل کتاب آقای منسون بر دشوار بودن زندگی و خاص نبودن ما تأکید می‌ورزد، اما به جای کوبیدن بر طبل توخالی شادی یا موفقیت که لقلقه زبان برخی در فرهنگ رشدمحور ما شده است، تأکید دارد که می‌باید محدودیت‌های خود را بپذیرید و یاد بگیرید که با بدبیاری‌ها و سختی‌ها کنار بیایید.

بعضی از پیشنهادهای آقای برینکمن، مثل هر روز به فکر مرگ بودن، به طرز عجیبی غم انگیز هستند. او در فصل «عذر مربی‌ات را بخواه» درمورد قطع ارتباط با درمانگران، می‌نویسد: «مربی‌ات را اخراج کن و در عوض با او دوست شو. مثلاً یک بلیت دونفره موزه بخر و در این بین از او بپرس که اگر نگاهت به‌جای اینکه رو به درون باشد به بیرون باشد، اوضاع چطور پیش می‌رود و زندگی در آن هنگام چه چیزی در چنته خواهد داشت.»
برینکمن در فصل «در گذشته گیر کن» نیز می‌نویسد: «وقتی کسی حرف برنامه‌های خود برای نوآوری و چشم‌اندازش برای آینده را پیش می‌کشد، به او گوشزد کنید که قدیم‌ها اوضاع بهتر بود. به این قبیل آدم‌ها باید فهماند که مفهوم پیشرفت چندصد سالی عمر دارد- و در واقع، منسوخ و مخرب است.»

کاش دوربینی بود که تصویر طرفداران پروپاقرص برینکمن را وقتی که در حال واکنش به توضیحات مدیرانشان درباره روال جدید محاسبه خرده‌حساب‌ها هستند ثبت کند: «میدونی رئیس، ایده پیشرفت فقط چند قرنی قدمت داره!.» نظرتان راجع به چاپ آلبومی از تصاویر لحظاتی که بیماران، عذر درمانگرشان را می‌خواهند و در عوض یک بلیت نمایشگاه آثار هنری به او می‌دهند چیست؟ این می‌تواند دستمایه محشری برای برندون استنتون، عکاس و وبلاگ‌نویس صفحه «آدم‌های نیویورک» باشد.

عجالتاً، آقای برینکمن با در پیش گرفتن رویکرد جستارنویسی به‌جای دستورالعمل‌نویسی و جمع‌بندی فلسفه‌بافی‌ها و نوشته‌های متفکرانی، چون رواقیون، باربارا اس. هلد، روانشناس، و هاروکی موراکامی، رمان‌نویس، خود را در جرگه مخالفان به‌سازی قرار داده است. نکته مهم‌تر در این‌خصوص آن است که آقای برینکمن به‌ویژه از حیث لحن نوشتاری، شمه‌ای روح‌بخش از خویشتن‌داری کلاسیک را وارد این ژانر کرده است. شاهد این ماجرا هم آن است که کتاب او برخلاف کتاب منسون، مخاطب را احمق فرض نمی‌کند و لحن گستاخانه‌ای هم ندارد.

در نتیجه، این سؤال به ذهنمان خطور می‌کند که ایراد نویسنده‌هایی مثل منسون چیست؟ کتاب خانم نایت که «برداشتی از دگرگونی زندگی با جادوی نظم» به قلم ماری کندو است، اساساً راهنمایی برای تمیزکاری زندگی است نه محیط زندگی. طبق گفته‌های خانم نایت به روزنامه تورنتو استار در کتاب کم‌حجم خود به کرات از واژه‌های زشت و سخیف استفاده کرده است که طبق شمارش او، عدد آن به ۷۳۲ مورد می‌رسد. او در ادامه گفته‌های خود می‌افزاید: «یک نفر روزی از من پرسید که آیا توانسته‌ام گوی سبقت در زمینه فحاشی را از گرگ وال‌استریت بربایم، من هم چرخی در گوگل زدم و فهمیدم که در گرگ وال‌استریت حدود ۵۰۰ حرف زشت استفاده شده است. با این حساب من خیلی از آن‌ها جلوترم.» خوب، گویا هرکسی برای خودش اهدافی دارد! در سال ۲۰۱۴ شاهد چاپ کتاب «آداب نیکو برای مردمان نیک بودیم»؛ راهنمای عملی یک روان‌درمانگر برای مدیریت تمام موقعیت‌های غیرممکن زندگی (که این یکی هم عنوان فرعی کتاب است) در سال ۲۰۱۵ چاپ شد و کتاب «از ذهنت بیرون بیا و به زندگی‌ات برس»، نیز با فحش‌های خلاقانه‌تر و آبدارتر ارمغان سال ۲۰۱۶ بازار کتاب بوده است. چرا این نویسنده‌ها نمی‌توانند از لحن مناسب‌تری برای نوشتن استفاده کنند؟ می‌توان به آسانی تقصیر را گردن شبکه‌های تلویزیونی انداخت که خودشان را به هر آب و آتشی می‌زنند تا از شبکه‌های پولی و ادبیات آن‌ها جا نمانند، یا آن را به موفقیت کتاب‌هایی مثل راهنمای خواب کودکان (با عنوان بگیر بکپ) آدام مانزباخ یا بی‌صاحب شدن دنیایی نسبت داد که در آن رئیس‌جمهور یک مملکت سیاست‌هایش را بدون آنکه روح مشاورانش باخبر باشند در توییتر منتشر می‌کند.

با این وجود من مایلم که به بررسی سبک نوشتاری گونه کتاب‌های خودیاری بپردازم. این مثال که برگرفته از کتاب منسون است، خیلی چیزها در این زمینه را برایتان روشن می‌کند: «میل به تجربه‌های مثبت‌تر، خود تجربه‌ای منفی است و عجیب آنکه، پذیرش تجربه‌های منفی خود تجربه‌ای مثبت است.» او این جمله را با قلم درشت در کتاب آورده است. منسون در ادامه می‌افزاید، «یک دقیقه به شما وقت می‌دهم که مغزتان را خالی کنید و دوباره این جمله را بخوانید»؛ و در ادامه او دوباره جمله خود را این بار با حروف کج تکرار می‌کند. در چنین شرایطی، نویسنده با واژه‌های سخیف و رکیک می‌کوشد تا پیاز داغ ماجرا را بیشتر کند.

نقل از وب سایت ترجمان / نوشته: هنری آلفورد / ترجمه: مرتضی امیرعباسی /  مرجع: نیویورک تایمز

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *