دانلود زیرنویس سریال Dinotopia یک مینی سریال تلویزیونی چهار ساعته (سه قسمتی) است که توسط تلویزیون والت دیزنی و هالمارک انترتینمنت تهیه شده است. این فیلم بر اساس دنیای تخیلی داینوتوپیا ساخته شده است، یک مدینه فاضله که در آن دایناسورهای انساننما و انسانها در کنار هم زندگی میکنند که توسط نویسنده آمریکایی جیمز گارنی خلق شده است. این مینی سریال از جزئیات داستان دو کتاب اول گارنی یعنی Dinotopia (1992) و Dinotopia: The World Beneath (1995) استفاده می کند، اگرچه در زمانی دورتر از آینده اتفاق می افتد. شخصیتهای اصلی دو پسر نوجوان آمریکایی از یک چارچوب زمانی معاصر هستند (برخلاف غارهای قرن نوزدهم در کتابها – بنابراین فیلم تا حدودی کلاسیک بودن کتابهای اصلی را از دست میدهد).[1] هواپیمای پدر پسرها در دریا سقوط می کند و آنها در Dinotopia سرگردان می شوند، جایی که باید با جامعه جدیدی سازگار شوند. داستان فیلم حاوی ارجاعاتی به بسیاری از شخصیتهای مجموعه کتاب است که برخی از فرزندان آنها نقشهای کلیدی را در داستان بازی میکنند. موسیقی اصلی توسط تروور جونز ساخته شده است. این موسیقی توسط ارکستر سمفونیک لندن به رهبری جفری الکساندر اجرا می شود.
یک جفت برادر ناتنی نوجوان، کارل و دیوید اسکات، با پدرشان فرانک در هواپیمای شخصی خود در حال پرواز هستند که کارل کنترل را به دست می گیرد تا پدرش بتواند بخوابد. پس از پرواز در یک طوفان، کارل مبارزه می کند و باعث می شود که فرانک قبل از سقوط به اقیانوس کنترل را دوباره به دست بگیرد. فرانک پسرانش را نجات می دهد، اما برای فرار از هواپیمای سقوط کرده مشکل دارد زیرا کمربند ایمنی او باز نمی شود. کارل و دیوید در ساحل یک جزیره بزرگ ناشناخته غوطه ور می شوند. در جستجوی کمک، کارل و دیوید با مردی به نام سایروس کراب آشنا میشوند که به آنها اطلاع میدهد که در داینوتوپیا هستند، تمدنی پنهان که در آن انسانها و دایناسورها به صورت مسالمت آمیز زندگی میکنند. خرچنگ پسران را به دهکده ای هدایت می کند، جایی که پسران با تعجب می بینند که لباس هایی از فرهنگ های مختلف در دوره های زمانی مختلف پوشیده اند. در آنجا شاهد یک زن جوان دینوتوپیایی به نام ماریون والدو هستند که با دندان درد یک آنکیلسوروس را آرام می کند. دو پسر با او دوست می شوند و با اتوبوس براکیوسور به شهر واترفال می روند. در طول سفر، «براچ ها» از حضور غیبی مضطرب می شوند. ماریون، دیوید، کارل و راننده اتوبوس براخ در جنگل اطراف تحقیق میکنند و ردپای تیرانوزاروس رکس را پیدا میکنند. ماریون از این موضوع ناراضی است، زیرا تیرانوزاروس ها معمولاً به صورت دسته جمعی شکار نمی کنند و آنها “شریر نیستند، فقط طبیعتاً گرسنه هستند”. او پس از کشف بقایای ویران شده یک روستای دینوتوپیایی شروع به احساس عدم تعادل عجیبی می کند. برای امنیت براچ ها، گروه شب را در روستا می گذراند. در اواخر شب، گروه مورد حمله گروه هجومی تی رکس قرار می گیرد. کارل، دیوید و ماریون برای جان خود می دوند، زیرا تیرانوزاروس آنها را شکار می کند. وقتی گروهی از سواران Skybax، انسانهایی که سوار بر پتروسارهای بزرگ و دم کوتاه هستند، تیرانوزاروس را منحرف میکنند و میترسانند، ماریون میافتد و میافتد و تقریباً توسط یک تی رکس کشته میشود. اونو، رهبر اسکادران اسکایباکس، پیشنهاد میکند که براچها را تا واترفال اسکورت کند.