راهبردهای ارزش آفرینی در پژوهشهای علوم انسانی اسلامی
اهمیت دادن به موضوع پژوهش در سیاستگذاری هر کشوری، نقش و جایگاه حساسی در توسعه دارد و در کشور ما بر خلاف کشورهای پیشرفته، هنوز «کاربردی کردن پژوهش» جایگاه ویژه خود را نیافته است؛ اما آنچه مشکلات را دو چندان کرده، عدم کاربرد پژوهشهای علوم انسانی است.
بر اساس این پژوهش، تا زمانی که وضعیت علوم انسانی در یک جامعه اصلاح نشود، امکان اصلاح در علوم دیگر هم میسر نخواهد شد. امروزه علاوه بر اینکه اهمیت علوم انسانی برای مسئولان ما کاملا روشن نشده، همچنان علوم انسانی وارداتی در دانشگاههای ما در حال تدریس است و متاسفانه پژوهشهای این علوم نیز نتوانستهاند در جامعه کاربردی شوند. محققان در پژوهشی با عنوان «راهبردهای ارزش آفرینی در پژوهشهای علوم انسانی اسلامی» آوردهاند، کشورهای توسعه یافته سرمایهگذاری مطلوبی در علوم انسانی انجام دادهاند؛ تا جایی که در راستای فناوری نسل چهارم و دانشگاه نسل چهارم حرکت میکنند.
این پژوهش که توسط علیرضا عالیپور، دکترای تخصصی مدیریت آموزشی دانشگاه علوم دریایی امام خمینی(ره) انجام شده نشان میدهد، اگر چه فناوری نرم در کشورهای توسعه یافته اجرا میشود و آنها مدعی نظریه فناوری نرماند؛ اما بارها و بارها مقام معظم رهبری مسئله فناوریهای نرم را با عناوین مشابهی مانند نهضت نرمافزاری، نهضت تولید فکر و سبک زندگی اسلامی- ایرانی مطرح کردهاند. با این حال، متاسفانه مسئولان نظام آموزشی هنوز نتوانستهاند بین فناوری نرم و سخت ارتباط برقرار کنند و عملا پیادهسازی پژوهشهای علوم انسانی در کشور با چالش مواجه است.
سیر حرکت دانشگاه از نسل اول تا دانشگاه نسل چهارم
در نسل اول فناوری، بسط حوزههای علمی به عنوان «محتوای اصلی» مطرح بوده است. به عبارتی؛ توسعه محتوا و آموزش محوری مبنا قرار گرفته بود. در نسل دوم، تعامل بین فناوری و بازار و توجه به نیازمندیهای بازار در نظر گرفته شد. در نسل سوم، توسعه فناوریهای سخت و فناوریهای برتر مطرح شد و در نسل چهارم فناوری، مسئله فناوریهای نرم که بر پایه علوم انسانی و مطالعات بین رشتهای و ترکیبی از فناوری سخت و نرم بود، مطرح شد.
در سیر تکاملی دانشگاهها نیز ابتدا دانشگاهها، تدریس را وظیفه اصلی خود میدانستند. در واقع؛ نقش اصلی دانشگاههای نسل اول، آموزش نیروی انسانی بود؛ بنابراین این دانشگاهها، دانشگاههای آموزش محور بودند که با تغییر اوضاع و نیازهای جوامع، در اواخر قرن نوزدهم نقش پژوهش نیز به آن افزوده شد. به عبارتی؛ از دانشگاههای نسل دوم به عنوان دانشگاههای پژوهش محور یاد میشد.
کاهش بودجههای عمومی پژوهش باعث شد تا دانشگاههای مدرن برای دستیابی به بخشهای خصوصی برای کسب سرمایههای بیشتر، به فعالیتهای تجاری و کسب و کار روی آورند؛ لذا نسل جدید دانشگاهها، با عنوان دانشگاههای نسل سوم یا دانشگاههای کارآفرین، رهبری آموزشهای کارآفرینی را عهدهدار شدند. دانشگاه کارآفرین با محوریت علوم مهندسی، از دانش بازار و تجارب افراد صاحب تجربه در بازار بهره میبرد و وجود افراد توانا و شایسته، علاقهمند و خلاق در این دانشگاهها ضروری است.
دانشگاههای نسل سوم به دلیل تغییر در ماهیت تولید علم و تولید اقتصادی، علاوه بر پژوهش و آموزش عالی، نقش سومی به نام مشارکت در توسعه اقتصادی و منطقهای پیدا کردند. این تغییرات در رویکرد تخصیص منابع و عوامل ایجاد ثروت سبب شد که جایگاه تحقیق و نتایج ناشی از آن بدون توجه به بازگشت سرمایههای صرف شده برای آن، تضعیف شود و منجر به گسترش رویکرد تجاریسازی نتایج تحقیقات در چند دهه اخیر در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشورهای توسعه یافته شد.
در قرن بیست و یکم، دانش و فناوری نقش فزایندهای در توسعه جوامع ایفا کرده و جهان به سوی عصر دانش محوری در حال حرکت است. در نسل چهارم دانشگاهها، کاربردی کردن پژوهشهای علوم انسانی یا به عبارتی؛ فناوریهای نرم، ماموریت اصلی این دانشگاهها در نظر گرفته شده است. در ایران، در زمینههای نانو، فیزیک، مکانیک و هوا- فضا حمایت پژوهشی میشود؛ اما با وجود آنکه نخبگان میدانند علوم انسانی مهم و جهت دهندهاند و افقها را روشن میکنند، ولی جایگاه کارکردی و سرنوشتساز علوم انسانی فراموش شده است.
هر ملتی نیاز به تمدنسازی دارد تا به وسیله آن، آیندهاش را با دستان خودش ترسیم کند. برای تمدنسازی، هر ملتی باید بتواند داراییهایش را براساس اقتضائات کنونی مطرح و باز تولید کند تا بتواند آیندهاش را رقم بزند؛ علوم انسانی، روح تمدن بوده و هست و باید باشد. در تعریف کلی، کاربردی کردن علوم انسانی؛ یعنی علوم انسانی به طریقی حرکت کند که به حل مسئله ناظر باشد و به نیازی از نیازهای جامعه پاسخ بدهد.
با تغییر رویکردهای توسعه از منبع محور بودن به دانش محوری (توسعه دانشبنیان) در بخشهای مختلف، برداشتها و کارکردهای مورد انتظار از پژوهش و توسعه فناوری، از «تمرکز بر پژوهش برای پژوهش» مانند گزارش، کتاب و مقاله، امتیاز و اعتبار به پژوهش برای توسعه، مشارکت در فرایندهای توسعه از طریق تولید و انتقال دانش و فناوری تغییر یافته است.
ارائه ضرورتها و سازوکارهای توسعه دانشبنیان مانند سرمایهگذاری در ظرفیتهای علم و فناوری و پژوهشها در برنامهها و سیاستهای کلان توسعهای کشور، مانند سند چشمانداز بیست ساله، برنامههای توسعهای اخیر کشور و نقشه جامع علمی کشور؛ تغییر ساختار سازمانی متمرکز پژوهش و توسعه با محوریت دولت و طراحی نظام ملی نوآوری مبتنی بر مشارکت دستاندرکاران مختلف و شکلگیری ساختارهای جدید مانند مراکز رشد فناوری و کارآفرینی، پارکهای علم و فناوری، فن بازارها و… در راستای تولید، انتقال و تجاریسازی پژوهشها و فناوری، تأکید بر کارکرد پژوهشها و فناوری دانشگاهها و لزوم ساماندهی پژوهشهای دانشگاهی در نظام ملی نوآوری کشور مطرح است.
آنچه در این میان نیاز به توجه مسئولان و خبرگان دانشگاهی دارد، پژوهشهای علوم انسانی است. اساتید و پژوهشگران علوم انسانی، هم در تولید فکر و انجام پژوهشهای بنیادی و هم در کاربردی کردن این پژوهشها با توجه به نیاز جامعه، نقش بسیار اساسی دارند؛ بسترساز حرکت به سمت کاربردی کردن علوم انسانی اسلامی، وجود دانشگاههای نسل چهارم در راستای انتقال فناوری نرم، همراه با فناوری سخت است.
این پژوهش در مجله مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی در سال ۹۸ منتشر شده است.
منبع: ايسنا
این پژوهش که توسط علیرضا عالیپور، دکترای تخصصی مدیریت آموزشی دانشگاه علوم دریایی امام خمینی(ره) انجام شده نشان میدهد، اگر چه فناوری نرم در کشورهای توسعه یافته اجرا میشود و آنها مدعی نظریه فناوری نرماند؛ اما بارها و بارها مقام معظم رهبری مسئله فناوریهای نرم را با عناوین مشابهی مانند نهضت نرمافزاری، نهضت تولید فکر و سبک زندگی اسلامی- ایرانی مطرح کردهاند. با این حال، متاسفانه مسئولان نظام آموزشی هنوز نتوانستهاند بین فناوری نرم و سخت ارتباط برقرار کنند و عملا پیادهسازی پژوهشهای علوم انسانی در کشور با چالش مواجه است.
سیر حرکت دانشگاه از نسل اول تا دانشگاه نسل چهارم
در نسل اول فناوری، بسط حوزههای علمی به عنوان «محتوای اصلی» مطرح بوده است. به عبارتی؛ توسعه محتوا و آموزش محوری مبنا قرار گرفته بود. در نسل دوم، تعامل بین فناوری و بازار و توجه به نیازمندیهای بازار در نظر گرفته شد. در نسل سوم، توسعه فناوریهای سخت و فناوریهای برتر مطرح شد و در نسل چهارم فناوری، مسئله فناوریهای نرم که بر پایه علوم انسانی و مطالعات بین رشتهای و ترکیبی از فناوری سخت و نرم بود، مطرح شد.
در سیر تکاملی دانشگاهها نیز ابتدا دانشگاهها، تدریس را وظیفه اصلی خود میدانستند. در واقع؛ نقش اصلی دانشگاههای نسل اول، آموزش نیروی انسانی بود؛ بنابراین این دانشگاهها، دانشگاههای آموزش محور بودند که با تغییر اوضاع و نیازهای جوامع، در اواخر قرن نوزدهم نقش پژوهش نیز به آن افزوده شد. به عبارتی؛ از دانشگاههای نسل دوم به عنوان دانشگاههای پژوهش محور یاد میشد.
کاهش بودجههای عمومی پژوهش باعث شد تا دانشگاههای مدرن برای دستیابی به بخشهای خصوصی برای کسب سرمایههای بیشتر، به فعالیتهای تجاری و کسب و کار روی آورند؛ لذا نسل جدید دانشگاهها، با عنوان دانشگاههای نسل سوم یا دانشگاههای کارآفرین، رهبری آموزشهای کارآفرینی را عهدهدار شدند. دانشگاه کارآفرین با محوریت علوم مهندسی، از دانش بازار و تجارب افراد صاحب تجربه در بازار بهره میبرد و وجود افراد توانا و شایسته، علاقهمند و خلاق در این دانشگاهها ضروری است.
دانشگاههای نسل سوم به دلیل تغییر در ماهیت تولید علم و تولید اقتصادی، علاوه بر پژوهش و آموزش عالی، نقش سومی به نام مشارکت در توسعه اقتصادی و منطقهای پیدا کردند. این تغییرات در رویکرد تخصیص منابع و عوامل ایجاد ثروت سبب شد که جایگاه تحقیق و نتایج ناشی از آن بدون توجه به بازگشت سرمایههای صرف شده برای آن، تضعیف شود و منجر به گسترش رویکرد تجاریسازی نتایج تحقیقات در چند دهه اخیر در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشورهای توسعه یافته شد.
در قرن بیست و یکم، دانش و فناوری نقش فزایندهای در توسعه جوامع ایفا کرده و جهان به سوی عصر دانش محوری در حال حرکت است. در نسل چهارم دانشگاهها، کاربردی کردن پژوهشهای علوم انسانی یا به عبارتی؛ فناوریهای نرم، ماموریت اصلی این دانشگاهها در نظر گرفته شده است. در ایران، در زمینههای نانو، فیزیک، مکانیک و هوا- فضا حمایت پژوهشی میشود؛ اما با وجود آنکه نخبگان میدانند علوم انسانی مهم و جهت دهندهاند و افقها را روشن میکنند، ولی جایگاه کارکردی و سرنوشتساز علوم انسانی فراموش شده است.
هر ملتی نیاز به تمدنسازی دارد تا به وسیله آن، آیندهاش را با دستان خودش ترسیم کند. برای تمدنسازی، هر ملتی باید بتواند داراییهایش را براساس اقتضائات کنونی مطرح و باز تولید کند تا بتواند آیندهاش را رقم بزند؛ علوم انسانی، روح تمدن بوده و هست و باید باشد. در تعریف کلی، کاربردی کردن علوم انسانی؛ یعنی علوم انسانی به طریقی حرکت کند که به حل مسئله ناظر باشد و به نیازی از نیازهای جامعه پاسخ بدهد.
با تغییر رویکردهای توسعه از منبع محور بودن به دانش محوری (توسعه دانشبنیان) در بخشهای مختلف، برداشتها و کارکردهای مورد انتظار از پژوهش و توسعه فناوری، از «تمرکز بر پژوهش برای پژوهش» مانند گزارش، کتاب و مقاله، امتیاز و اعتبار به پژوهش برای توسعه، مشارکت در فرایندهای توسعه از طریق تولید و انتقال دانش و فناوری تغییر یافته است.
ارائه ضرورتها و سازوکارهای توسعه دانشبنیان مانند سرمایهگذاری در ظرفیتهای علم و فناوری و پژوهشها در برنامهها و سیاستهای کلان توسعهای کشور، مانند سند چشمانداز بیست ساله، برنامههای توسعهای اخیر کشور و نقشه جامع علمی کشور؛ تغییر ساختار سازمانی متمرکز پژوهش و توسعه با محوریت دولت و طراحی نظام ملی نوآوری مبتنی بر مشارکت دستاندرکاران مختلف و شکلگیری ساختارهای جدید مانند مراکز رشد فناوری و کارآفرینی، پارکهای علم و فناوری، فن بازارها و… در راستای تولید، انتقال و تجاریسازی پژوهشها و فناوری، تأکید بر کارکرد پژوهشها و فناوری دانشگاهها و لزوم ساماندهی پژوهشهای دانشگاهی در نظام ملی نوآوری کشور مطرح است.
آنچه در این میان نیاز به توجه مسئولان و خبرگان دانشگاهی دارد، پژوهشهای علوم انسانی است. اساتید و پژوهشگران علوم انسانی، هم در تولید فکر و انجام پژوهشهای بنیادی و هم در کاربردی کردن این پژوهشها با توجه به نیاز جامعه، نقش بسیار اساسی دارند؛ بسترساز حرکت به سمت کاربردی کردن علوم انسانی اسلامی، وجود دانشگاههای نسل چهارم در راستای انتقال فناوری نرم، همراه با فناوری سخت است.
این پژوهش در مجله مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی در سال ۹۸ منتشر شده است.
منبع: ايسنا