اخبار 31

سربازی؛ رویش انقلابی و روحیه فداکاری

سربازی؛ رویش انقلابی و روحیه فداکاری

سرباز است. سر بازی که قرار بوده پیشگام و پیش‌قدمِ خلق و خلایق بایستد و سپرِ بلا شود. بلایایی نه لزوماً از جنس گلوله‌های آتشین دشمن، بلکه نشاءت گرفته از میادینِ کثیرِ نبردهایِ بی‌امان. مهم، درک موقعیتِ امروزی است. فهمِ جایی که سرباز برای ایستادن و سربازی می‌کند. انتخاب می‌کند تا ایستادنش نشانه‌ای برای پافشاری بر آرمان‌هایش باشد. انتخاب می‌کند تا خستگیِ سالیان پشت سر را از چشم‌وچراغ هم‌رزمان بتاراند. انتخاب می‌کند تا رفیق و هم‌سنگر را سنگِ صبور باشد. سنگ صبورِ دوری و دل‌تنگی. صبوریِ سال‌ها درگذشتن و نداشتن و نخواستن. نخواستنِ همه آنچه دیگران می‌خواسته‌اند و به دست آورده‌اند.

سرهنگ دکتر علی صالحی از سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش در یادداشتی که در اختیار ایسنا گذاشت از سربازی و فداکاری‌هایش و لزوم قدردانی از سربازان نوشت.

در این یادداشت می‌خوانیم: اصلاً سربازی با مفهومِ ایثار و خود را نخواستن، قرین و همبسته است. به این معنا، سربازی یک انتخاب است. انتخابِ نحوه دیگری، از بودن و زندگی کردن. جوری که خودت را در پیچاپیچ حوادث فراموش کنی و از خودِ شخصی و فردی‌ات به خاطرِ جامعه و مردم، درگذری.

آنچه در روایت‌های هشت سال دفاع مقدس از رشادت‌های سرباز دیده و شنیده‌ایم، در وصف نمی‌گنجد. با شعله‌ور شدن آتش جنگی نابرابر و فراخوان ارتش به مشمولین خدمت وظیفه و آنها که حتی دوران خدمت خود را گذرانده بودند، موجب شد تا همه آنانی که دل درگرو میهن و دفاع از آن داشتند، به این ندا لبیک‌گویند و کوله‌های سربازی را از دوششان زمین نگذارند و پوتین‌هایشان را آویزان نکرده، به جبهه و میادینِ جنگ بازگردند. این میزان از همبستگی برای دفاع از کلیتی به نام میهن اسلامی، باورنکردنی است به‌نحوی‌که گفته می‌شود در جنگ تحمیلی، ۸۰ درصد بدنه دفاعی کشور از سربازان بوده و به‌نوعی آنان، نوک پیکان ماشین دفاعی کشور را تشکیل می‌دادند. در واقع به نظر می‌رسد اگر سربازان وظیفه و کسانی که پیش‌تر به خدمت سربازی رفته، نبودند ما نمی‌توانستیم هشت سال مقاومت کنیم. به نظر می‌رسد تقریباً تمام کسانی که در اوایل جنگ به نهادهای نظامی پیوستند، کسانی بودند که قبل از انقلاب دوره خدمت سربازی را گذرانده بودند. این میزان از عمل داوطلبانه در آن شرایط دشوار و درحالی‌که شاید هر سرباز از پس تأمین مایحتاج زندگی شخصی‌اش نیز بر نمی‌آمده، تنها و تنها از جانب روح‌ها و قلب‌های نستوه و سترگ ممکن است. تنها سربازانی می‌توانند زیستنی چنین شکوهمندانه را رقم زنند که پیش‌تر، خود را وانهاده و برای جان‌فشانی، همه داشته‌هایشان را در طبق اخلاص نهند.

در قلبِ یک سرباز، تنها کسی که حضور ندارد، خودِ اوست. خدا و خلایق، میهمانِ همیشگی دل‌ها و قلب‌های سربازان‌اند. چنین بودنی، نحوه‌ای از زندگی است. جنسی است که با همه آنچه امروزه در بازار ارائه‌شده، متفاوت است. به همین خاطر کالای پرفروشی نیست و خریدار کم دارد. شاید اصلاً خریدار ندارد. چراکه باید به ساخت و سازش پرداخت و از دل جبهه‌ها بیرونش کشید و از آن، الگویی تراشید برای بر آفتاب نهادنش. آفتاب را در کوله‌پشتی‌اش نهاد و شهر به شهر و روستا به روستا چرخاند تا پیام‌آور اخلاق و نمادِ ایمان باشد. سرباز، آفتاب‌دارِ حقیقت و منادیِ عشق و دوست داشتن است. دوست‌داشتنی که از لباس‌های خاکی و مندرس و پاره پاره‌اش، به هر آشیانه پر می‌گشاید و سبب‌سازِ خیر و نیکی می‌شود.

سرباز است و در همه این سال‌های جنگ و صلح، وظیفه‌اش صد چندان شده است. وظیفه‌ای سترگ که این بار او را به میدان مبارزه طلبیده است؛ اما این بار و امروز، سرباز و مسئولیت او هر دو دچار دگرگونی شده‌اند. عمده‌ترین دلیل این دگرگونی، کثرتِ میدان‌های نبردی است که سرباز در آن‌ها گام نهاده است. میادینی که هر یک قوایی را طلب می‌کند و نیرویی زُبده را فرامی‌خواند. کثرت میادینِ نبرد موجب شده تا سرباز، امروزه روز خود و کشورش را در محاصره آسیب‌هایی ببیند که از هر سو، هیمنه و شکوهِ آن را نشانه رفته‌اند. سرباز، خوب می‌داند که در صورتِ لحظه‌ای غفلت در چنین موقعیتی، همه عرصه را واگذار خواهد کرد. نگاهبانِ گاه‌به‌گاه سرزمین و زادبومش، اکنون کشورش را محتاجِ نگاهبانیِ همیشگی یافته است. بی فرصت خواب و لحظه‌ای خمودی و خستگی. در چنین وضعیتِ اضطراری که پیشِ رویش قرار دارد، همه تلاشش را به کار گرفته تا قبل از هر چیز میادین نبرد را بازشناسد. شناخت و فهمِ موقعیت‌های مبارزه، اولین قدم پیشِ روی هر سربازِ هوشیار و خودآگاه است.

اولین میدان مبارزه، حفظ و حراستِ امنیت در این سرزمینِ بی‌کرانه است. تجربه تاریخیِ استعمار و دست‌اندازی قدرت‌های قلدر مآب که در فرازهای گوناگون تاریخی می‌کوشیده‌اند تا ما را به موجودی مطیع و دست‌آموز خود بدل سازند، اکنون می‌تواند راهنمایِ هزار راه پیشِ رو باشد. فهم و پشتیبانی از واحدهای ملی در عصری که زورگویان در آن ستمکارانه حقوق حقه ملت‌های مظلوم را نادیده می‌گیرند، همچنان خواهد توانست تا از واحد ملی‌ای به نامِ ایران صیانت و محافظت کند. پیش‌نیازِ این محافظت در قدم اول، نقد تاریخِ استعمار و چپاول‌گران است. سرباز در چنین میدانی باید بکوشد تا تاریخ پُشت سر را دقیق و موشکافانه بازشناسد. بازخوانیِ تاریخ و فراخوانِ تجربه‌های مهم و درس‌آموز ما را به شناخت چگونگی مواجهه با استعمار دقیق‌تر کرده و در پرتو آن، نقاط ضعف و آسیب‌پذیری آن را به ما خواهد شناساند. امروزه مسئله سربازی و دفاع از مرزها، به حلقه درهم تنیده‌ای از روابط سیاسی- اقتصادی- نظامی و… شده است. در این کارزار این مرز و بوم نیازمند سربازانی است که در میدان امنیت، محورهای غافلگیری را فهم کرده تا امکانِ خطر را به حداقل برسانند.

میدانِ دومی که امروزه هر سربازی در برابر خود می‌بیند، میدانِ نبرد اندیشه‌ها است. علم در شرایط کنونی، از مسائل اساسیِ همه کشورها است. آنچه برای سربازِ امروزی از اهمیت دوچندان برخوردار است، درکی از خود به‌مثابه دانشجو- سرباز است. سربازی، صرف گذران امور برای طی دوره مقرر و مشخصی نیست که به فرد یاری رساند تا بلکه مانع یا موانعی را برای اشتغال از پیشِ رو بردارد، بلکه لازمه این موقعیت، درک و دریافتی عمیق و ژرف از سربازِ یک کشور بودن است. سربازِ یک کشور بودن به‌ویژه در میدانِ دانش، یعنی فراخوانِ همه توان و اندوخته‌های علمی در جهتی که کشور نیازمندِ آن است. اگر ایرانِ امروز در مرحله گذار به کشوری صنعتی است، اگر در حوزه زیست‌محیطی نیازمند فهم کارشناسانه است، اگر درگیر ودارِ توسعه زیرساخت‌هاست، یا حتی اگر در سطوحِ دیگری دچارِ معضلاتِ است، باید سرباز با سلاح علم و عمل ضمن دانش‌اندوزی و انتقالِ آموزه‌ها پرچم‌دار این صحنه‌ها باشد. نبردِ میدانِ علم آنجا که قلم‌ها میدان‌دار مبارزه می‌شوند، جایگاه سرزمینیِ ما را در جهانِ جدید تثبیت کرده و به همه قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی اثبات خواهد کرد. همه قداره‌بندان، ایران را تنها از طی طریقی این‌چنین، به رسمیت خواهند شناخت و توانِ علمی‌اش را در همه حوزه‌های نظامی، صنعتی، اقتصادی و … تصدیق خواهند کرد.

میدانِ سوم، میدان اجتماعیِ جامعه کنونیِ ماست. از این حیث، این میدان شاید با دو میدان پیشین اندکی متفاوت باشد. شاید بپرسیم که یک سرباز در این میدان چه وظیفه یا وظایفی بر دوش دارد؟ واقعیت این است که سرباز همچون چسبِ مرمتِ معضلاتِ اجتماعی عمل می‌کند. چسبِ جامعه است تا آن را از وارفتگی و واگرایی نجات دهد. سربازی که به‌ویژه به مناطق محروم‌ترِ سرزمینمان مهاجرت می‌کند، می‌تواند تیماردارِ دردها و آلامِ هم‌وطنان خود در آن دوردست‌ها باشد. فعالیتِ اجتماعی در جهت تحقق خیرعمومی و بهروزیِ آحاد مردم، نشان افتخاری است که بر سینه سربازانی دلاور و دلسوز خواهد نشست. گاه که موقعیت اجتماعی درگیر بلایایی طبیعی همچون سیل، زلزله و… است، گاه که بخشی از مناطق فرودست در گیرودار فقر و محرومیت‌ها است، گاه که معضلات عدیده اجتماعی نفس مردمان را به شماره انداخته است، تنها سربازانی دلیر از جنس باقری‌ها، باکری‌ها، اردستانی‌ها، صیاد شیرازی‌ها و… خواهند توانست تا با نقش‌آفرینیِ مثمر ثمر، التیام دردها بوده و از این طریق، چسب‌الاجتماعِ خویش باشند. شاید تجربه دردناکِ اخیرِ سیلانِ سیل به خانه و کاشانه مردمِ عزیز کشورمان و پوشش رسانه‌ای اخبار، دگرباره ضرورتِ ایفای نقش ویژه سربازان را در همیاری و همدلی با اقشار آسیب‌دیده یادآوری کرده باشد. اساساً محکِ مدعیات یک سرباز، همین عمل اجتماعیِ او در میانه مردم و در دالان حوادثی است که به هر نحو مردمش را در معرض تهدید قرار داده است. آنجا که از ضرورتی دوچندان برخوردار است، باید حضور داشت تا غایت سربازی را در راه خدا و خلق به‌جا آورد. به‌جا آوردنی که موجب می‌شود آن‌چنان‌که خودِ سرباز اذعان داشته، او را زینتِ کشور و جامعه‌اش قرار دهد و به همین سبب، از او تندیسی پرصلابت و باشکوه در برابر موانع و مصائب بسازد.

چهارمین میدان نبرد یک سرباز، میدان مبارزه برای احیا و بازآفرینیِ استقلال میهن ایرانی- اسلامی است. استقلالی همه‌جانبه که از باورهای انقلابیِ ما نیز نشأت می‌گیرد. استقلال، به معنای تبلورِ شخصیت ملی و به رسمیت شناخته شدن در جهان کنونی است. این تجلی و تبلور، خصلتی چندوجهی دارد که شاید مهم‌ترینِ آن استقلال اقتصادی از اغیار باشد. در عصری که از آن تحت عناوینی همچون سلطه امپریالیسم جهانی یاد می‌شود، موقعیتی که ایران اتخاذ می‌کند می‌تواند بسیار حائز اهمیت باشد. در بحث امنیت اشاره شد که وظیفه سرباز حراست از مرزها در پرتو بازخوانی تجربه تاریخی استعمار است حال‌آنکه در میدان مطالبه استقلال ملی، تلاش هر سرباز به ساخت‌وسازِ بنیادینِ وجوه اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی کشورش معطوف خواهد شد تا ضمن گفتگو با دهکده جهانی، یارای آن باشد که در برابر هجومِ سیل‌آسایِ ابرقدرت‌ها و ابر ثروت‌ها مقاومت کند و ساز زندگی خویش را آن‌گونه که خود می‌پسندد بی مداخله غیر، کوک کند. واقعیت این است که مجاهدت اقتصادی در پرتو تحقق‌بخشی به منافع ملی، دگرباره خونی تازه را در پیکره تنومندِ سرزمینمان جاری خواهد ساخت.

میدانِ پنجم شاید نه آخرین میدان اما بی‌شک مهم‌ترین آن‌ها و پیش‌نیازِ همه میادینِ دیگر است. آوردگاه این نبرد، میدانِ سربازی و حریفی که در پیشِ رو ایستاده، خودِ سرباز است. اینجاست که سرباز باید دست‌اندرکار ساختِ خود شود. دست‌اندرکار جور دیگری بودن و جور دیگری اندیشیدن. باید به‌نوعی خودسازی کند تا آماده نبردی بی‌امان در میادینِ پیشین شود. اولین قدم در این میدان، شناختِ نقاط ضعف و هراس‌آور خود سرباز است. سربازی که به این میدان گام می‌نهد، در برابر خودِ غیرحقیقی‌اش صف می‌کشد تا خویشتنِ اصیل‌تری را به‌جای آن بنشاند. در چنین موقعیتی است که می‌تواند از همه کژی‌ها و کاستی‌ها خود را بپیراید. پالایشِ خود در این میدان به خواست، اراده و ایمان او مربوط است. به خودِ او وابسته است. در این مرحله که اولویت همه مراحل پیشین است، سرباز باید بکوشد تا خویشتنِ خود را تنزیه و تزکیه کند. وجود خدایی‌اش را از همه منافع شخصی، از همه حسدها و کینه‌ها، از همه رقابت‌های بی‌حاصل، از همه فردیت‌های پوچ و پلید، از همه لذاتِ موجود و دمِ دست، بزداید تا بلکه وارهیده از هر بندی و وارسته از هر زنجیری، پا به میدان مبارزه نهد. در این میدان، خلوص نیت شرط است. نیتی که نهیب خورده تا از خویش به خاطر مردم درگذرد. اندکی غفلت در این میدان، امکان مبارزه را در سایر میادین از سرباز سلب خواهد کرد.

بزرگداشتِ مقام سرباز، نه در مناسبتی که به نام و یادِ سربازانِ جان و جهان بر کف که می‌تواند در بی ‌مناسبتی، پاس داشته شود. بی ‌مناسبتی که مصداقِ آن، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است. سربازی در این معنا، یک تمرین هر روزه است. به یک تعبیر، هر روز، روز سرباز و هر لحظه فراخوانِ سرباز به چاره‌سازیِ موقعیت‌های دشوار است. ازاین‌رو، سربازی سنخی است که مناسبت بر نمی‌تابد و پس از آن نیز فراموش نمی‌شود. شغل نیست که بازنشستگی شامل حالش شود. یک وضعیت همیشگی و یک دچار شدگی همواره است. چنین بودنی را می‌توان به همه ساحت‌های سربازی تسری داد. این روحیه را می‌توان و می‌بایست تکثیر و تکرار کرد آنگاه‌که هنوز قلب‌ها و گوش‌هایی حوصله و یارای شنیدن داشته باشند.

در پایان این نوشتار بر خود لازم می‌دانم یاد و خاطره ۴۰ هزار شهید سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران را که برای رسیدن به آرمان‌های الهی خود در کوه‌های سر به فلک کشیده کردستان و دشت‌های تفتیده خوزستان در هشت سال دفاع مقدس جان‌های پاک خود را فدا کردند گرامی داشته و برای همگان خوب سرباز بودن را نظام مقدس اسلامی آرزومندم.

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *