اخبار 31

شغل گم شده در لابلای مدرنیته…

شغل گم شده در لابلای مدرنیته...

ایسنا/مازندران مغازه اش کنار مسجد “سنگِسَرَک” است؛ مغازه‌ای ۳ در ۶ پر از لحاف، تشک، پنبه و پشم و بالشهای رنگی…

لحاف دوزی اش در داخل شهر است؛ همه را به یاد فیلم‌های قدیمی فارسی می‌اندازد که همیشه در آن یک مرد لحاف دوز با کمان بلند مشغول حلاجی پنبه‌ها و آهنگ گوش نواز کمان‌اش مدهوش کننده بود.

شوخ و خوش مشرب است و چراغ قدیمی نفتی مغازه‌اش با کتری در حال جوش همچنان به راه. محمدرضا زمانی مهر متولد ۱۳۴۰ است و ۱۷ سال در شغل لحاف دوزی؛ عجیب است که چرا با چنین سنی، سابقه او در این حرفه کم است.

زمانی در پاسخ به این پرسش خبرنگار ایسنا که چگونه این شغل را انتخاب کرده، پاسخ می‌دهد: “این شغل آبا و اجدادی ماست” چند نسل او همگی خیاط و کت و شلوار دوز بودند و او نیز به این حرفه آشناست.

ادامه می‌دهد: “پدرم و پدربزرگم خیاط بودند و من نیز در ابتدا حرفه خیاطی را دنبال می‌کردم، پس از مدتی کار با نخ و سوزن دچار سردرد و چشم درد شدم. ”

حرفه خیاطی در قدیم با شغل کنونی تفاوت‌های بسیار داشت و اکثر کارها با دست انجام می‌شد، به همین دلیل خیاطی از مشاغل سخت بود که کمتر کسی به سراغ آن می‌رفت.

استاد زمانی، ماجرای لحاف دوز شدنش اینگونه روایت می‌کند: “پس از مشکلات جسمی به ناچار تغییر شغل دادم، مدتی دست‌فروشی کردم، مدتی نیز لباس فروشی، پس از آن میوه فروشی با وانت به شکل سیار و حتی قهوه خانه هم داشتم”. این را نگفته خنده‌ای بر لب آورده و با همان حالت خندان ادامه می‌دهد: “خلاصه به همه شغل‌ها دست انداختم”.

لحاف دوز به واسطه اینکه پسرش یک شغل سیار داشته و انواع اسباب و لوازم خانگی را خرید و فروش می‌کند، وارد شغل لحاف دوزی شده چرا که فرزند او کارهای خیاطی تعمیری مثل ملحفه، پیرهن و لحاف مشتریان را به پدر ارجاع می‌داد و زمانی نیز به دلیل تجربه خیاطی و به پشتوانه پسرش وارد این شغل قدیمی شده است.

زمانی، تمام داشته‌های خود را مدیون زحمات پدر و مادر خویش می‌داند و اضافه می‌کند: “پدر و مادر به ما دروغ یاد ندادند، ما نیز در کاسبی به مشتری دروغ نمی‌گوییم، این برخورد خالصانه جواب مخلصانه داشته و مشتری با اطمینان از فروشنده وارد مغازه می‌شود. من از این شغلم راضی ام”.

او می‌گوید: “همه قشر مشتری به مغازه می‌آید، از دکتر و قاضی دادگاه گرفته تا کارمندان شریف پاکبان شهرداری که تاج سر ما هستند، از استان مجاور نیز مشتری دارم، حتی از شهرها و روستاهای دور، بسته به مشتری است اگر بشناسم حتماً با آنها کنار خواهم آمد”.

زمانی ادامه می‌دهد: “فردی را به خاطر دارم که برایش کار تعمیرات تشک کردم، سپس برای دخترش لحاف دوختم، چندی پیش آمده بود و برای جهیزیه نوه اش پتو و بالش تهیه کرد”.

او با شوخ طبعی می‌گوید: “مشتریان این مغازه زنان هستند و اگر هم مردان برای خرید و تعمیرات بیایند به سفارش بانوی خانه آمده اند”.

لحاف دوز از سیر تا پیاز کارش را این‌گونه تعریف می‌کند: “مواد اولیه این شغل پارچه، کرک، پنبه و پشم، نخ و سوزن و یک دستگاه چرخ خیاطی است”. خبرنگار ایسنا می پرسد ” پس شما پنبه ریسی با آن کمان را معروف ندارید؟ ” که او می‌گوید: “الان دیگر آن کمان‌ها از دور خارج شده و جای خود را به ماشین حلاجی داده است”.

“شغل اصلی حلاجی است؛ قدیم به این شکل بود که با استفاده از کمان پنبه‌ها را می‌زدند و شاداب می‌کردند اما اکنون حلاجی به وسیله دستگاهی شبیه خرمن کوب های دستی شالیکاری انجام می‌شود”.

“همه لحاف و تشک‌ها اندازه و وزن استاندارد داشته و بالش‌ها نیز از این قاعده مستثنا نیستند اما در برخی مواقع وزن و اندازه تشک بسته به نظر مشتری تغییر پیدا می‌کند. ”

زمانی در حالی‌که پشت چرخش مشغول کار است می‌گوید: “اگر کسی این حرفه را بلد باشد با جمع آوری این اندک ابزارها می‌تواند شروع به کار کند اما خرید مواد اولیه امروز بدون اعتبار و سرمایه قدری مشکل است. در مجموع شاید بتوان با ۲۰ میلیون تومان این شغل را استارت زد”.

زمانی سری به علامت گلایه تکان داده و می‌گوید: “بزرگترین مشکل کار ما خاک و کرک و پرزهایی است که در هوا منتشر شده و ما آنها را وارد ریه خود می‌کنیم. ذرات معلق پنبه، پارچه‌های نخی، کرک یا دیگر مواد به کار رفته در پارچه‌ها و حتی گرد و خاک موجود در آنها در فضای مغازه منتشر بوده و ما نیز در این فضا تنفس می‌کنیم. به همین دلیل همیشه شیر جز خوراکی‌های شبانه ماست”.

استاد ادامه می‌دهد: “ضمن اینکه کار با سوزن و نخ برای چشم‌ها خوب نیست”.

او از درخواست‌های مکرر خود و هم صنفانش از نماینده مجلس جهت تصویب سختی کار برای این شغل سخن گفته و اضافه می‌کند: “بارها و بارها با نماینده و مسئولان دست اندرکار برای سختی کار صحبت به میان آمد که حداقل این حرفه جز مشاغل سخت محسوب شود و زودتر بازنشسته شویم اما تاکنون محقق نشده است”.

خبرنگار ایسنا می پرسد” اگر بازنشسته شوید تکلیف شغلتان چیست؟ چرا شاگردی ندارید که حداقل ادامه دهنده مسیر شما بوده و باعث ماندگاری این حرفه شود؟

زمانی خنده‌ای کرده و می‌گوید: “خدا پدرت رو بیامرزه؛ شاگرد هم شاگردای قدیم. جوانان امروز سمت اینجور شغل‌ها نمی آیند. حاضرند در تعویض روغنی و صافکاری کار کنند اما وارد این شغل نشوند” اما چرا؟

می‌گوید: “معتقدند این شغل جایگاه ندارد و کسر شأن ماست که بیایم لحاف دوز شویم. بسیار دوست دارم که شاگردی داشته باشم که فردایی دیگر حداقل یک خدا بیامرزی بدرقه راهم باشد. شاگرد داشتم ولی بیشتر از یک سال دوام نیاورد و رفت و تغییر شغل داد”.

استاد لحاف دوز که انگار درد و دلش تازه شده ادامه می‌دهد: “دولتمردان باید به صنایع دستی و شغل‌های اینچنینی توجه بیشتری کنند چرا که بسیاری از مشاغل قدیمی الان دیگر وجود نداشته و بسیاری دیگر نیز در معرض فراموشی قرار دارند”.

وی مثال مسگری را زده و ادامه می‌دهد: “قبلاً مسگری شغل پر رونقی بود اما مدتی به فراموشی سپرده شد، حالا چند وقتی است که دوباره تکانی خورده و مورد توجه قرار گرفته است”. زمانی می‌گوید: “مسگری اکنون به شکل ریخته گری توسعه صنعتی پیدا کرده و تجارتی سودافزاست”.

استاد لحاف دوز در ادامه با ابراز نگرانی می‌گوید: “تمام همکاران من افرادی پا به سن گذاشته و کهنسال هستند و اگر این اساتید کنار روند این شغل نیز به فراموشی سپرده می‌شود”.

این روزها وضعیت لحاف دوزهای مغازه دار تعریفی ندارد. آنها نیز از کار و کسب خود راضی نیستند. به هر مغازه‌ای که سر بزنید، استادکارانی را خواهید دید که دهه‌هایی از عمر خود را سپری کرده اند و تک و تنها و بدون کارگر مشغول به کارند.

فراموشی و کمرنگ شدن بعضی از حرفه‌ها و صنایع دستی که بخشی از فرهنگ و سنت کشور محسوب می‌شوند نیاز به حمایت و توجه مسئولان به ویژه میراث فرهنگی دارد.

نیاز به شناسایی صاحبان این حِرف، تقدیر از استادکاران آنها و بهره گیری از تجربه‌های ارزنده اساتید در آموزش به افراد دیگر می‌تواند به نامیرایی و ادامه حیات این مشاغل کمک شایانی کند.

هنر لحاف‌دوزی گویای فرهنگ اصیل ایرانی است که تا چند دهه پیش در تمام مناطق شهری و روستایی ایران رواج بسیاری داشت، اما امروزه و به دلیل توسعه صنعت نساجی و تولید انواع پتوها و لحاف‌های صنعتی متنوع و رنگارنگ رو به انقراض و فراموشی گذاشته است، هرچند هنوز هم می‌توان ردپایی از آن را در محلات قدیمی شهرها و برخی روستاها مشاهده کرد، ردپایی که اگر به سرنخی برای احیای این هنر تبدیل نشود، به زودی و برای همیشه در هیاهوی توسعه صنعت و مدرنیته، کمرنگ شده و فراموش خواهد شد.

گزارش از نوید ساداتی، خبرنگار ایسنا مازندران


انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *