طرحی برای صدسالگی ابراهیم گلستان
بهزاد خورشیدی، هنرمند حوزه گرافیک که به واسطه طراحی پوسترهای «روز شیطان» و «روزهای خوب زندگی» شناخته شده، به تازگی پوستری را برای ابراهیم گلستان طراحی کرده است.
این هنرمند در توضیح این پوستر چنین نوشته است: «بسیاری از همنسلان ابراهیم گلستان سالها و بلکه دهههاست خرقه تهی کردهاند؛ و به اصطلاح سپر انداختهاند اما او اینک در آستانه صدسالگیاش با زندگی مدارا کرده است و به گاه جنگیده است و در آن سوی جغرافیای جهان، در مسند دانای کل، کارنامه فرهنگی خود و معاصرانش را مرور میکند: همدل با خویش و بیگانه با دیگران. اینکه آرای شخصی گلستان درباره شخصیتها و مسائل مختلف، برخی را خوش نمیآید و انبوهی را برماند، پذیرفته یا رد شود، دیگر روزگاری است همگان او را با این خلق و خو میشناسند. روایت او سرگذشت یک دوران است؛ دورانی سپریشده ولی ماندگار. در جریان نوشتهها و گفتوگوهایش بر زوایای تاریک برخی قضایا و رخدادهای تاریخی و فرهنگی و سینمایی سده اخیر تلنگری میزند و خردهروایتهایی شنیدنی بر کلامش روان میشود که در جای خود اهمیتی انکارناشدنی دارد. «ابراهیم گلستان» بینهایت رکگوست، و بخشی از رنجش دوستان و چهرههای فرهنگی از این نحو بیان اوست، چراکه او ابراهیم گلستان است و در لفافه و کنایه سخن گفتن را جایز نمیداند!
مردی که زیاد میداند، عبارتی درخور اوست. مردی که زیاد دیده و زیاد میداند، اما وقتی میگوید، بی ملاحظه میگوید و بی رحمانه. کلامش مانند تیغی برا و گاه شکننده برای مخاطب زودرنج و نازکدل است. جالبتر آنکه او بر منتقدانش هم خشم نمیگیرد و بیاعتنا از کنارشان میگذرد. حتی اگر شاملو نثر او را کهنه بداند و متعلق به زبان بیهقی، و یا فراتر از آن در فیلم «یک بوس کوچولو» سنگینترین اتهام را به او بزنند که سالها غربتنشینی برایندی برایش نداشته و نوشتهای از او به چاپ نرسیده است!
البته کلام بی راه و بی پشتوانهای بود که حتی کارگردان و بازیگرش هم از اشاره مستقیم و یادآوری شباهت کاراکتر سعدی به ابراهیم گلستان طفره رفتند!
ابراهیم گلستان در سال ۱۳۴۰ برای فیلم «یک آتش» موفق به دریافت مدال برنز جشنوارهٔ فیلم کوتاه ونیز شد. این جایزه اولین جایزهٔ بینالمللی برای یک کارگردان ایرانی بهشمار میرود. “یعنی اولین دستاورد سینمای ایران در خارج از کشور را گلستان به دست آورده است. سبک ویژهٔ آثار مکتوب داستانی وی در سیر پیشرفتِ داستان معاصر فارسی قابل توجه دانسته شده است.” در واقع حجم نوشتهها و کتابهای ابراهیم گلستان ، به قاعده یک قفس کوچک کتابخانه است ولی قطع به یقین اثربخشی آن در تاریخ قصهنویسی معاصر ایران بسیار قابل توجه و احترام است.»
منبع: ايسنا
مردی که زیاد میداند، عبارتی درخور اوست. مردی که زیاد دیده و زیاد میداند، اما وقتی میگوید، بی ملاحظه میگوید و بی رحمانه. کلامش مانند تیغی برا و گاه شکننده برای مخاطب زودرنج و نازکدل است. جالبتر آنکه او بر منتقدانش هم خشم نمیگیرد و بیاعتنا از کنارشان میگذرد. حتی اگر شاملو نثر او را کهنه بداند و متعلق به زبان بیهقی، و یا فراتر از آن در فیلم «یک بوس کوچولو» سنگینترین اتهام را به او بزنند که سالها غربتنشینی برایندی برایش نداشته و نوشتهای از او به چاپ نرسیده است!
البته کلام بی راه و بی پشتوانهای بود که حتی کارگردان و بازیگرش هم از اشاره مستقیم و یادآوری شباهت کاراکتر سعدی به ابراهیم گلستان طفره رفتند!
ابراهیم گلستان در سال ۱۳۴۰ برای فیلم «یک آتش» موفق به دریافت مدال برنز جشنوارهٔ فیلم کوتاه ونیز شد. این جایزه اولین جایزهٔ بینالمللی برای یک کارگردان ایرانی بهشمار میرود. “یعنی اولین دستاورد سینمای ایران در خارج از کشور را گلستان به دست آورده است. سبک ویژهٔ آثار مکتوب داستانی وی در سیر پیشرفتِ داستان معاصر فارسی قابل توجه دانسته شده است.” در واقع حجم نوشتهها و کتابهای ابراهیم گلستان ، به قاعده یک قفس کوچک کتابخانه است ولی قطع به یقین اثربخشی آن در تاریخ قصهنویسی معاصر ایران بسیار قابل توجه و احترام است.»
منبع: ايسنا