نشست سیر تطور ترانه با حضور حسن علیشیری ـ پژوهشگر و ترانه سرا ـ و مجید افشاری ـ ترانه سرا ـ شامگاه سه شنبه ۲۸ بهمن، به صورت زنده از رادیو گفتوگو پخش شد.
به گزارش ایسنا، در این برنامه که با اجرای رضا مهدوی (کارشناس موسیقی) پخش شد، در ابتدا به فراز و نشیب موسیقی در صد سال گذشته و چگونگی فاصله گرفتن موسیقی از شعر کهن صحبت شد.
علیشیری گفت: درست است که ترانه به معنای امروزی خود به ویژه وقتی با موسیقی پاپ همراه میشود، عمر کوتاهی دارد و از قاجار به بعد میتوان رد آن را گرفت ولی از نظر تاریخی شعر همراه با موسیقی یا همان شعر متغنی حتی سابقه بیشتری از شعر مکتوب دارد. بسیاری از بزرگان از جمله دکتر شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر اشاره کردهاند که پیش از آن که شعر به صورت مکتوب درآید، به همراه موسیقی اجرا میشده است. حتی افعالی که در زبانهای مختلف وجود دارد برای سرودن شعر از جمله همین کلمه سرودن در زبان فارسی و در زبانهای دیگر بیشتر حاکی از همراهی با موسیقی هستند. در شعر پیش از اسلام نیز در ایران شاهد این هستیم که شعر عمدتا همراه با موسیقی بوده و خنیاگرانی همانند باربد و نکیسا، شعر، ملودی و آواز را همراه با هم میساختند و اجرا میکردند.
او ادامه داد: پس از اسلام نیز دوباره میبینیم از جایی که ما در حقیقت اسناد تاریخی داریم و میتوانیم به آن بپردازیم، شعر و موسیقی را همراه با هم داریم. اما به مرور زمان به ویژه با ورود وزن عروضی به شعر فارسی که پس از اسلام اتفاق میافتد و تحت تأثیر ادبیات عرب بوده و با محدودیتهایی که در موضوع موسیقی وجود داشته، از یک دیگر جدا میشوند. گرچه که در عامه مردم همچنان در اشکال مختلف ادامه داشتهاند همانند آوازهای محلی که در اشکال مختلف وجود دارد. بسیاری حتی ریشه شعر را آوازهای کار میدانند؛ آوازها و سرودهای دست جمعی که خوانده میشده و در کشور ما نیز بسیار وجود داشته است. از آوازهایی که قالی بافان هنگام کار میخوانند تا شالی کاران.
این ترانهسرا تصریح کرد: موسیقی محلی ما سرشار از آوازهای این چنینی است که خیلی وابسته به شرایط اقلیمی و جغرافیایی هستند. اینها همه ریشههای شعر همراه با موسیقی هستند که امروز به آنها ترانه میگوییم. حتی گفته میشود خود کلمه ترانه نیز از کلمه ترانک یا ترنگ گرفته شده است که آواز خوانان دوره گرد آن را میخواندند. در جای جای ایران این آواز خوانان را با نامهای مختلف داریم؛ بخشیهای خراسان یا عاشیقهای آذربایجان. اما به معنی امروزی خود که کلامی بر اساس موسیقی ساخته شود میتوان این امر را از دوران قاجار به بعد بررسی کرد. دوره قاجار را میتوان حرکت از سمت مقام به دستگاه در موسیقی بدانیم. همچنان که دستگاههای موسیقی شکل میگرفتند، در کنار آنها هم استفاده از شعر کلاسیک بیشتر خواهد شد.
چه میشود که به ترانه نیاز پیدا میکنیم؟
افشاری در پاسخ به این سوال عنوان کرد: اینکه سخن در ترانه از تغزل و نوع فاخر یا دیوانی و درباری فاصله میگیرد به انسان برمیگردد؛ یعنی آنچه متعلق به توده مردم است. نمیتوان برای انسان تعیین وضعیت کرد. ذهن و زبان انسان آمیخته با زندگی است؛ یعنی از لالایی گهواره تا نوحه و مویه بر سر مزار انسان، کلام با انسان و عواطف او همراه است. ما در هر وضعی از حالات انسانی زمانی که مبتلا به حالی میشویم که دیگر نمیتوانیم بیانش کنیم، به ترانه پناه میبریم. برخلاف این ایده فراگیر که میگوید نوع سخیفی از زبانمندی است و از شعر که فاصله میگیریم، نوع رایج و مبتذلی از زبان باشد. من باورم این است که ترانه به سرشت انسان، باور انسان، بسیار نزدیک است و خودیت انسان را در آنجا بیشتر استشمام میکنیم.
چگونه ترانه را از شعر تمیز دهیم؟
علیشیری گفت: حتی بین اهالی موسیقی نیز یک روال و قانون شفاف برای تشخیص شعر و ترانه وجود ندارد، کمااینکه بسیاری هر شعری که به همراه موسیقی اجرا شده است را ترانه خطاب میکنند و شرط ترانه بودن را همراهی با موسیقی میدانند. در حالی که به ویژه در دوران معاصر به نوعی از کلامی که به نیت همراهی با موسیقی سروده شده حتی اگر موسیقی هنوز روی آن قرار نگرفته باشد نیز ترانه گفته میشود. عملا در عرف جامعه موسیقی ما تفاوت این دو در این است که شعر پیش از موسیقی و بدون نیت همراهی با موسیقی سروده شده، چه توسط شاعران کلاسیک ما و چه معاصر را شعر مینامند و آنچه که برای موسیقی سروده شده و عمدتا به زبان محاوره است و از ابتدا برای همراهی با موسیقی ساخته شده است را ترانه مینامند.
هنر حریم و حدود معین ندارد
افشاری در ادامه در پاسخ به اینکه گفته میشود ترانه باید یک موضوع خاص و بیانگر حالات شخصی یک ترانه سرا باشد و آیا این امر تفاوت اصلی ترانه با شعر است؟ گفت: هنر و احکام هنر، توصیفی است نه تجویزی و نمیتوان رسمالخطی با حریم و حدود معین به مخاطب داد. اما میتوان بایستههایی را برای نگارش شعر یا ترانه قائل بود. اصل کلی را اینگونه در نظر بگیریم که باید یک ماجرا داشته باشد و آن ماجرا وضع معینی داشته باشد و نظام استعاری در آن باشد. شاخصهایی که از نثر، گفت و گوی بین فردی فاصله میگیرد و این فاصله باید محسوس باشد. ولی امروز آنچه گفته میشود نوشته میشود و آن را ترانه مینامند گرچه که واگویه است. یعنی زبان پیاده رو و خیابان را که بخواهند به حد صمیمت برسانند دیگر تمام آن ویژگیها را از آن میگیرند و حرف عادی را نوع موزیکالش را استفاده میکنند.
علیشیری نیز در این باره عنوان کرد: زمانی که ترانههای دهههای اخیر را بررسی میکنیم، میبینیم که با یک موجود همگن و همشکل مواجه نیستیم. ترانه شکلها و زبانهای مختلف دارد. مثلا یکی از شاخصههای آثار دکتر افشین یداللهی این بود که تنوع موضوعی و زبانی داشتهاند. اگر به تعریف مشخصی از یک ترانه برسیم و بخشهای مختلف این تعریف را محک بزنیم، میتوانیم شفافتر صحبت کنیم و مصداقها را بررسی کنیم.
رسانهها و آموزشی که باعث تولید ترانههای سخیف شد
«چرا نزدیک به دو دهه است که هر کسی با هر سن و سالی و سلیقهای ترانه میسراید و ترانههای انها در قالب موسیقی نیز منتشر میشوند؟»
افشاری در پاسخ به سوال بالا گفت: نگارش شعر یا ترانه خیلی مطلوب انسانی، کرامت انسانی و ارزش ادبی و هنری است. مثلا از لحاظ ادبی حداقل باید سلامت دستوری یا زبانی داشته باشد. البته هر کسی حق دارد بنویسد و اسم آن را ترانه بگذارد ولی مادامی که در منزل خودش است ولی وقتی قرار است آن را به عنوان یک بسته هنری به جامعه عرضه کند، باید از بایستهها بهرهمند باشد. دلیل اینکه نمیتوان این وضعیت را مدیریت کرد به بحران رسانه بازمیگردد. بارها پیش آمده که برای دریافت مجوز یک ترانه آمده اند که پس از بررسی کارشان رد شده ولی وقتی در حال خروج بوده اند خیلی راحت گفته اند که ایرادی ندارد و میتوانند اثر خود را در فضای مجازی منتشر کنند و بعدا برای مجوز بیایند. زمانی که برای چنین فرآیندی قانون گذاشته میشود به جای تعامل منطقی تنش و کدزدایی ایجاد میشود. البته بخشی از این مشکل نیز به بحث مافیای موسیقی و آموزش برمیگردد.
انتهای پیام
منبع:ایسنا