«فکر نکنم دیگر آدم شوم!»
سارق سابقهداری که از مدتی قبل به اتهام دستبرد به یک شرکت آسانسورسازی تحت تعقیب پلیس بود، بالاخره هفدهم اسفند گذشته پس از دستبرد به انبار یک منزل مسکونی، دستگیر شد و راز سرقتهای دیگر را نیز فاش کرد.
به گزارش ایسنا، روزنامه «خراسان» در ادامه نوشت: ماموران تجسس کلانتری شفای مشهد، اوایل اسفند یک باند بزرگ سرقت را در مشهد متلاشی کردند که به منازل و انبارها دستبرد میزدند. با اعترافات متهمان دستگیرشده، تلاش برای دستگیری دیگر متهمان فراری آغاز شد تا اینکه هفدهم اسفند، ماموران انتظامی به سرنخهایی رسیدند که نشان میداد اعضای فراری باند به سرکردگی سارق سابقهداری به نام «مجید جیغی» به یک منزل درمشهد دستبرد زدهاند و اموال سرقتی را به منزلی در خیابان حر عاملی انتقال دادهاند. بنابراین ماموران عازم محل شدند و با کسب مجوزهای قضایی، زن و مرد جوانی را در این مخفیگاه دستگیر کردند.
در بازرسی از این منزل ۴۳ جفت کفش ورزشی، چند کیسه بزرگ گردو، پیراهنهای زنانه، مقداری هرویین و … کشف شد. بررسیها نشان میداد که جوان دستگیرشده همان سارق فراری معروف به مجید جیغی است که با دستور قاضی شعبه ۲۱۶ دادسرای مشهد تحت تعقیب پلیس قرار داشت. ماموران در ادامه این عملیات، دیگر اعضای این باند را نیز به دام انداختند و مقادیر زیادی لوازم سرقتی را کشف کردند.
در ادامه، گفتوگو با مجید جیغی را میخوانید:
اسمت چیست؟
مرتضی ولی به مجید جیغی مشهورم.
چرا؟
دوستانم این نام را برایم انتخاب کردند. جیغی یکی از شخصیتهای اصلی یک فیلم قدیمی است.
مگر فیلم هم تماشا میکنی؟
بله، به فیلمهای قدیمی خیلی علاقهمندم و ناصر ملکمطیعی بازیگر مورد علاقه من است!
چند سال داری؟
۳۸ سال.
چقدر سواد داری؟
تا دوم راهنمایی درس خواندم.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟
چون مواد میکشیدم از مدرسه اخراجم کردند.
اهل مشهدی؟
بله.
شغلت چیست؟
کفاش هستم.
چقدر درآمد داری؟
از راه کفاشی روزی ۱۵۰ هزار تومان و از راه خلاف روزی دست کم بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان درآمد دارم!
چند خواهر و برادر داری؟
۱۵ خواهر و برادر تنی و ناتنی دارم چون پدرم دو همسر داشت.
در دوره کودکی و نوجوانی با چه کسانی زندگی میکردی؟
با مادر و خواهر و برادرانم زندگی میکردم. پدرم بیشتر اوقات را در منزل همسر اولش سپری میکرد و هر چند هفته یک بار به ما سر میزد.
ارتباطت با پدر و مادرت چگونه بود؟
مادرم را خیلی دوست داشتم و او هم به ما محبت میکرد اما از پدرم میترسیدم. هیچ ارتباط صمیمانهای بین ما برقرار نبود. وقتی به خانهمان میآمد، هیچ حرفی نمیزد. مثل غریبهها فقط جواب سلاممان را میداد و سپس در گوشهای مینشست. به عبارتی در کودکیام هیچ گاه رنگ محبت پدری را به خود ندیدم.
پدرت نیازهای مادی شما را تامین میکرد؟
خیر، تنها ۱۰ درصد از نیازهای مادیمان را برآورده میکرد. مادرم یا در خانههای مردم کارگری میکرد یا اینکه در خانه خیاطی و قلاببافی میکرد تا خرج زندگیمان تامین شود.
بزرگترین آرزوی دوران کودکیات چه بود و دوست داشتی چهکاره شوی؟
شغل خاصی مدنظرم نبود فقط میخواستم پولدار شوم!
از کی و چگونه کار خلاف را شروع کردی؟
۱۸ سال داشتم که پدرم از دنیا رفت اما من به مراسم تشییع جنازهاش نرفتم چون به او هیچ تعلق خاطری نداشتم. پس از پایان مراسم تدفین، خبر رسید که هووی مادرم سر خاک با مادرم درگیر شده و او را کتک زده است. من هم عصبانی شدم و با چوب و چماق به خانه همسر اول پدرم رفتم و شیشههای خانهشان را شکستم و نامادری و خواهر و برادران ناتنیام را کتک زدم. آنها هم از من شکایت کردند و من را به زندان انداختند. مدتی که در زندان بودم با افراد زیادی آشنا شدم که پس از آزادی از زندان به معاشرتم با آنها ادامه دادم و با همکاری آنها به امید رسیدن به ثروتی بادآورده، خرید و فروش مواد مخدر صنعتی را آغاز کردم.
اعتیاد داری؟
بله ۲۶ سال است که مواد مخدر استعمال میکنم.
چه شد به مصرف مواد مخدر روآوردی؟
کلاس چهارم دبستان بودم که اولین پک را به سیگار زدم. دو سال بعد و در ۱۲ سالگی برای اولین بار عرق خوردم و مصرف بنگ را آغاز کردم.
چرا به مصرف مواد مخدر صنعتی روآوردی؟
در ۲۱ سالگی با دختری آشنا شدم که ۱۳ سال داشت و خانوادهاش همگی معتاد بودند. خودش هم کریستال تزریق میکرد. من عاشق «فتانه» شدم، حتی خلاف میکردم تا هزینه مواد خانوادهاش را تامین کنم و مدتی بعد به واسطه دوستی با آن دختر، من نیزمصرف مواد مخدر صنعتی را آغاز کردم.
ارتباط عاطفیات با آن دختر به کجا رسید؟
بعد از یک سال از هم جدا شدیم.
چرا؟
او به من خیانت کرد و در حالی که با پسر دیگری سوار بر موتورسیکلت در بزرگراه تکچرخ میزدند، تصادف کرد و از دنیا رفت.
به اتهام سرقت دستگیر شدهای. چه توضیحی داری؟
بله، سرقت را قبول دارم. شب گذشته با تعدادی از دوستانم، لوازم مکشوفه را از بلوار قرنی سرقت کردیم.
سرقتهای دیگری هم مرتکب شدی؟
بله سرقتهای متعددی با همکاری دوستانم انجام دادهام. از یک شرکت آسانسور با فردی به هویت جواد و محسن نیز سرقت انجام دادهام که جواد دستگیر شد و من و محسن نیز متواری بودیم و لوازمی که سرقت کرده بودیم تا مدتی قبل داخل منزلم بود که بعد از آن لوازم سرقتی توسط فردی به هویت محمد معروف به کخ از منزل من نیز سرقت شد.
چند سابقه کیفری داری؟
شش سابقه کیفری دارم و تقریبا پنج سال را در زندان به سر بردم.
چرا پس از آزادی از زندان دوباره مرتکب جرم شدی؟
آخرین بار که از زندان آزاد شدم با دختر یکی از مشتریان قدیمیام به نام «نادیا» آشنا شدم. او را دورادور میشناختم. بچهمحلمان بود و تنها ۱۵ سال داشت. او و خواهر ۱۳ سالهاش به شیشه اعتیاد داشتند. گاهی آنها را میدیدم که از خلافکاران محله مواد مخدر میخرند. حقیقتش غیرتم اجازه نداد که آنها با این سن و سال از مردان غریبه مواد بخرند. از طرفی عاشق معصومیت چشمان نادیا شدم. به همین دلیل دست به خلاف میزدم تا هزینههای مصرف مواد مخدر خودم، نادیا و خانوادهاش را تامین کنم چون پدرش هم در زندان به سر میبرد و سرپناهی نداشتند.
اولین بار کی مرتکب سرقت شدی؟
۱۵ سال داشتم و در یک کارگاه کفاشی کار میکردم اما صاحب کارگاه دستمزد کارگریام را پرداخت نمیکرد. من هر چه اصرار میکردم که پولم را میخواهم، او توجهی نمیکرد. من هم از دخل مغازه طلبم را برداشتم. او وقتی متوجه شد، مرا از کارگاه بیرون انداخت.
هدفت در زندگی چیست؟
هدفم تنها به دست آوردن پول است؛ اینکه از چه راهی واقعا برایم اهمیتی ندارد!
نگاهت به آینده چگونه است؟
میدانم که آیندهای ندارم. فکر نکنم دیگر آدم شوم!
فکر میکنی پنج سال دیگر در چه وضعیتی قرار داری؟
احتمالا در زندان به سر میبرم.
زندان را چگونه جایی میبینی؟
به نظرم جای خوبی برای امثال من است. اگر بیرون زندان باشم، به هر طریقی دست به خلاف میزنم اما من در یکی از شعبههای زندان، کارگاه بزرگ کفاشی داشتم و به شاگردان زیادی آموزش میدادم.
تو که در این رشته تخصص داری چرا پس از آزادی از زندان، دست از خلاف برنمیداری و همین حرفه را برای کسب درآمد انتخاب نمیکنی؟
چون درآمدش کم است و کفاف تامین هزینههای استعمال مواد خودم، نادیا و خانوادهاش را نمیدهد. از طرفی من زیادهخواه هستم. دوست دارم هر چه را میخواهم زود مهیا شود.
نادیا هم به تو علاقهمند است؟
بله خیلی زیاد. این عشق دوطرفه است.
پس چرا به خاطر تو اعتیادش را کنار نمیگذارد؟
پدر و مادرش اجازه نمیدهند. آنها هم معتاد به شیشه هستند و خیالشان راحت است اگر نادیا معتاد باشد من هم به خاطر نادیا مواد آنها را تامین میکنم.
خوشبختی برای تو چه معنایی دارد؟
اینکه احتیاج مالی نداشته باشی و بی دردسر زندگی کنی یعنی خوشبخت هستی.
به نظر تو قانون باید چه برخوردی با خلافکاران داشته باشد؟
نمیدانم اما قانون باید با کسانی امثال حسن (همدست متهم و پدر نادیا) که فرزندانشان را معتاد میکنند برخورد کند!
چه کسی را در سرنوشت پیشآمده مقصر میدانی؟
خودم مقصر هستم. من آدم طماعی بودم و به هر قیمتی میخواستم پولدار شوم. از طرفی صبر نداشتم، میخواستم سریعتر و از هر مسیری به پول برسم.
اگر به گذشته برگردی چه مسیری را در زندگیات انتخاب میکنی؟
سعی میکنم دیگر خلاف نکنم تا بتوانم مادرم را شاد کنم.
شاید کسی در ابتدای مسیری باشد که تو در انتهایش ایستادهای. چه توصیهای برای او داری؟
اگر به راه خلاف برود ۲۰ سال دیگر روی همین صندلی مینشیند که من اکنون نشستهام. خیلیها با پول حلال و کارگری زندگی خوب و آبرومندانهای برای خودشان ساختند اما من به راه خلاف رفتم و به اینجا رسیدم. باورتان نمیشود ۲۰ سال است خانوادهام را ندیدهام و تنها زندگی میکنم. دلم برای دیدن مادرم پر میکشد اما نمیتوانم به چشمهایش نگاه کنم.
منبع:ایسنا