فکر کردم تماس نوبل شوخی است
«عبدالرزاق گورنا» برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۱ میگوید فکر نمیکرده برنده این جایزه شود. او همچنین ابتدا تماس از سوی کمیته نوبل را یک شوخی تلقی کرده است.
کمیته سوئدی نوبل ساعاتی پیش «عبدالرزاق گورنا» نویسنده تانزانیایی را به پاس «نفوذ سازشناپذیر و دلسوزانه او در تاثیراث استعمار و سرنوشت پناهندگان در شکاف میان فرهنگها و قارهها» به عنوان برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۱ معرفی کرد.
«آدام اسمیت» به نمایندگی از آکادمی نوبل لحظاتی پس از معرفی این نویسنده به عنوان برنده نوبل ادبیات در تماس تلفنی با او به گفتوگو پرداخت. در ادامه بخشی از مصاحبه «گورنا» پس از دریافت عنوان برنده نوبل ادبیات را میخوانید:
_ «گورنا»: سلام
+ «آدام اسمیت»: سلام. آیا شما «عبدالرزاق گورنا» هستید؟
_ بله. من همین الان داشتم اعلام برنده را در کامپیوترم میدیدم، لطفا خودتان را معرفی کنید؟
+ من آدام اسمیت هستم و از وبسایت جایزه نوبل با شما تماس گرفتهام. میتوانم با شما صحبت کنم یا مایلید اعلام برنده را تماشا کنید؟ نمیخواهم جلو تماشای اعلام برنده را بگیرم.
_ بسیار خوب، چطور میخواهید مصاحبه را انجام دهید، چون دلیلی ندارد که (اکنون) به خبرنگاران گوش کنم چون مطمئنا به زودی با آنها صحبت خواهم کرد.
+ حتما همینطور است. فکر میکنم پیامی که برنده نوبل شدن برای شما دارد همین است، اینطور نیست؟ اینکه اکنون زندگی شما برای مدت کوتاهی تغییر خواهد کرد. سیلی (از تقاضاها برای مصاحبه) وجود خواهد داشت. نظر شما درباره این پیشبینی چیست؟
_ من هنوز دارم به اینکه برنده شدهام فکر میکنم. بله فکر میکنم این اجتنابناپذیر است، این جایزه بسیار بزرگی است، بله، این اجتنابناپذیر است.
+ شما چطور از این خبر مطلع شدید؟
_ آن آقا تماس گرفتند. ببخشید نام دبیر دائمی کمیته چیست؟
+ متس مالم
_ بله. او حدود ۱۰ یا ۱۵ دقیقه پیش با من تماس گرفت و فکر کردم که یک شوخی است. واقعا اینطور فکر کردم. چون گمانهزنیها از چند هفته یا گاهی اوقات از چند ماه قبل درباره برنده صورت میگیرد بنابراین برنده شدنم چیزی نبود که اصلا به آن فکر کنم. من فقط به این فکر میکردم که یعنی چه کسی برنده این جایزه میشود.
+ البته، البته. پس شما جملاتی شنیدید تا قانع شوید این جایزه را بردهاید. او چطور شما را قانع کرد؟
_ من بحث را آرام پیش بردم. سپس او درباره وبسایت به من گفت؛ وبسایت آکادمی سوئدی و من گفتم باشد یک دقیقه دیگر آن را چک میکنم، اما اطلاعات بیشتری در اختیارم بگذار. پس او به حرف زدن ادامه داد و در پایان به این نتیجه رسیدم که «صبر میکنم تا خبر را بشنوم یا ببینم». همین بود که به سراغ کامپیوتر رفتم…
+ بله. حالا میبینید که این حقیقت دارد.
_ بله البته که همینطور است.
+ میدانید … جایزه نوبل …
_ ببخشید… تلفن زنگ میخورد…
+ البته که اینطور است. به همین دلیل میخواستم سریع با شما تماس بگیرم. امیدوارم مشکلی نداشته باشید. لطف میکنید اگر چند دقیقهای با من صحبت کنید.
_ میشود فقط چیزی به کسی که تماس گرفته بگویم.
+ حتما. البته.
_ سلام. حدس میزنم که همین الان خبر را شنیدهاید. من اکنون با آکادمی سوئدی در حال صحبت کردن هستم. پنج دقیقه دیگر با من تماس بگیرید. خدانگهدار. سلام شما هنوز پشت خط هستید؟ فکر کنم بیبیسی بود.
+ بله، البته که آنها میخواهند با شما صحبت کنند. همه میخواهند با شما صحبت کنند. جایزه نوبل هرساله در هفته اعلام برندگان، هنرمندان و داشنمندان را در کنار هم قرار میدهد. دانشمندان دوست دارند فعالیت خود را چیزی شبیه به یک بازی یا لذت کاوش توصیف کنند. شما هم درباره نوشتن همین حس را دارید؟
_ وقتی کارم تمام میشود حس لذت را تجربه میکنم. اما بله بخش اعظمی از نوشتن جذاب است، نویسنده چندین دهه به نوشتن ادامه میدهد؛ نمیشود این کار را انجام بدهید و از آن متنفر باشید. فکر میکنم نوشتن از دو نظر لذتبخش است؛ برای خلق برخی چیزها و درک آنها لذتبخش است، همچنین برای ایجاد یک موضوع و موقعیت، برای حس کردن اینکه میتوان متقاعدکننده بود… تمام این چیزها لذتبخش هستند.
+ امیدوارم فرصت پیدا کنیم دوباره صحبت کنیم، تبریک میگویم و از شما ممنونم.
_ ممنونم. خیلی ممنون. ممنون.
+ موفق باشید.
_ خدانگهدار.
منبع: ايسنا
«آدام اسمیت» به نمایندگی از آکادمی نوبل لحظاتی پس از معرفی این نویسنده به عنوان برنده نوبل ادبیات در تماس تلفنی با او به گفتوگو پرداخت. در ادامه بخشی از مصاحبه «گورنا» پس از دریافت عنوان برنده نوبل ادبیات را میخوانید:
_ «گورنا»: سلام
+ «آدام اسمیت»: سلام. آیا شما «عبدالرزاق گورنا» هستید؟
_ بله. من همین الان داشتم اعلام برنده را در کامپیوترم میدیدم، لطفا خودتان را معرفی کنید؟
+ من آدام اسمیت هستم و از وبسایت جایزه نوبل با شما تماس گرفتهام. میتوانم با شما صحبت کنم یا مایلید اعلام برنده را تماشا کنید؟ نمیخواهم جلو تماشای اعلام برنده را بگیرم.
_ بسیار خوب، چطور میخواهید مصاحبه را انجام دهید، چون دلیلی ندارد که (اکنون) به خبرنگاران گوش کنم چون مطمئنا به زودی با آنها صحبت خواهم کرد.
+ حتما همینطور است. فکر میکنم پیامی که برنده نوبل شدن برای شما دارد همین است، اینطور نیست؟ اینکه اکنون زندگی شما برای مدت کوتاهی تغییر خواهد کرد. سیلی (از تقاضاها برای مصاحبه) وجود خواهد داشت. نظر شما درباره این پیشبینی چیست؟
_ من هنوز دارم به اینکه برنده شدهام فکر میکنم. بله فکر میکنم این اجتنابناپذیر است، این جایزه بسیار بزرگی است، بله، این اجتنابناپذیر است.
+ شما چطور از این خبر مطلع شدید؟
_ آن آقا تماس گرفتند. ببخشید نام دبیر دائمی کمیته چیست؟
+ متس مالم
_ بله. او حدود ۱۰ یا ۱۵ دقیقه پیش با من تماس گرفت و فکر کردم که یک شوخی است. واقعا اینطور فکر کردم. چون گمانهزنیها از چند هفته یا گاهی اوقات از چند ماه قبل درباره برنده صورت میگیرد بنابراین برنده شدنم چیزی نبود که اصلا به آن فکر کنم. من فقط به این فکر میکردم که یعنی چه کسی برنده این جایزه میشود.
+ البته، البته. پس شما جملاتی شنیدید تا قانع شوید این جایزه را بردهاید. او چطور شما را قانع کرد؟
_ من بحث را آرام پیش بردم. سپس او درباره وبسایت به من گفت؛ وبسایت آکادمی سوئدی و من گفتم باشد یک دقیقه دیگر آن را چک میکنم، اما اطلاعات بیشتری در اختیارم بگذار. پس او به حرف زدن ادامه داد و در پایان به این نتیجه رسیدم که «صبر میکنم تا خبر را بشنوم یا ببینم». همین بود که به سراغ کامپیوتر رفتم…
+ بله. حالا میبینید که این حقیقت دارد.
_ بله البته که همینطور است.
+ میدانید … جایزه نوبل …
_ ببخشید… تلفن زنگ میخورد…
+ البته که اینطور است. به همین دلیل میخواستم سریع با شما تماس بگیرم. امیدوارم مشکلی نداشته باشید. لطف میکنید اگر چند دقیقهای با من صحبت کنید.
_ میشود فقط چیزی به کسی که تماس گرفته بگویم.
+ حتما. البته.
_ سلام. حدس میزنم که همین الان خبر را شنیدهاید. من اکنون با آکادمی سوئدی در حال صحبت کردن هستم. پنج دقیقه دیگر با من تماس بگیرید. خدانگهدار. سلام شما هنوز پشت خط هستید؟ فکر کنم بیبیسی بود.
+ بله، البته که آنها میخواهند با شما صحبت کنند. همه میخواهند با شما صحبت کنند. جایزه نوبل هرساله در هفته اعلام برندگان، هنرمندان و داشنمندان را در کنار هم قرار میدهد. دانشمندان دوست دارند فعالیت خود را چیزی شبیه به یک بازی یا لذت کاوش توصیف کنند. شما هم درباره نوشتن همین حس را دارید؟
_ وقتی کارم تمام میشود حس لذت را تجربه میکنم. اما بله بخش اعظمی از نوشتن جذاب است، نویسنده چندین دهه به نوشتن ادامه میدهد؛ نمیشود این کار را انجام بدهید و از آن متنفر باشید. فکر میکنم نوشتن از دو نظر لذتبخش است؛ برای خلق برخی چیزها و درک آنها لذتبخش است، همچنین برای ایجاد یک موضوع و موقعیت، برای حس کردن اینکه میتوان متقاعدکننده بود… تمام این چیزها لذتبخش هستند.
+ امیدوارم فرصت پیدا کنیم دوباره صحبت کنیم، تبریک میگویم و از شما ممنونم.
_ ممنونم. خیلی ممنون. ممنون.
+ موفق باشید.
_ خدانگهدار.
منبع: ايسنا