قربانی ذهنیت خود نشوید
ایسنا/خراسان رضوی یک روانشناس گفت: افرادی که دچار ذهنیت قربانی هستند همیشه درحال شکایت کردن از دیگران، شرایط خود و دنیای بیرون هستند و دیگران را مقصر مشکلات و ناکامیهای خود میدانند.
تکتم کاظمینی درگفتوگو با ایسنا درخصوص مفهوم ذهنیت قربانی اظهار کرد: ذهنیت قربانی که گاهی تحت عنوان سندرم یا عقده قربانی نیز به آن اشاره میشود، یک الگوی ذهنی است که غالبا بهصورت ناهشیار تجربه میشود. شخصی که دچار ذهنیت قربانی است، آگاهی و هشیاری واضحی نسبت به این نوع از وضعیت ذهنی خود ندارد. افرادی که دچار ذهنیت قربانی هستند، اصولا انگشت اشارهشان بهسوی دنیای بیرون است و معمولا درکی از نقش خودشان در تجربیات زندگی، ناکامیها و مشکلاتزندگی فردی خود ندارند.
این رواندرمانگر بیان کرد: ذهنیت قربانی تلاشی برای تحمل کردن آن چیزی است که در این افراد غیر قابل تحمل است. این افراد در مواجهه با خود و دنیای درونشان ترس و وحشتهایی دارند؛ بههمین علت از یک سازوکار یا دفاع روانی بهنام فرافکنی استفاده میکنند. افراد دارای ذهنیت قربانی غالبا دنیای بیرون، افراد، شرایط بیرونی و اتفاقاتی که خارج از آنها رخ میدهد را متهم کرده و عامل مشکلات و ناکامیهای خود میدانند.
کاظمینی تاکید کرد: افراد دارای ذهنیت قربانی آنچیزی را که در درونخود تجربه کرده را به دیگران نسبت داده و فرافکنی میکنند؛ بهعنوانمثال ویژگیهایمنفی خود، ناتوانیها و آنچه از نظر آنها غیر قابل پذیرش است را به دنیای بیرون نسبت میدهند. این افراد از مواجهه و پذیرش ترسها و هیولایهای درون خود که در واقع احساسات منفی و تجربیات ناخوشایندشان است، سرباز میزنند. آنها قادر نیستند بخشهای منفی شخصیت خود از جمله ناتوانیها، ناکامیها و ناکارآمدیهای خود را دربخشهایی از زندگی پذیرفته و آنها را در کلیت وجودی خود ادغام و یکپارچه کنند؛ بهعبارتی یک بخشهایی از وجود این افراد همیشه درحال پسزدن و بیرون انداختن از خود و نسبتدادن به چیزی خارج از آنها است.
وی خاطرنشان کرد: اصولا برای این افراد خشمگینشدن از جهانبیرونی بسیار آسانتر از این است که بتوانند به دنیایترسناک درونخود ورود پیدا کرده و آن را درک و تجربه کنند. تمرکز بر بیرون از خود و همچنین فقدان خودنگری باعث میشود ذهنیت قربانی در افراد ایجادشده و تقویت شود. ویژگیهای برجستهای که در افراد دارای ذهنیتقربانی مشاهده میشود این است که بهجای تمرکز بر راهحل مشکل بر خودمشکل متمرکز هستند. آنها تصور میکنند موفقیت تنها برای دیگران آسان است و نسبت به حل مشکلات خود و آینده دیدگاه مثبتی ندارند و اصولا بدبین هستند.
کاظمینی عنوان کرد: افرادی که دیدگاه ذهنی قربانی دارند معمولا دربرابر تغییر و حتی دریافت بازخورد نسبت به خودشان مقاومت دارند. آنها هر نوع انتقاد نسبت به خود را نوعی حمله از سوی دیگران درنظر میگیرند. این افراد هنگامی که از شرایط و تجربههای خود صحبت میکنند، معمولا کلماتی مانند همیشه و هرگز بکار میبرند؛ بهطورمثال ممکن است بگویند که من همیشه شکست خوردم یا من هیچوقت موفق نشدم. این افراد نسبت به تجربهها و اتفاقات مثبت و خوشایند در زندگی خود نابینا هستند و درکی نسبت به آنها ندارند.
این روانشناس با بیاناینکه ذهنیت قربانی معمولا همراه با خودگوییهای منفی و خودشکنی همراه است، گفت: این افراد حرفهایی مانند هیچکس مرا دوست ندارد و تمام اتفاقهای بد دنیا برای من میافتد را در منولوگهای درونی خود دارند و معمولا اعتمادبهنفس کافی برای مواجهه با رخدادهای بیرونی و تجربه سازنده آنها را ندارند. ناامیدی، عصبانیت و کینه از جمله ویژگیهایی هستند که معمولا در افراد دچار ذهنیت قربانی مشاهده میشود. آنها هنگامی که ویژگیهای منفی خود را به دنیای بیرون از خود فرافکنی میکنند، نسبت به دنیای بیرون خشمگین شده و دچار انفجارهای عصبی میشوند.
کاظمینی ادامه داد: در این افراد احساس مسئولیتپذیری بسیارپایین است، بهطوری که نمیتوانند مسئولیت نقش و رفتار خود را بپذیرند و دیگران را مسئول مشکلات خود میدانند. هنگامی که مشکلی در زندگی آنها رخ دهد بهدنبال پیداکردن راهحل نیستند و در حالت منفعل باقی میمانند. آنها به نوعی تمام انرژی خود را صرف غرقشدن در بدبختیهای خود میکنند. افراد دارای ذهنیتقربانی پیشنهاد کمک و رفع مشکل خود از سمت دیگران را نمیپذیرند و بیشتر تمایل دارند که به حالخود تاسف بخورند. این افراد همواره درحال فرار از دست دیگران و دیده نشدن در جمع هستند، همواره خود را فداشده میدانند و برای خود دلسوزی میکنند و احساس بدبختی دارند.
این رواندرمانگر ذکر کرد: افراد دارای ذهنیت قربانی معمولا داستانهایی در زندگی خود دارند که همیشه به آنها اشاره کرده و مشکلات خود را به آن ارجاع میدهند؛ بهعنوان مثال میگویند از فلان حادثه بدبختیهای زندگی من شروع شد و دچار این ناامیدی شدم. درواقع افراد دارای ذهنیتقربانی این داستانها را شواهدی برای بیان کردن بدبختی خود میدانند و دائم آنها را مرور میکنند.
کاظمینی گفت: این افراد قربانی طرزتفکر و داستانهایی هستند که برای خود میسازند. و درواقع جلاد بیرونی وجود ندارد و قربانی و جلاد در این ماجرا یک نفر یعنی خود فرد است که جلادگونه با قصه های درون روانیش نقش قربانی را برای خود تعریف و اجرا می کند.
این متخصص روانشناسی تاکید کرد: ذهنیت قربانی یک پدیده روانی ناهشیار است که خیلی از افراد ممکن است این ذهنیت را داشته باشند، اما از آن غافل باشند. یکیاز ویژگیهای برجستهای که در ذهنیتقربانی وجود دارد این است که این افراد پیوسته بهدنبال این هستند که از خود در برابر دیگران دفاع کنند.
کاظمینی ذکر کرد: این افراد همیشه درحال شکایتکردن از وضعیت موجود هستند که این شکایتها بیشتر از درون آنها نشأت میگیرد تا بیرون. میتوانگفت این افراد از خودشان بیشتر از دیگران شاکی هستند، اما بهعلت اینکه فاصله زیادی از دنیای درونی خود دارند آن را نمیپذیرند و دائما هرچه در درون خود تجربه میکنند را به بیرون پس میزنند.
وی در پاسخ به این پرسش که پیامدهای ذهنیت قربانی در زندگی افراد چیست؟ بیان کرد: ذهنیت قربانی میتواند سلامت و بهزیستی عاطفی افراد را تحتتاثیر قرار دهد؛ زیرا افراد با دیدگاه قربانی از دنیایی که مخالف خواست آنها بهنظر میرسد ناامید و عصبانی هستند. آنها این ناامیدی را دارند که هیچوقت و هرگز شرایط که از آن ناراضی هستند تغییر نمیکند. ذهنیت قربانی باعث آسیب رساندن به روابط میانفردی میشود.
این رواندرمانگر ادامه داد: درافراد دارای ذهنیتقربانی حسادت و کینهورزی نسبت به کسانی که شاد و موفق هستند دیدهمیشود. احساس ناکامی و ناامیدی دراین افراد باعث ایجاد افسردگی میشود. همچنین این افراد بهدلیل دیدگاه قربانی از روابط کنار زده میشوند و معمولا انزوا و تنهایی زیادی را تجربه میکنند. افراد دارای ذهنیتقربانی حتی اگر وارد روابطی نیز شوند بهدلیل احساس ناامیدی که به افراد القا میکنند از رابطه پسزده میشوند.
کاظمینی اظهار کرد: اطرافیان این افراد معمولا رنج و سختی زیادی را متحمل میشوند؛ چراکه میدانند فرد دارای ذهنیتقربانی از استعدادها، تواناییها و قابلیتهای درونی زیادی برخوردار است اما پیشرفتی در زندگی خود ندارد. اطرافیان این افراد تلاشزیادی برای کمک کردن به آنها میکنند اما با عدم تمایل و مقاومت فرد دارای ذهنیت قربانی مواجه میشوند که این موضوع باعث ناامیدی و فاصله گرفتن دیگران از آنها میشود. اطرافیان افرادی که دارای ذهنیتقربانی هستند اصولا احساستحقیر، بیکفایتی، به بنبست رسیدن و گاهی افسردگی دارند که این موارد پیامدهای زندگی با فردی است که دچار ذهنیتقربانی شدهاست.
وی عنوان کرد: در تحلیل ذهنیت قربانی باید گفت به علت اینکه دراین افراد ایگو (من یا خود) قوی شکل نگرفته است، نمیتوانند تمام تجربیات مثبت و منفی را با هم تجربه کنند. بهنوعی این افراد همواره درحال دوپارهسازی تجربیاتخود هستند. تجربیات خوب را برای خود نگه میدارند و تجربیات بد را به دنیایبیرون نسبت میدهند.
این رواندرمانگر تصریح کرد: وقتی کودکی در مسیر تحول پیش میرود و به مراحل پیشرفتهتر قدم میگذارد، دوپارهسازی که در آن کودک وجود دارد بهگونهای میشود که بهمرور زمان دوپارهسازی خوبی و بدی به میزان کمتری توسط فرد استفاده میشود و او میتواند بخشهای خوب و بد را در کنار هم قرار دهد و آنها را بهعنوان یک کلیتی از وجود خود بپذیرد، درحالیکه بهنظر میرسد در افرادی که ذهنیت قربانی دارند، این تحول خیلی ضعیف رخ داده و یا اصلا رخ نداده است؛ درنتیجه در این افراد ضعف یکپارچهسازیدرونی مشاهده میشود.
وی درباره علل ذهنیتقربانی بیان کرد: از دیدگاه روانشناختی، تأکید زیادی بر روابط اولیه درشکلگیری این ذهنیت میشود. مانند بسیاری از الگوهای ذهنی دیگر، روابط اولیه با والدین نقش بسیار مهمی در شکلگیری این وضعیتذهنی دارد. والدینی که همیشه تلاش میکنند مراقب فرزندشان باشند تا کودکشان درمعرض موقعیتهای خیلی سخت قرار نگیرد، باعث میشوند کودک آنها بهگونهای پرورش پیدا کند که یاد نگیرد با درد و چالشهای عاطفی خود در زندگی کنار بیاید و زمانیکه آن کودک بزرگ میشود، ساز و برگ لازم برای طی کردن تجربیات دشوار زندگی را ندارد و نمیتواند بالغانه با این تجارب مواجه شود و آنها را حل کند.
این روانشناس اظهار کرد: از طرف دیگر، والدینی که بهاندازه کافی از فرزند خود حمایت روانی نمیکنند، همدلی لازم را برای رشد اولیه روانی او فراهم نمیکنند و دنیای روان درونیاش را انعکاس نمیدهند، احساس عاملیت درون روانی در رابطه با آنها شکل نمیگیرد. به همین علت این افراد تاکیدشان بر بیرون است زیرا از درون احساسپوچی میکنند و منِ درونی در این افراد بسیار ضعیف شکل میگیرد.
وی افزود: اگر والدین کودک خود را برای خوب بودن تحتفشار قرار دهند یا این دیدگاه را در فرزند خود بهوجود آورند که همیشه باید موفق باشند، زمینه ایجاد تفکر قربانی را در فرزندان خود ایجاد میکنند. این کار باعث میشود که فرزندانآنها ناکامیهای زندگی خود را به بیرون از خود ارجاع دهند و نتوانند آنها را بهعنوان یک تجربه در خود بپذیرند.
کاظمینی درخصوص شرایط تشدیدکننده ذهنیتقربانی بیان کرد: افرادی که تجربهای آسیبزا و ضربه روانی را در زندگی خود داشته و یا مورد سوءاستفاده قرار گرفتند با احتمالبیشتری امکان دارد ذهنیتقربانی را تجربه کنند. هرچند همه افرادی که تجربهآسیبزا دارند به ذهنیتقربانی پروبال نمیدهند. بلکه فاکتورهای زیادی وجود دارند که این مورد را شکل میدهند.
وی ادامه داد: تجربهآسیبروانی یا مورد سوءاستفاده واقع شدن میتواند ذهنیتقربانی را تسهیل کند؛ بهعنوان مثال تجربه خیانتهای مکرر احساس قربانی شدن را در فرد تشدید کرده و بروز آن را تسهیل میکند. این موضوع درمورد دوره کودکی نیز صدق میکند؛ کودکی که رها میشود و بهاندازه کافی موردتوجه و حمایتروانی قرار نمیگیرد، زمینه ذهنیتقربانی برایش فراهم میشود.
این رواندرمانگر در پاسخ بهاین پرسش که چگونه از بروز ذهنیت قربانی جلوگیری کنیم؟ پاسخ داد: برای جلوگیری از بروز ذهنیتقربانی بهتر است که بر سبکهای فرزندپروری و ارتباط والدین با فرزندان خود تمرکز کنیم که این موضوع در جلوگیری از ذهنیت قربانی کمککننده خواهد بود.
این رواندرمانگر درخصوص تفاوت بین آسیبپذیری با ذهنیت قربانی بیان کرد: آسیبپذیر بودن نقطهمقابل ذهنیت قربانی است. آسیبپذیر بودن به این معناست که ما خودمان را در معرض احساسات، اتفاقات و موقعیتهای مختلف، فارغ از اینکه آن اتفاقها خوشایند یا ناخوشایند هستند قرار دهیم وآنها را بهطور کامل بپذیریم. آسیبپذیری نیاز به شجاعت دارد؛ شجاعت پذیرفتن احساساتی که در ما بهوجود آمده و تجربه میشود، درحالیکه همانطور که اشاره شد در ذهنیتقربانی این احساسات و تجربیات پس زده شده و به دنیای بیرون فرافکنی میشود.
این متخصص روانشناسی اظهار کرد: وقتیکه فردی وارد یک رابطه عاطفی عمیق میشود، احساس آسیبپذیر بودن میکند؛ زیرا ممکن است در رابطه رفتارهایی توسط فرد مقابل انجام شود که در فرد احساسات و افکاری ایجاد کرده و برای او آزاردهنده باشد. در اینجا فرد آسیبپذیر است و احساسات و تجربههای منفی را در خود میپذیرد. فردی که گشودگی به آسیبپذیری دارد از نظرات و پیشنهادات دیگران استقبال کرده و آنها را میپذیرد، درحالیکه فرد دارای ذهنیت قربانی انتقاد را حمله تجربه میکند و نمیتواند با نظرات و بازخوردهای دیگران مواجه شود.
کاظمینی تصریح کرد: فردی که به آسیبپذیری گشودگی دارد معمولا گامبهگام با فردی که از او نقد میکند جلو میرود و سخنان او را با کمالمیل میپذیرد و مقاومتی در مقابل آن نمیکند؛ بنابراین اگر فردی بخواهد در زندگیخود رشد و پیشرفتشخصی داشتهباشد، ناچار است که از ذهنیت قربانی بیرون آمده و آنرا به یک ذهن آسیبپذیر تبدیل کند. در ذهنیتقربانی باوجود آنکه فرد همیشه درحال پس زدن احساسات ناخوشایند است، اما پیوسته احساسات ناخوشایند را تجربه میکند. رویکرد ذهنیتقربانی جز تحلیل بردن انرژی روانی و بیانگیزه کردن فرد در اقدام اثربخش، نتیجهای نخواهدداشت.
این متخصص روانشناسی در پاسخ بهاین پرسش که چه افرادی بیشتر در معرض ذهنیت قربانی قرار میگیرند؟ گفت: ممکن است خود ذهنیت قربانی نشانهای از یک مشکل جدی سلامتروان یا یک پیامدی از یک اختلال قابلملاحظه بالینی مانند افسردگی و اضطراب باشد که منجر شود فرد، درگیر ذهنیت قربانی شود و چنین نقشی را تجربه کند. افرادی که اختلالات قابلملاحظه بالینی مانند افسردگی و اضطراب داشته یا افرادی که منبع کنترل بیرونی دارند و در تغییرات و اتفاقاتی که برایشان رخ میدهد به شرایط بیرونی تاکید دارند بیشتر درمعرض ذهنیت قربانی قرار میگیرند.
کاظمینی تاکید کرد: قطعا تبعیضنژادی، جنسیتی، طبقاتی و احساسنابرابری میتواند ذهنیت قربانی بودن را تشدید کند. نمونهبارز آن میتواند سیاهپوستان آمریکایی در مقابل سفیدپوستان باشد. افرادی که درمعرض نابرابری قرار میگیرد ذهنیتقربانی را بیشتر تجربه میکنند و ناکامیهای آنها بیشتر در ارتباط با مسائل نژادی و نابرابری جنسیتی توجیه میشود و آنها خود را در جایگاه قربانی قرار میدهند.
این رواندرمانگر ذکر کرد: اررزشهای فرهنگی و ایدئولوژیک نیز در ایجاد ذهنیتقربانی نقش دارند. اینکه چهقدر یک فرهنگ فعالیت درون روانی و ایجاد عاملیت درونی را در شکلگیری زندگی فردی و میانفردی، مهم بداند و به آن اهمیت دهد در بروز ذهنیتقربانی مهم است. فرهنگکلی نقش مهمی در ایجاد ذهنیتقربانی دارد. بعضیاز فرهنگها با ایدئولوژیها و جهانبینی که به مردمانشان میدهند ناخودآگاه نقش قربانی را در افراد تقویت میکنند.
متخصص روانشناسی در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوانیم ذهنیتقربانی را متوقف کنیم؟ پاسخ داد: کلید رها شدن افراد از این زندانی که برای خود ساختهاند، دست خود آنها است و این بستگی به بازسازی دنیای درون روانی آنها دارد. کمک کردن به خود برای ساختن دنیای درونروانی قوی و منسجم، در رهایی از این ذهنیت میتواند کمککننده باشد و باعث شود تا افراد بتوانند با تجربیات ناخوشایند نیز مواجه شوند، نقش و مسئولیت خود را بپذیرند و قابلیت تحمل و تجربه آنها را داشتهباشند.
کاظمینی درخصوص نقش درمانگر در درمان این افراد بیان کرد: در درمان ذهنیت قربانی، بحث انکار تجربیات ناخوشایند یا داستانهای ذهنی نیست. ما بهعنوان رواندرمانگر به افراد توصیه نمیکنیم که تجربیات و داستانهای خود را انکار کرده و پس بزنند یا به آنها القا نمیکنیم که مثبتاندیش و شاد باشند که این دو موضوع در روانشناسی بالینی رد میشود.
وی ادامه داد: در درمان این افراد، درمانگر به این افراد کمک میکند که به داستانها و روایتهای زندگی خود معنا دهند و از زندان قربانی بودن به بازیگر اصلی زندگی خود تبدیل شوند و خودشان را کسی ببینند که عامل درد و رنج و خوشبختی و خوشحالی خودشان است تا بتوانند کنترل زندگی خود را بهدست بگیرند.
این رواندرمانگر تشریح کرد: یکیاز تبیینهایی که در ارتباط با ذهنیت قربانی وجود دارد وحشتی است که افراد دارای ذهنیت قربانی از بد بودن دارند. درواقع این افراد بهدلیل وحشت خود از بد بودن خصوصیات منفی خود را به بیرون از خود انتقال میدهند تا آسوده شوند که به اندازه کافی خوب هستند.
انتهای پیام
منبع:ایسنا
این رواندرمانگر بیان کرد: ذهنیت قربانی تلاشی برای تحمل کردن آن چیزی است که در این افراد غیر قابل تحمل است. این افراد در مواجهه با خود و دنیای درونشان ترس و وحشتهایی دارند؛ بههمین علت از یک سازوکار یا دفاع روانی بهنام فرافکنی استفاده میکنند. افراد دارای ذهنیت قربانی غالبا دنیای بیرون، افراد، شرایط بیرونی و اتفاقاتی که خارج از آنها رخ میدهد را متهم کرده و عامل مشکلات و ناکامیهای خود میدانند.
کاظمینی تاکید کرد: افراد دارای ذهنیت قربانی آنچیزی را که در درونخود تجربه کرده را به دیگران نسبت داده و فرافکنی میکنند؛ بهعنوانمثال ویژگیهایمنفی خود، ناتوانیها و آنچه از نظر آنها غیر قابل پذیرش است را به دنیای بیرون نسبت میدهند. این افراد از مواجهه و پذیرش ترسها و هیولایهای درون خود که در واقع احساسات منفی و تجربیات ناخوشایندشان است، سرباز میزنند. آنها قادر نیستند بخشهای منفی شخصیت خود از جمله ناتوانیها، ناکامیها و ناکارآمدیهای خود را دربخشهایی از زندگی پذیرفته و آنها را در کلیت وجودی خود ادغام و یکپارچه کنند؛ بهعبارتی یک بخشهایی از وجود این افراد همیشه درحال پسزدن و بیرون انداختن از خود و نسبتدادن به چیزی خارج از آنها است.
وی خاطرنشان کرد: اصولا برای این افراد خشمگینشدن از جهانبیرونی بسیار آسانتر از این است که بتوانند به دنیایترسناک درونخود ورود پیدا کرده و آن را درک و تجربه کنند. تمرکز بر بیرون از خود و همچنین فقدان خودنگری باعث میشود ذهنیت قربانی در افراد ایجادشده و تقویت شود. ویژگیهای برجستهای که در افراد دارای ذهنیتقربانی مشاهده میشود این است که بهجای تمرکز بر راهحل مشکل بر خودمشکل متمرکز هستند. آنها تصور میکنند موفقیت تنها برای دیگران آسان است و نسبت به حل مشکلات خود و آینده دیدگاه مثبتی ندارند و اصولا بدبین هستند.
کاظمینی عنوان کرد: افرادی که دیدگاه ذهنی قربانی دارند معمولا دربرابر تغییر و حتی دریافت بازخورد نسبت به خودشان مقاومت دارند. آنها هر نوع انتقاد نسبت به خود را نوعی حمله از سوی دیگران درنظر میگیرند. این افراد هنگامی که از شرایط و تجربههای خود صحبت میکنند، معمولا کلماتی مانند همیشه و هرگز بکار میبرند؛ بهطورمثال ممکن است بگویند که من همیشه شکست خوردم یا من هیچوقت موفق نشدم. این افراد نسبت به تجربهها و اتفاقات مثبت و خوشایند در زندگی خود نابینا هستند و درکی نسبت به آنها ندارند.
این روانشناس با بیاناینکه ذهنیت قربانی معمولا همراه با خودگوییهای منفی و خودشکنی همراه است، گفت: این افراد حرفهایی مانند هیچکس مرا دوست ندارد و تمام اتفاقهای بد دنیا برای من میافتد را در منولوگهای درونی خود دارند و معمولا اعتمادبهنفس کافی برای مواجهه با رخدادهای بیرونی و تجربه سازنده آنها را ندارند. ناامیدی، عصبانیت و کینه از جمله ویژگیهایی هستند که معمولا در افراد دچار ذهنیت قربانی مشاهده میشود. آنها هنگامی که ویژگیهای منفی خود را به دنیای بیرون از خود فرافکنی میکنند، نسبت به دنیای بیرون خشمگین شده و دچار انفجارهای عصبی میشوند.
کاظمینی ادامه داد: در این افراد احساس مسئولیتپذیری بسیارپایین است، بهطوری که نمیتوانند مسئولیت نقش و رفتار خود را بپذیرند و دیگران را مسئول مشکلات خود میدانند. هنگامی که مشکلی در زندگی آنها رخ دهد بهدنبال پیداکردن راهحل نیستند و در حالت منفعل باقی میمانند. آنها به نوعی تمام انرژی خود را صرف غرقشدن در بدبختیهای خود میکنند. افراد دارای ذهنیتقربانی پیشنهاد کمک و رفع مشکل خود از سمت دیگران را نمیپذیرند و بیشتر تمایل دارند که به حالخود تاسف بخورند. این افراد همواره درحال فرار از دست دیگران و دیده نشدن در جمع هستند، همواره خود را فداشده میدانند و برای خود دلسوزی میکنند و احساس بدبختی دارند.
این رواندرمانگر ذکر کرد: افراد دارای ذهنیت قربانی معمولا داستانهایی در زندگی خود دارند که همیشه به آنها اشاره کرده و مشکلات خود را به آن ارجاع میدهند؛ بهعنوان مثال میگویند از فلان حادثه بدبختیهای زندگی من شروع شد و دچار این ناامیدی شدم. درواقع افراد دارای ذهنیتقربانی این داستانها را شواهدی برای بیان کردن بدبختی خود میدانند و دائم آنها را مرور میکنند.
کاظمینی گفت: این افراد قربانی طرزتفکر و داستانهایی هستند که برای خود میسازند. و درواقع جلاد بیرونی وجود ندارد و قربانی و جلاد در این ماجرا یک نفر یعنی خود فرد است که جلادگونه با قصه های درون روانیش نقش قربانی را برای خود تعریف و اجرا می کند.
این متخصص روانشناسی تاکید کرد: ذهنیت قربانی یک پدیده روانی ناهشیار است که خیلی از افراد ممکن است این ذهنیت را داشته باشند، اما از آن غافل باشند. یکیاز ویژگیهای برجستهای که در ذهنیتقربانی وجود دارد این است که این افراد پیوسته بهدنبال این هستند که از خود در برابر دیگران دفاع کنند.
کاظمینی ذکر کرد: این افراد همیشه درحال شکایتکردن از وضعیت موجود هستند که این شکایتها بیشتر از درون آنها نشأت میگیرد تا بیرون. میتوانگفت این افراد از خودشان بیشتر از دیگران شاکی هستند، اما بهعلت اینکه فاصله زیادی از دنیای درونی خود دارند آن را نمیپذیرند و دائما هرچه در درون خود تجربه میکنند را به بیرون پس میزنند.
وی در پاسخ به این پرسش که پیامدهای ذهنیت قربانی در زندگی افراد چیست؟ بیان کرد: ذهنیت قربانی میتواند سلامت و بهزیستی عاطفی افراد را تحتتاثیر قرار دهد؛ زیرا افراد با دیدگاه قربانی از دنیایی که مخالف خواست آنها بهنظر میرسد ناامید و عصبانی هستند. آنها این ناامیدی را دارند که هیچوقت و هرگز شرایط که از آن ناراضی هستند تغییر نمیکند. ذهنیت قربانی باعث آسیب رساندن به روابط میانفردی میشود.
این رواندرمانگر ادامه داد: درافراد دارای ذهنیتقربانی حسادت و کینهورزی نسبت به کسانی که شاد و موفق هستند دیدهمیشود. احساس ناکامی و ناامیدی دراین افراد باعث ایجاد افسردگی میشود. همچنین این افراد بهدلیل دیدگاه قربانی از روابط کنار زده میشوند و معمولا انزوا و تنهایی زیادی را تجربه میکنند. افراد دارای ذهنیتقربانی حتی اگر وارد روابطی نیز شوند بهدلیل احساس ناامیدی که به افراد القا میکنند از رابطه پسزده میشوند.
کاظمینی اظهار کرد: اطرافیان این افراد معمولا رنج و سختی زیادی را متحمل میشوند؛ چراکه میدانند فرد دارای ذهنیتقربانی از استعدادها، تواناییها و قابلیتهای درونی زیادی برخوردار است اما پیشرفتی در زندگی خود ندارد. اطرافیان این افراد تلاشزیادی برای کمک کردن به آنها میکنند اما با عدم تمایل و مقاومت فرد دارای ذهنیت قربانی مواجه میشوند که این موضوع باعث ناامیدی و فاصله گرفتن دیگران از آنها میشود. اطرافیان افرادی که دارای ذهنیتقربانی هستند اصولا احساستحقیر، بیکفایتی، به بنبست رسیدن و گاهی افسردگی دارند که این موارد پیامدهای زندگی با فردی است که دچار ذهنیتقربانی شدهاست.
وی عنوان کرد: در تحلیل ذهنیت قربانی باید گفت به علت اینکه دراین افراد ایگو (من یا خود) قوی شکل نگرفته است، نمیتوانند تمام تجربیات مثبت و منفی را با هم تجربه کنند. بهنوعی این افراد همواره درحال دوپارهسازی تجربیاتخود هستند. تجربیات خوب را برای خود نگه میدارند و تجربیات بد را به دنیایبیرون نسبت میدهند.
این رواندرمانگر تصریح کرد: وقتی کودکی در مسیر تحول پیش میرود و به مراحل پیشرفتهتر قدم میگذارد، دوپارهسازی که در آن کودک وجود دارد بهگونهای میشود که بهمرور زمان دوپارهسازی خوبی و بدی به میزان کمتری توسط فرد استفاده میشود و او میتواند بخشهای خوب و بد را در کنار هم قرار دهد و آنها را بهعنوان یک کلیتی از وجود خود بپذیرد، درحالیکه بهنظر میرسد در افرادی که ذهنیت قربانی دارند، این تحول خیلی ضعیف رخ داده و یا اصلا رخ نداده است؛ درنتیجه در این افراد ضعف یکپارچهسازیدرونی مشاهده میشود.
وی درباره علل ذهنیتقربانی بیان کرد: از دیدگاه روانشناختی، تأکید زیادی بر روابط اولیه درشکلگیری این ذهنیت میشود. مانند بسیاری از الگوهای ذهنی دیگر، روابط اولیه با والدین نقش بسیار مهمی در شکلگیری این وضعیتذهنی دارد. والدینی که همیشه تلاش میکنند مراقب فرزندشان باشند تا کودکشان درمعرض موقعیتهای خیلی سخت قرار نگیرد، باعث میشوند کودک آنها بهگونهای پرورش پیدا کند که یاد نگیرد با درد و چالشهای عاطفی خود در زندگی کنار بیاید و زمانیکه آن کودک بزرگ میشود، ساز و برگ لازم برای طی کردن تجربیات دشوار زندگی را ندارد و نمیتواند بالغانه با این تجارب مواجه شود و آنها را حل کند.
این روانشناس اظهار کرد: از طرف دیگر، والدینی که بهاندازه کافی از فرزند خود حمایت روانی نمیکنند، همدلی لازم را برای رشد اولیه روانی او فراهم نمیکنند و دنیای روان درونیاش را انعکاس نمیدهند، احساس عاملیت درون روانی در رابطه با آنها شکل نمیگیرد. به همین علت این افراد تاکیدشان بر بیرون است زیرا از درون احساسپوچی میکنند و منِ درونی در این افراد بسیار ضعیف شکل میگیرد.
وی افزود: اگر والدین کودک خود را برای خوب بودن تحتفشار قرار دهند یا این دیدگاه را در فرزند خود بهوجود آورند که همیشه باید موفق باشند، زمینه ایجاد تفکر قربانی را در فرزندان خود ایجاد میکنند. این کار باعث میشود که فرزندانآنها ناکامیهای زندگی خود را به بیرون از خود ارجاع دهند و نتوانند آنها را بهعنوان یک تجربه در خود بپذیرند.
کاظمینی درخصوص شرایط تشدیدکننده ذهنیتقربانی بیان کرد: افرادی که تجربهای آسیبزا و ضربه روانی را در زندگی خود داشته و یا مورد سوءاستفاده قرار گرفتند با احتمالبیشتری امکان دارد ذهنیتقربانی را تجربه کنند. هرچند همه افرادی که تجربهآسیبزا دارند به ذهنیتقربانی پروبال نمیدهند. بلکه فاکتورهای زیادی وجود دارند که این مورد را شکل میدهند.
وی ادامه داد: تجربهآسیبروانی یا مورد سوءاستفاده واقع شدن میتواند ذهنیتقربانی را تسهیل کند؛ بهعنوان مثال تجربه خیانتهای مکرر احساس قربانی شدن را در فرد تشدید کرده و بروز آن را تسهیل میکند. این موضوع درمورد دوره کودکی نیز صدق میکند؛ کودکی که رها میشود و بهاندازه کافی موردتوجه و حمایتروانی قرار نمیگیرد، زمینه ذهنیتقربانی برایش فراهم میشود.
این رواندرمانگر در پاسخ بهاین پرسش که چگونه از بروز ذهنیت قربانی جلوگیری کنیم؟ پاسخ داد: برای جلوگیری از بروز ذهنیتقربانی بهتر است که بر سبکهای فرزندپروری و ارتباط والدین با فرزندان خود تمرکز کنیم که این موضوع در جلوگیری از ذهنیت قربانی کمککننده خواهد بود.
این رواندرمانگر درخصوص تفاوت بین آسیبپذیری با ذهنیت قربانی بیان کرد: آسیبپذیر بودن نقطهمقابل ذهنیت قربانی است. آسیبپذیر بودن به این معناست که ما خودمان را در معرض احساسات، اتفاقات و موقعیتهای مختلف، فارغ از اینکه آن اتفاقها خوشایند یا ناخوشایند هستند قرار دهیم وآنها را بهطور کامل بپذیریم. آسیبپذیری نیاز به شجاعت دارد؛ شجاعت پذیرفتن احساساتی که در ما بهوجود آمده و تجربه میشود، درحالیکه همانطور که اشاره شد در ذهنیتقربانی این احساسات و تجربیات پس زده شده و به دنیای بیرون فرافکنی میشود.
این متخصص روانشناسی اظهار کرد: وقتیکه فردی وارد یک رابطه عاطفی عمیق میشود، احساس آسیبپذیر بودن میکند؛ زیرا ممکن است در رابطه رفتارهایی توسط فرد مقابل انجام شود که در فرد احساسات و افکاری ایجاد کرده و برای او آزاردهنده باشد. در اینجا فرد آسیبپذیر است و احساسات و تجربههای منفی را در خود میپذیرد. فردی که گشودگی به آسیبپذیری دارد از نظرات و پیشنهادات دیگران استقبال کرده و آنها را میپذیرد، درحالیکه فرد دارای ذهنیت قربانی انتقاد را حمله تجربه میکند و نمیتواند با نظرات و بازخوردهای دیگران مواجه شود.
کاظمینی تصریح کرد: فردی که به آسیبپذیری گشودگی دارد معمولا گامبهگام با فردی که از او نقد میکند جلو میرود و سخنان او را با کمالمیل میپذیرد و مقاومتی در مقابل آن نمیکند؛ بنابراین اگر فردی بخواهد در زندگیخود رشد و پیشرفتشخصی داشتهباشد، ناچار است که از ذهنیت قربانی بیرون آمده و آنرا به یک ذهن آسیبپذیر تبدیل کند. در ذهنیتقربانی باوجود آنکه فرد همیشه درحال پس زدن احساسات ناخوشایند است، اما پیوسته احساسات ناخوشایند را تجربه میکند. رویکرد ذهنیتقربانی جز تحلیل بردن انرژی روانی و بیانگیزه کردن فرد در اقدام اثربخش، نتیجهای نخواهدداشت.
این متخصص روانشناسی در پاسخ بهاین پرسش که چه افرادی بیشتر در معرض ذهنیت قربانی قرار میگیرند؟ گفت: ممکن است خود ذهنیت قربانی نشانهای از یک مشکل جدی سلامتروان یا یک پیامدی از یک اختلال قابلملاحظه بالینی مانند افسردگی و اضطراب باشد که منجر شود فرد، درگیر ذهنیت قربانی شود و چنین نقشی را تجربه کند. افرادی که اختلالات قابلملاحظه بالینی مانند افسردگی و اضطراب داشته یا افرادی که منبع کنترل بیرونی دارند و در تغییرات و اتفاقاتی که برایشان رخ میدهد به شرایط بیرونی تاکید دارند بیشتر درمعرض ذهنیت قربانی قرار میگیرند.
کاظمینی تاکید کرد: قطعا تبعیضنژادی، جنسیتی، طبقاتی و احساسنابرابری میتواند ذهنیت قربانی بودن را تشدید کند. نمونهبارز آن میتواند سیاهپوستان آمریکایی در مقابل سفیدپوستان باشد. افرادی که درمعرض نابرابری قرار میگیرد ذهنیتقربانی را بیشتر تجربه میکنند و ناکامیهای آنها بیشتر در ارتباط با مسائل نژادی و نابرابری جنسیتی توجیه میشود و آنها خود را در جایگاه قربانی قرار میدهند.
این رواندرمانگر ذکر کرد: اررزشهای فرهنگی و ایدئولوژیک نیز در ایجاد ذهنیتقربانی نقش دارند. اینکه چهقدر یک فرهنگ فعالیت درون روانی و ایجاد عاملیت درونی را در شکلگیری زندگی فردی و میانفردی، مهم بداند و به آن اهمیت دهد در بروز ذهنیتقربانی مهم است. فرهنگکلی نقش مهمی در ایجاد ذهنیتقربانی دارد. بعضیاز فرهنگها با ایدئولوژیها و جهانبینی که به مردمانشان میدهند ناخودآگاه نقش قربانی را در افراد تقویت میکنند.
متخصص روانشناسی در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوانیم ذهنیتقربانی را متوقف کنیم؟ پاسخ داد: کلید رها شدن افراد از این زندانی که برای خود ساختهاند، دست خود آنها است و این بستگی به بازسازی دنیای درون روانی آنها دارد. کمک کردن به خود برای ساختن دنیای درونروانی قوی و منسجم، در رهایی از این ذهنیت میتواند کمککننده باشد و باعث شود تا افراد بتوانند با تجربیات ناخوشایند نیز مواجه شوند، نقش و مسئولیت خود را بپذیرند و قابلیت تحمل و تجربه آنها را داشتهباشند.
کاظمینی درخصوص نقش درمانگر در درمان این افراد بیان کرد: در درمان ذهنیت قربانی، بحث انکار تجربیات ناخوشایند یا داستانهای ذهنی نیست. ما بهعنوان رواندرمانگر به افراد توصیه نمیکنیم که تجربیات و داستانهای خود را انکار کرده و پس بزنند یا به آنها القا نمیکنیم که مثبتاندیش و شاد باشند که این دو موضوع در روانشناسی بالینی رد میشود.
وی ادامه داد: در درمان این افراد، درمانگر به این افراد کمک میکند که به داستانها و روایتهای زندگی خود معنا دهند و از زندان قربانی بودن به بازیگر اصلی زندگی خود تبدیل شوند و خودشان را کسی ببینند که عامل درد و رنج و خوشبختی و خوشحالی خودشان است تا بتوانند کنترل زندگی خود را بهدست بگیرند.
این رواندرمانگر تشریح کرد: یکیاز تبیینهایی که در ارتباط با ذهنیت قربانی وجود دارد وحشتی است که افراد دارای ذهنیت قربانی از بد بودن دارند. درواقع این افراد بهدلیل وحشت خود از بد بودن خصوصیات منفی خود را به بیرون از خود انتقال میدهند تا آسوده شوند که به اندازه کافی خوب هستند.
انتهای پیام
منبع:ایسنا