اخبار 38

«قیمت واقعی دلار» از نگاه عباس عبدی

«قیمت واقعی دلار» از نگاه عباس عبدی

قیمت ارز (دلار) در بازار آزاد حدود سی هزار تومان است و در سامانه نیما حدود ۲۷ هزار و اندی است، برای واردات کالاهای اساسی ۴۲۰۰ تومان است. پس قیمت واقعی چقدر است؟ اخیرا یکی از اقتصاددانان اصولگرا نیز متذکر شده که قیمت واقعی هر دلار ده هزار تومان است. مشکل از کجاست؟

به گزارش ایسنا، عباس عبدی در ادامه یادداشت خود در روزنامه «اعتماد» نوشت: اگر از قیمت‌های کاملا من‌درآوردی مثل ۴۲۰۰ تومان و غیره بگذریم باید گفت ارز در واقعیت فقط یک قیمت واقعی دارد؛ آن‌هم قیمتی است که همزمان مردم آزادانه آن را می‌خرند و می‌فروشند.

ارز نیمایی قیمت واقعی نیست چون همه حاضریم صدها و هزاران دلار آن را بخریم ولی حتی یک دلار هم به این قیمت نمی‌فروشیم. پس قیمت واقعی همان قیمت موجود در بازار و کف خیابان است. ولی اینجا یک مشکل پیش می‌آید. اگر یک ایرانی ماهانه ۱۵ میلیون تومان حقوق بگیرد، معادل ۵۰۰ دلار می‌شود. آیا کسی که در ایران ماهانه ۱۵ میلیون تومان حقوق می‌گیرد مثل کسی که در ایالات متحده ۵۰۰ دلار حقوق بگیرد زندگی می‌کند؟ قطعا خیر. هیچ خانواده مثلا ۴ نفری در امریکا نمی‌توانند با فقط ۵۰۰ دلار در ماه زندگی کنند. در حالی‌که در ایران می‌توانند با حقوق ۱۵ میلیون تومان زندگی متعارف و مقبولی داشته باشند. این یعنی آنکه قدرت خرید ریال بسیار بیشتر از قدرت مبادله‌ای آن است. یعنی اگر کسی با ۱۵۰۰ دلار در امریکا زندگی متعارف یا حداقلی داشته باشد، در ایران هم با ۱۵ میلیون تومان، در همان حد بلکه بهتر زندگی می‌کند، در این صورت خواهیم گفت که هر دلار معادل ۱۰ هزار تومان قدرت خرید دارد.

پس چرا دلار ۳۰ هزار تومان است؟ البته در همه کشورها قدری تفاوت و علل گوناگون هست، ولی نه اینکه ۳ یا ۴ یا حتی ۵ برابر تفاوت میان قدرت خرید و ارزش مبادله‌ای آن باشد. این وضع محصول شرایط ویژه است. مثل اینکه یک بطری دو هزار تومانی آب را در وسط بیابان بی‌آب به قیمت ۲۰ هزار تومان بلکه بیشتر هم می‌خریم. چرا؟ چون شرایط آنجا ویژه است. علت این است که ارز در ایران از حالت ابزاری برای مبادله خارج و به یک کالا تبدیل شده است. در یک کشور با اقتصاد متعارف کسی به ارز نیازی ندارد، مگر هنگامی که می‌خواهد کالایی را وارد کند یا به خارج سفر کند. ولی هنگامی که تورم زیاد و بی‌ثباتی چشمگیر می‌شود، خروج سرمایه از کشور آغاز می‌شود. در این صورت مردم نمی‌توانند ریال را نگهداری کنند چون هر لحظه بی‌ارزش‌تر می‌شود، نمی‌توانند خانه خود را به خارج ببرند یا اسباب‌کشی کنند، بلکه باید پول ببرند، لذا ارز تبدیل به کالا می‌شود، داشتن آن هم موضوعیت و هم مطلوبیت پیدا می‌کند.

یکی از علل کاهش رتبه اقتصادی ایران همین است که تولید ناخالص داخلی ایران را با ارز نیمایی محاسبه کرده‌اند، درحالی‌که چنین محاسبه‌ای معرف شرایط عمومی مردم نیست. در چنین وضعیتی اعتماد به نفس مردم زایل می‌شود. پیش از افزایش قیمت ارز و زمانی که دلار حدود ۳۵۰۰ تومان بود، دریافتی ماهانه ۵/ ۳ میلیون تومان، معادل هزار دلار بود که امری متعارف می‌نمود. ولی اکنون که آن قیمت به ۳۰ هزار تومان رسیده، حتی اگر حقوق‌ها سه برابر هم شده باشد که نشده، یعنی ۱۰ میلیون تومان، باز هم معادل دلاری آن حدود ۳۳۰ دلار می‌شود و این بسیار ناچیز است.

پرسش این است که راه‌حل چیست؟ یک راه‌حل ساده و تکراری است که این‌بار هم ممکن است به ثمر برسد و به‌طور موقتی گره‌گشا باشد و آن به انتظار حل روابط خارجی و برجام ماندن است، اینکه بتوانند تا حدود ۲ میلیون بشکه و حتی بیشتر نفت بفروشند و تمامی پول آن را هم دریافت کنند، حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیارد دلار (حداقل) در سال از این راه وارد خزانه دولت شود و با عرضه آن قیمت را پایین آورند یا دستمزدها را زیاد کنند. این راه یعنی افزایش عرضه از طریق صادرات نفت. ولی این راه فایده ندارد زیرا پایدار نیست. باید ارز را از حالت مالایی خارج و صرفا به ابزار مبادله تبدیل کرد. برای این کار از یک‌سو باید تورم را به‌شدت کنترل کرد و از سوی دیگر زمینه را برای ورود نیروهای نخبه و سرمایه به کشور فراهم کرد و در مقابل انگیزه آنان را برای خروج نیروی انسانی و سرمایه از کشور از میان برد. به علاوه با اصلاح سیاست‌ها و حذف ارز چند نرخی و تنوع بخشیدن به صادرات و اصلاح سیاست‌ها و ساختارهای اقتصادی این مشکل حل خواهد شد.

طبیعی است که گفتن اینها ساده است، ولی عمل به آنها بسیار مشکل اگر نگوییم برای دولت کنونی محال است.

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *