محمدحسین ساکت: ایراندوستی در تمام اشعار اقبال قابل مشاهده است
محمدحسین ساکت گفت: ایراندوستی را میتوان در تمام اشعار اقبال لاهوری دید.
این نویسنده و پژوهشگر در گفتوگو با خبرنگار ایسنا- منطقه خراسان، در خصوص وجه ایراندوستی در اشعار اقبال، اظهار کرد: اولین معلم خانگی و خصوصی ایشان ایرانی بود و بنابراین این فرد بسیار توانست اقبال را با ادبیات فارسی، زمامداران و پیشگامان این زبان آشنایی دهد و نقش بسیار مهمی داشت. لذا با عرفان و تصوف ایرانی- اسلامی وی را آشنا کرده و بعدها هم بهترین و بیشترین انگیزه برای فارسیسرایی اقبال بود. البته بعدها کتابی مثل کتاب نیکلسون و دیگر کتابها در کشف نبوغ اقبال موثر بود و بنابراین ایراندوستی در تمام اشعار اقبال دیده میشود.
وی ادامه داد: اقبال شیفته ایران بود و بسیار اشتیاق داشت که به ایران آید؛ ولی متاسفانه آرزوی اقبال برآورده نشد. همچین جالب است بدانید که اقبال نمیتوانست به فارسی صحبت کند و حتی دو یا سه نامهای که به سعید نفیسی نوشته، به لحاظ نگارش شاید در حد کلاس اول ابتدایی هم نباشد؛ در عین حال چنین زیبا شعر گفته و اصطلاحات و ترکیبات تازه فارسی را وارده کرده و این نشانه علاقه، شوق، ذوق و فرورفتگی در متون کهن ما دارد که چقدر استادانه آنها را به کار برده است. لذا اقبال هم به زبان فارسی و هم به ایران علاقه داشت. به این دلیل که ایران خاستگاه زبان فارسی بوده و به اضافه این که سرمشقهایی که وی در تصوف و شعر به آنها اقتدا میکرده است، ایرانی بودهاند.
ساکت در پاسخ به سوالی در خصوص ارجحیت وجه شاعری یا روشنفکری اقبال بیان کرد: اقبال خود میگوید به من تهمت شاعری نزنید و علت آن است که معمولا در شرق بر خلاف غرب؛ هم شاعر و هم ادعای شاعری بسیار است. بنابراین نفوذ زبان فارسی در آن زمان و هم عمق ارتباطی که با شاعران کهن فارسی داشت، همگی باعث شد که بیشترین سرودههای خود را به زبان فارسی بسراید. خود او نیز بیان میکند که ظرفیت من در زبان اردو نمیگنجد و روزنه وسیعتری که زبان فارسی است را میطلبد.
رسالت اقبال، روشنفکری دینی و احیای تفکر فلسفی و دینی بوده است
این مترجم و پژوهشگر افزود: در عین حال اقبال میگوید کسانی که به من تهمت شاعری میزنند را نمیبخشم و از این گفته معلوم میشود که رسالت او که روشنفکری دینی و بازگشت به خویشتن است و در دو سروده «اسرار خودی» و «رموز بیخودی» نیز تکیه او به اندیشه و احیای تفکر فلسفی و دینی در اسلام بوده است. در عین حال زمانی که زبان شعر را انتخاب کرد، به دلیل این بود که اولا تاثیرش بر شنونده بیش از نثر است و دوم این که مخاطب بیشتری نیز دارد؛ از این باب که همانگونه میدانید در افغانستان، ایران، تاجیکستان، بخشی از آسیای میانه و شبه قاره زبان فارسی را متوجه میشدند و نیز از آنجا که زبان سه کشور نیز فارسی بود، آن را انتخاب کرد.
وی اضافه کرد: اقبال از طریق شعر رسالت خود را به انجام رساند و آن بیداری مردم مسلمان، یگانگی و اتحاد میان امت اسلامی و بازگشت به خود جامعه اسلامی، بر پایه اندیشهها و باورهای راستین دینی بود که از حکمت، فلسفه، حدیث و فرهنگ بومی مسلمانان سرچشمه میگرفت.
ساکت خاطرنشان کرد: نخستین کار اقبال آن بود که جامعه مسلمان را از خواب و خفتگی برهاند که بیشترین درد و عاملی در برابر استعمارزدگی بود. لذا اقبال در پی آن بود که توجه جامعه مسلمان به خود و میراثشان جمع شود و «آنچه خود دارند ز بیگانه تمنا نکنند». بنابراین رسالت اولیه اقبال همین امر بود. ضمن این که او میخواهد وحدت اسلامی را به وجود آورد؛ چون درست در زمانی بود که انگلیسیها با تفرقه و کینهورزی تمام در پی آن بودند که بین ملت مسلمان جدایی افکنند و این اقدامات دسیسههایی بود که اقبال به درستی شناخته و از آنجا که فرهنگ غرب را نیز درک کرده، در انگلیس درس خوانده و در آلمان رساله دکتری خود را نوشته بود و نیز با فلسفه غرب آشنایی داشت، دسیسهها و توطئه استعمار را فهمیده و انصافا این رسالت را به خوبی به انجام رساند.
به لحاظ علمی، اقبال نخستین کسی است که اندیشه دینی را تبیین کرد
این پژوهشگر عنوان کرد: در واقع به لحاظ علمی، اقبال نخستین کسی است که اندیشه دینی را تبیین کرد. البته اندیشه دینی قبلا به وسیله دیگران گفته شده بود. همچون سید جمالالدین اسدآبادی که پیش از اقبال بود؛ ولی اقبال آن را به شکل و ساختار علمی درآورد.
اندیشههای اقبال باید درون جامعه رواج یابد
وی در پاسخ به سوالی پیرامون این که چه میزان اقبال در دستیابی به آرمانها و اهدافش موفق بوده است، بیان کرد: متاسفانه در خود شبه قاره، توده مردم آنطور که باید و شاید اقبال را نمیشناسند و من در سخنرانی که به انگلیسی در سالروز اقبال داشتم بیان کردم که جشن گرفتن و دعوت عدهای از متخصصان داخلی و خارجی چه فایدهای دارد وقتی که همه آنها اقبال را میشناسند. بنابراین باید کاری کرد که اندیشههای اقبال، به درون جامعه رخنه کند. به ویژه اندیشههایی چون گریز از تفرقه، جنگ، تعصب و خشنوت و غیره را باید مردم بدانند؛ در حالی که مردم با این اندیشههای اقبال آشنا نیستند و باید کاری کرد که اندیشهها به درون جامعه برود. لذا رواج این اندیشهها موجب میشود جلوی خشنوتها، افراطیگریها و دشمنیهای دینی گرفته شود. در ایران البته کسانی که بیشتر اقبال را شناساندند، مرحوم مجتبی مینوی و نیز ملکالشعرای بهار و شعری که در اینباره دارد و دیگران بودند. ولی مردم عادی با شاهکارهای اقبال آشنا نیستند.
ساکت خاطرنشان کرد: یکی از انتقاداتی که نسبت به اقبال مطرح میشود، آن است که او فکر جدایی پاکستان از هند را دامن زد و به هر ترتیب او را در این قضیه دارای نقش میدانند. در حالی که او برای خود فلسفهای داشت و بر این عقیده بود که اقلیت مسلمان در اکثریت هندو نمیتواند کاری کند و مورد ستم قرار گرفته و حقش ضایع خواهد شد.
رسانهها این رسالت را دارند که اندیشههای اقبال را رواج دهند
این نویسنده و پژوهشگر ضمن بیان این که آشنایی و شناخت بیشتر و بهتر با این شاعر، به ویژه برای ما ضروری است، افزود: این کار به وسیله رسانهها باید پیگیری و انجام شود. همچنین زمانی پیشنهاد کردیم که فیلم مستندی از زندگی اقبال و اندیشههای او بسازند و لذا رسانهها این رسالت را دارند که پیام و اندیشههای وی را رواج دهند. به ویژه امروز که ما در آتش شعلهافکن تعصبات دینی و فرقهای میسوزیم، بسیار ضروری و لازم است که اندیشه و فکر او رواج پیدا کند.
وی در خصوص کارگشا بودن اندیشههای اقبال لاهوری در حال و آینده اظهار کرد: یک اندیشه یا رشتهای از اندیشهها هیچگاه نمیتواند کامل و تمام باشد و دیگر به غیر آن نیازی نباشد. در هر حال بشر، تمدن، فرهنگها و اوضاع اجتماعی در حال تطور و تکامل است. منتها مبنا و پایه چیزهایی است که آبشخور آن مشخص است و اندیشههای اقبال نیز همینطور بوده و نمیتوان گفت که ما به اندیشه دیگری نیاز نداریم؛ در عین حال بسیار راهگشا است و میتوان آنها را به کار برد. با این وجود ممکن است برخی از این اندیشهها امروز نیاز به بازنگری و بازسازی داشته باشد و این امر در مورد همه بزرگان اینگونه است؛ به ویژه که این حرف از زبان و دهان یک بشر باشد.
ساکت تصریح کرد: این که بگوییم تمام این اندیشهها کارگشا است و ما دیگر به هیچ چیز نیاز نداریم، صحیح نبوده و اهانت به فرهنگ و شعور انسانی است که چیزی را مقید کنیم. ولی در عین حال این اندیشهها بسیار میتواند الگودهنده باشد و ما را به سوی تفکر و اندیشه درست هدایت کند. به ویژه که اقبال عقیده به همین تحول و تکامل فکری و فرهنگی داشته است.
اقبال ستارهای است که آسمان تفکر دینی را روشن کرد
این پژوهشگر و مترجم در تکمیل سخنان خود گفت: به عقیده من اقبال ستارهای بود که در آن فضا و شرایط آسمان تفکر دینی را روشن کرد. همچنین کتابی که با الهام از او نام آن را «ماهتاب شام شرق» قرار دادم، گویای همین واقعیت است. خود او هم پیشبیینی میکرد که پس از من، افراد متوجه میشوند که چه میگویم. در کشورهای اسلامی و در دیگر کشورها از او بسیار استقبال شد، اندیشههایش مورد بررسی قرار گرفت و کتابها و رسالههای زیادی نوشته شد و من هیچکس را ندیدهام که در جهان اسلام، از بین متفکران و اندیشمندان به اندازه اقبال دربارهاش بنویسند. اما این که اندیشههای او به درون جامعه رخنه کند، هنوز رخ نداده است.