حوالی ساعت ۱۰ و نیم شب ۲۴ فوریه (سال ۱۹۴۲) که حمله – حداقل به نظر امریکاییها – قطعی شد، ضدهواییهای لسآنجلس شروع به شلیک کردند. تیراندازیهای کور و بیهدفی که به هراس و ابهام دامن زد و هیولای خیالی را واقعی جلوه داد. شلیک به آسمان تا نزدیک ساعت ۷ و ۲۰ دقیقه صبح روز بعد ادامه داشت که اوج آن به ساعت ۳ تا ۴ برمیگشت.
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «ماجرا از شایعه حمله ژاپن به خاک ایالات متحده شروع شد و وحشت از این که احتمالا هدف مهاجمان، ایالت کالیفرنیا و شهر لسآنجلس است. آن زمان حدود ۳ ماه از ورود امریکا به جنگ دوم جهانی میگذشت و هنوز از زخمهای پرل هاربر خون میچکید. برای بسیاری از امریکاییها پذیرش این واقعیت که حالا خودشان هم بخشی از جنگ بزرگ هستند بسیار دشوار بود؛ بهویژه برای ساکنان سواحلی غربی ایالات متحده که هر بار صدای عجیبی میشنیدند یا برقشان قطع میشد یا هر اتفاق غیر معمول دیگر وحشتزده منتظر رسیدن هواپیماهای ژاپنی میماندند. خبر یورش ژاپنیها به آلاسکا و حمله زیردریاییهای آنان به کشتیهای تجاری امریکا در اقیانوس آرام، کمتر در رسانهها و بیشتر دهان به دهان نقل میشد و هراس از ژاپن را تشدید میکرد.
ماجرای موسوم به نبرد لسآنجلس در چنین حالوهوایی، به دنبال ارسال پیامی از سوی دفتر اطلاعات نیروی دریایی امریکا شروع شد. پیام این بود که احتمال دارد ژاپنیها ظرف ۱۰ ساعت آینده، حمله گستردهای را به خاک اصلی امریکا، به کالیفرنیا و احتمالا شهر لسآنجلس آغاز کنند. ژاپنیها در آن مقطع از جنگ بسیار قوی و طرف برتر درگیری بودند اما توان اجرای چنین عملیاتی، آن هم تا این حد تهاجمی را نداشتند که اگر داشتند حتما انجامش میدادند. اما امریکاییها از ناتوانی ژاپنیها مطمئن نبودند و در این مرحله از جنگ هیچ تخمین و برآورد درستی از قدرت عملیاتی دشمنشان نداشتند. همین ضعف اطلاعاتی هم بود که احتمال حمله ژاپن را باورپذیر میکرد و باعث میشد که تهدید و خطر «ممکن» به نظر برسد.
حوالی ساعت ۱۰ و نیم شب ۲۴ فوریه (سال ۱۹۴۲) که حمله – حداقل به نظر امریکاییها – قطعی شد، ضدهواییهای لسآنجلس شروع به شلیک کردند. تیراندازیهای کور و بیهدفی که به هراس و ابهام دامن زد و هیولای خیالی را واقعی جلوه داد. شلیک به آسمان تا نزدیک ساعت ۷ و ۲۰ دقیقه صبح روز بعد ادامه داشت که اوج آن به ساعت ۳ تا ۴ برمیگشت. هرچند ژاپنیها حمله نکرده بودند و لسآنجلس واقعا تهدید نشده بود، شهر بیشباهت به شهری جنگزده نبود. شلیک ضد هوایی به چند ساختمان آسیبهایی کمتر یا بیشتر زد و ویرانی به جای گذاشت. گویا ۵ نفر هم جان باختند که ۲ نفرشان بر اثر ایست قلبی مُردند و ۳ نفر هم در تصادف رانندگی کشته شدند، زیرا وحشت ناشی از حمله احتمالی، شهر را به هرجومرج کشانده و قوانین تردد خودروها در خیابان را بیاعتبار کرده بود. ارتش امریکا چند ساعت بعد یکی از اعضای ارشد خود را به جمع خبرنگاران فرستاد تا روی ماجرایی که به زعمشان «اشتباه ناشی از نگرانی» بود ماله بکشد. میگفتند همه چیز از «یک آژیر اشتباه» شروع شده و برای اطمینان از این که واقعا خطری وجود نداشته به چند ساعت زمان نیاز بوده و این که فعلا هیچ تهدید خارجی برای لسآنجلس وجود ندارد.
البته روایت برخی رسانهها با آن چه دولت امریکا میگفت متفاوت بود. مثلا میگفتند ژاپنیها واقعا قصد شروع عملیاتی را داشتند و حتی قدمهای اول اجرای آن را نیز برداشتند ولی در همان مرحله نخست آن را متوقف کردند. یا میگفتند دولت امریکا خودش این نمایش ساختگی را به راه انداخت تا جدی بودن جنگ را به مردم ایالات متحده نشان دهد. آن زمان کمتر کسی به این «روایتهای دیگر» اعتنا کرد و امروز هم روایت اصلی و غالب از نبرد لسآنجلس همان است که گفته شد: وحشت از حمله احتمالی، آژیر اشتباه، چند ساعت شلیک ضد هوایی، آسیب به چند ساختمان و البته مرگ ۵ نفر.»
منبع:ایسنا