ایسنا/اصفهان در جامعهای که نه تعریف دقیق و علمی از فرزند وجود دارد و نه تعریفی از پدر و مادر، ارتباط این دو با چالشهای زیادی همراه است تا جایی که به گفته دکتر مرتضی کریمی-پژوهشگر و استاد دانشگاه، مهمترین اجتماع یعنی خانواده را از قرارگاه امن عاطفی به فرارگاهی برای فرزندان تبدیل کرده است.
مرتضی کریمی، انسانشناس و جامعهشناس در گفت و گو با ایسنا، بررسی خشونت خانوادگی را نیازمند بازخوانی تعریف خانواده در جامعه دانست و گفت: خانواده در ایران، دستکم از یک زن و مرد تشکیل میشود که در کنار یکدیگر زندگی میکنند، البته زن و مرد بهتنهایی ممکن است ازنظر قانونی خانواده به شمار آیند، اما از نظر عرفی، سنتی و مذهبی، هنوز یک خانواده کامل نشدهاند و باید فرزند را نیز به آنها اضافه کرد.
وی، پدربزرگها و مادربزرگها و فرزندانی که تشکیل خانواده دادهاند را نیز جزئی از خانوادهایرانی دانست و افزود: درست است که ارتباط فیزیکی این اعضا در مقایسه با گذشته بسیار کمتر شده و در بسیاری از شهرهای بزرگ یا کوچک، خانوادهها از نظر فیزیکی از یکدیگر جدا شدهاند، اما از نظر عاطفی و روانی، هنوز این اعضا در یک خانواده حضور دارند و پدربزرگها و مادربزرگها هنوز هم نقشهای مثبت و گاهی منفی در خانواده فرزندان خود، ایفا میکنند.
این انسانشناس، تأثیرات والدین را از زمان رشد فرزند تا آشنایی با همسر، ازدواج، تشکیل خانواده و حتی فرزند آوری ادامهدار بیان کرد و یادآور شد: نخستین سؤالی که مدت کوتاهی پس از ازدواج از زوجین پرسیده میشود این است که آیا به فرزند فکر میکنند؟ و اگر این فاصله از دو سال بیشتر شود، بقیه اعضای خانواده و فامیلِ نزدیک هم به خودشان اجازه میدهند که از برنامه زوجین برای بچهدار شدن بپرسند که نوعی فشار اجتماعی بر خانوادههایی است که خواسته یا ناخواسته فرزندی ندارند. این مثال خوبی است که نشان میدهد باوجود جدایی فیزیکی خانواده جدید از والدین خود، از نظر روانی، اجتماعی، عاطفی و ارتباطی، تأثیرات همچنان ادامه دارد.
حذف خانوادههای سنتی در دنیای مدرن
کریمی با اشاره به اینکه خشونت همیشه در خانواده سنتی وجود داشته است، افزود: در دوران سنت، یا خشونت خانوادگی، شکل دیگری داشته و حتی با تعریف اعضای خانواده، خشونت محسوب نمیشده است مثل این رسم که هنوز در برخی شهرها، زن اول برای شوهرش همسر دوم انتخاب میکند و این سنت را خشونت نمیداند.
وی هنجارها در جامعه سنتی ایران را متفاوت با دنیای امروز دانست و گفت: این هنجارها در جامعه کنونی ما کاربردی ندارند چون دیگر در دوران سنت زندگی نمیکنیم و سنتهای خانوادگی کمرنگ شدهاند. دوران مدرن – به معنای نوگرایی – نیازها و ویژگی های متفاوتی دارد.
این انسانشناس خشونت را چنین تعریف کرد: خشونت عملی محدود کننده یا آسیبزننده به جسم و روان فرد است و این عمل، برخلاف میل شخص یا تعریف اجتماعی و عرفی از یک اتفاق است. یعنی ممکن است فرد قربانی خشونت یک کودک دو ساله باشد که خودش شناختی از خشونت ندارد، اما رفتار والدین با او طبق عرف جامعه خشونت تلقی شود.
خانوادههای امروزی، بستری برای خشونتورزی
کریمی، با تأکید بر اینکه خانوادههای امروزی بستری برای خشونتورزی شدهاند، ادامه داد: این موضوع همیشه و در طول تاریخ و همه جوامع وجود داشته، اما در کشور ما یک شکل پروبلماتیک پیدا کرده یعنی تبدیل به مسئله اجتماعی شده و مورد توجه رسانهها قرار گرفته است.
وی یکی از دلایل افزایش خشونت در خانواده را نبود پژوهش و اطلاعات دقیق درباره تعریف خانواده بیان کرد و گفت: نهتنها هیچ تعریف مشخصی از قواعد ازدواج و رابطه دو فرد با یکدیگر در جامعه وجود ندارد، بلکه هیچ تعریفی از فرزندآوری و دلایل آن ارائه نشده است. حتی برخورد مسئولان با نرخ منفی رشد جمعیت و فرزند آوری، بسیار سطحی، شعاری و غیر مؤثر است و محدود به یکسری امتیازات مادی برای بچهدار شدن و یا حذف وسایل پیشگیری از بارداری در داروخانهها میشود.
دلایل فرزند آوری در خانوادههای ایرانی
این انسانشناس و جامعهشناس با اشاره به پژوهش خود درباره دلایل خانوادهها برای فرزند آوری، توضیح داد: یکی از دلایل فرزند آوری این است که والدین انتظار دارند بچه عصای دست عاطفیشان باشد. چون در جامعهای که فرزندان تا سن سیسالگی در خانواده مصرفکننده هستند، دیگر بهعنوان عصای دست اقتصادی به آنها نگاه نمیشود، اما عصای دست عاطفی به شمار میروند، به این معنا که والدین انتظار دارند در دوران پیری، کسی را داشته باشند که در نبود و ضعف نهادهای اجتماعی حمایتکننده، از آنها مراقبت کند.
وی دومین دلیل مهم فرزند آوری در خانوادههای ایرانی را ادامه یافتن ارزشها و اعتقادات بیان کرد و گفت: این اعتقادات میتواند شامل تحصیلات عالی در رشتههای خاص باشد و یا مسائل اعتقادی و دینی، گروهی از والدین نیز دلیل فرزند آوری را داشتن نمایندهای پس از مرگشان در دنیا میدانند، دستهای آن را دریچه ورود به دنیای بزرگسالی و برخی نیز فرزند را بانک عاطفی و ظرفی برای ریختن عواطف و احساساتشان در آن میبینند. بانکی که در دوران سالمندی و نیازمندی بتوانند از ذخایر عاطفی آن برداشت کنند.
نه تعریف دقیقی از فرزند داریم و نه پدر و مادر
کریمی با اشاره به کمبود «پژوهشهای مادر» در زمینه تعریف نقش پدر و مادر در خانواده ایرانی، ادامه داد: آیا پدر و مادر کسی است که ما را به دنیا میآورد؟ تأمین مالی میکند یا با او پیوند ژنتیک داریم و ما را پرورش میدهد؟ یکسری وظایف و مشخصات قانونی برای والدین در قانون تعریفشده و برخی تعاریف کلیشهای هم در فرهنگمان وجود دارد، ازجمله اینکه بهشت زیر پای مادرانی است که خود را وقف فرزند میکنند، این داستانها هر روز در رسانهها نیز بازتولید میشوند، اما هیچگاه سراغ خانواده با تعریف و جایگاه جدید آن در دنیای مدرن نرفتهایم.
وی با انتقاد از نادیده گرفته شدن خانوادههایی که شکل متفاوتی با تعریف سنتی در جامعه دارند، گفت: بهعنوانمثال خانوادههایی که تک والد، یا حتی نابارور هستند یا فرزندخوانده پذیرفتهاند و … بخشی از خانوادههای متنوعی هستند که تعدادشان در جامعه ایرانی کم نیست.
این جامعهشناس، نبود تعریف علمی از فرزند و والدی در خانوادههای ایرانی را زمینهساز خشونت دانست و افزود: وقتی نه تعریف دقیقی از فرزند وجود دارد که بر اساس تحقیقات با روشهای متنوع کیفی، کمی طولی و عرضی بهدستآمده باشد و نه از سوی دیگر، تعریفی از پدر و مادر، پس چگونه میتوانیم تعریفی از ارتباط این دو با یکدیگر داشته باشیم؟ این ابهامات باعث میشود که خانواده از یک فضایی که در یک جامعه مدرن و عقلانی میتواند یک قرارگاه و پناهگاه برای افراد و جایی برای خرج کردن عواطف و احساسات آنها باشد به فرارگاه تبدیل شود.
با ناشنوایی اجتماعی روبه رو هستیم
کریمی افزایش اختلاف سنی والدین با فرزندان را نیز مسئلهای ساختاری در خانوادهها خواند و گفت: بعضی اندیشمندان در حوزه علوم انسانی از انسداد فکری در جامعه ایران سخن میگویند، اما با این موضوع مخالفم چون خشونت حاصل یک اندیشه و فکر نادرست است و نشان میدهد اندیشه وجود دارد، اما در مسیری نادرست. اما ما با یک بحران در ارتباطات اجتماعی و یک ناشنوایی جمعی در جامعه روبرو هستیم بهویژه در ساختار کنونی خانوادهها که بهجای درخواست (request)، روابط والدین با فرزندان به شکل امری (demand) است و شانس انتخابگری و مخالفت را از فرزندان میگیرند.
وی استفاده از ابزار اجبار در ساختار روابط عاطفی خانواده را زمینهساز استفاده از ابزار باجگیری، شرمگین کردن، بدهکار کردن، مقایسه، گروکشی و عاق کردن فرزندان بهجای استفاده از ابزار اقناع بیان کرد و ادامه داد: پدر و مادری که خود را وقف فرزند کرده و او را عصای دست عاطفی و ادامهدهنده اعتقاداتشان میدانند، به او احساس مالکیت و تعلق دارند و همه این انتظارات به ابزاری برای باجگیری تبدیل میشوند.
کریمی این رفتار خانوادهها را باعث از دست رفتن کرامت و اعتمادبهنفس فرزندان دانست و گفت: این الگوی رفتاری نامناسب به فرزندان میآموزد که با روشهای اجبار، شرمگین یا بدهکار کردن افراد آنچه میخواهند را به دست بیاورند و بدتر اینکه از آسیبپذیریهای خود فرار کرده و مهارت بیان احساسات و عواطف را نداشته باشند.
انتقاد از تقدس زدایی وسیع از خانواده در جامعه
وی با انتقاد از تقدس زدایی وسیع از خانواده در جامعه، توضیح داد: مقصر این شرایط تنها پدر و مادرها نیستند، بلکه ما در یک ساختار نو زندگی میکنیم و میخواهیم به زور لباس تنگ سنت را بر تن این ساختار نو کنیم. در یک فرایند ناشنوایی متقابل، فرزندان هم نیاز واقعی والدین و افراد مسنتر از خودشان را نمیشنوند و ضعفهای آنها یا نقاط تفاوتشان را بدل به سوژههای خنده، قضاوت کردن و انگ زدن میکنند. از یکسو والدین از انگهایی مانند فرزند بیبند و بار و… استفاده میکنند و فرزندان نیز از انگهایی مانند پیر و عقبافتاده، بیسواد و ناآشنا با ابزارهای ارتباطجمعی و …
کریمی این انگها را نوعی استیگما یا ننگ اجتماعی نامید و توضیح داد: در چنین شرایطی، خانوادهای که قرار بود فضای خصوصی و محل آرامش باشد به محل تنش تبدیلشده به خاطر اینکه یک ناشنوایی اجتماعی رخداده است، یعنی هر فرد نیاز خود را مطرح میکند و گوش شنوایی برای توجه به نیازهای دیگری ندارد.
وی راهکار حل تعارضات درون خانواده را تقویت شنوایی در بین والدین و فرزندان دانست و گفت: تقویت ساختار گفتوشنود در خانوادهها به این معناست که زمانهای مشخصی را در طول شبانهروز یا در طول هفته برای گفتگو بین خودمان قرار دهیم. در این گفتگوها به نیازهای یکدیگر توجه کنیم، از انگ زدن به هم پرهیز کنیم و یاد بگیریم به جای استفاده از شوخیهای انگزننده و انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف یکدیگر، استفاده از واژگان با بار منفی (خشونت نمادین) و شرمگین کردن یا بدهکار کردن و ساکت کردن یکدیگر و استفاده از لغات کنایهآمیز به یکدیگر زمان بدهیم تا درباره آسیبپذیریهای شخصی، سوءتفاهمات، نقاط کدر و مبهم روابط حرف بزنیم. حرفزدن نخستین مرحله التیام بخشی و حل مساله است. همچنین بازسازی و نوسازی مناسک خانوادگی یک امر ضروری است. گردهماییهای خانوادگی میتواند بین افراد تسهیل گری کرده و تعلقخاطر را بین افراد نسبت به اعضای خانواده بیشتر و انسانها را نزدیکتر کند تا اختلافات را کنار بگذارند. البته این دعوت به گردهماییها نباید بدل به یک اهرم اجبار دیگر در دست والدین شود.
کریمی ادامه داد: پدر و مادرها، در نبود و کمکاری نهاد آموزش و پرورش و رسانههای ملی، باید شنوایی خود را تقویت کنند تا فرهنگ گفتوشنود عمیق در خانواده پایهریزی شود، برای این کار میتوانند مناسکی را در خانواده ساختارمند کنند که موقعیتی فراهم کند همه اعضای خانواده در روز خاصی از هفته یا ماه، جای مناسبی گرد هم آیند و بهدوراز درگیریها و مشکلات دیگر، با یکدیگر گفتوشنود کنند بدون وجود امتیازاتی مانند پیر سالاری، شرمگین و مقایسه کردن، گروکشی و … فقط به سخنان یکدیگر گوش دهند تا این گفتوشنود عمیق در خانواده منجر به راهحل برای مشکلات شود.
انتهای پیام
منبع:ایسنا