اخبارفرهنگییادداشت

یادکردی از شهدای جهاد دانشگاهی

یادکردی از شهدای جهاد دانشگاهی

جهاد دانشگاهی از جمله نهادهای انقلابی است که در طول انقلاب اسلامی تا کنون در عرصه های مختلف شهدایی را تقدیم کرده است.

به گزارش ایسنا، رحمان قفلگری از جمله شهیدان جهاد دانشگاهی در دوران دفاع مقدس محسوب می‌شود. وی متولد ۱۳۴۳ در شهرستان اهر بود.قفلگری در برهه‌ای از زمان‌، چشم به جهان گشود که پیری فرزانه، علم مبارزه‌ با طاغوت را برافراشته بود و خشم ظالمانه کفر در همین ایام وی را(امام ره) از وطن اسلامی به دیار تبعید می‌فرستاد و بی‌شک این شهید از همان طفلان در گهواره‌ای بود که امامش آینده را با بالندگی و قیام آنها روشن می‌دید.
رحمان با ورود به مدرسه و محیط علم‌، دوران ابتدایی تا متوسطه را در شهرستان اهر گذرانده و خود را آماده ورود به مرحله جدیدی از دوران حساس زندگی علمی کرد.
وقوع انقلاب شکوه‌مند اسلامی مصادف با حساس‌ترین سال‌های نوجوانی وی یعنی چهارده سالگی بود.
علاقه مذهبی نشات گرفته از خانواده و علاقه مفرط وی مبین اسلام مشوق و انگیزه او در پیوستن به خیل عظیم انقلابیون بود که او را به خیل عظیم امت اسلامی در مبارزه همگانی با ظلم و طاغوت می‌کشاند.
در سال ۶۳ فراز دیگری از زندگی‌اش را با ورود به دانشگاه آغاز کرد و با آگاهی از اوضاع سیاسی‌، اجتماعی و فرهنگی در صحنه‌های علم و عمل برای دفاع از اهداف عالیه نظام مقدم اسلامی حضور یافت.
در سال ۱۳۶۳ در رشته مهندسی مکانیک(حرارت سیالات) پذیرفته شد.
در دوران تحصیل همواره در پی‌بروز دادن استعدادهای نهفته خود بود که بعضا به ابتکارات و ابداعات ارزشمندی می‌انجامید.
در سال ۶۵ در کارگاه تولید خمپاره دانشگاه، همپای جهادگران دانشگاهی‌ برای تامین و پشتیبانی تسلیحاتی رزمندگان کفر ستیز اسلام پای به میدان گذاشت و شب و روز عاشقانه فعالیت کرد تا اینکه در شبی زیر تیغ زهرآگین و کینه‌آمیز دژخیم زمان‌، سربر آستان معشوق سایید.
شهید حسین شیرین سرند
حسین شیرین سرند متولد سال ۱۳۴۴ در شهرستان هریس بود.رشته‌ تحصیلی او مهندسی عمران- آب بود. در سال ۱۳۶۴ وارد دانشگاه شد.
بی‌شک آنان که با کسب حلال و سختی‌های فراوان زندگی می‌کنند، حضور جلوه‌های خدایی را در زندگی دنیایی خود مشاهده می‌نمایند و حیات حضور شهدا گرانقدر اسلام قبل از شهادت از همین جلوه‌های خدایی است.
شیرین سرند دوران تحصیلی خود را در تبریز سپری کرد. نبوغ و استعدادهای بالقوه وی از همان اوایل خردسالی‌، در زمینه‌های علمی و اعتقادی مشهود بود که با گذشت زمان و نزدیکی به مرحله بلوغ جسمی و عقلی به فعلیت خود رسید. همان نبوغ و استعداد و شور و شوق انقلابی ین مرد خدایی برخلاف انتظارات در دوران تحصیلات راهنمایی ظاهر شد و در دوران دبیرستان این نبوغ ظاهرتر و برجسته‌تر گردیدد. در طول چهار سال در همه کلاس‌ها رتبه اول یا دوم را در مدرسه به خود اختصاص داد.
دفاع از اصول انقلاب اسلامی ویژگی‌ روحی این شهید بود که متعاقب هر اتفاق و رخدادی در انقلاب حساسیت خود را به نوعی در فعالیت‌ها و صحبت‌ها بروز می‌داد در سال ۵۹ پدر خود را از دست داده و مجبور می‌شود برای ادامه تحصیل و کمک به خانواده کارگری کند.
در سال ۶۴ تحصیلات عالی خود را در رشته عمران شروع و همزمان با آن تشکیل خانواده می‌دهد و چون به دلیل بیماری مادرشان نتوانستند در جبهه‌ها حضور یابند لاجرم با ورود به دانشگاه از فرصت استفاده کرده و در سنگری دیگر در کارگاه تولید خمپاره مشغول شد و همانجا هم به شهادت رسید.
شهید بیاضعلی اسدی‌فرد
وی سال ۱۳۲۹ در یکی از محلات قدیمی شهر تبریز در خانواده کم درآمد متولد شد. دوران کودکی را به تحصیل در مدارس ابن‌سینا و رازی گذارند. به علت عدم بضاعت مالی و زمینگیر شدن پدرپیرش، علی‌رغم میل باطنی و استعداد خویش نتوانست بیش از کلاس نهم نظام قدیم ادامه تحصیل بدهد و به دنبال معاش به استخدام نیروی هوایی درآمد.
پس از یک سال و اندی از استخدام نیروی هوایی خارج و خدمت سربازی خود را در لباس چتربازی در هوابرد شیراز به پایان رساند.
سال‌های پس از خاتمه خدمت را در حرفه‌های مختلف مشغول کار سپری کرد و بالاخره در سال ۱۳۵۳ به استخدام دانشگاه درآمد و همزمان با آن به ادامه تحصیل پرداخت و پس از اخذ دیپلم با پست تکنیسین در دانشکده تکنولوژی اشتغال ورزید.
نحوه شهادت شهید بیاضعلی اسدی فرد
در اواخر خدمت خود چون در کاری غیر از پست سازمانی خود شاغل بود،لذا از روی علاقه شدید و استعداد فوق‌العاده‌ای که در انجام امور فنی داشت به اصرار و تقاضا در کارگاه آموزشی دانشکده فنی که بعدها مشهد شهادتش شد، وارد شد و پس از گذراندن دوره مربیگری موفق به اخذ گواهینامه مربیگری فنی و حرفه‌ای دانشکده فنی گردید.
در ایام آخر عمرش که در کارگاه آموزشی می‌گذشت داوطلبانه از میان سایر همکاران خود به همکاری با سازمان صنایع خودکفایی سپاه تا پاسی از نصف شب را مشغول ساخت قطعات نظامی بود که سرانجام با جمله ناجوانمردانه هواپیماهای بعثی در ساعات آخر شب روز ۲۷ دی‌ماه سال ۱۳۶۵ در حین انجام وظیفه در سنگر مجاهدت به همراه ۲۲ لاله دیگر از گلستان دانشجویان در میان خون و آتش جان به جان آفرین تسلیم و خانواده خود و فرزند تازه مولودش را ترک گفت.
خصوصیات اخلاقی شهید
در رابطه با اندیشه سیاسی در بین خانواده از اولین کسانی بود که پی به ظلم و جنایات رژیم پهلوی برد و در آگاه‌سازی اطرافیان به قدر ممکن تلاش می‌کرد. در اوایل انقلاب دوشادوش نیروهای کمیته و سایر قوای مسلح در حفظ امنیت شهر و مقابله با حملات ساواکی‌ها و ضد انقلابیون به مردم‌، مسلحانه اهتمام داشت.
پس از جنگ تحمیلی یک بار به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شتافت و در جبهه‌های سومار- دزفول و اهواز مشغول خدمت شد. حال و هوای جبهه به قدری در روحش رخنه کرده بود تا آخر روزهای عمرش یاد و ذکر آن را از زبانش نمی‌افتاد و به شهادت علاقه خاصی داشت هرچند خیرخواه و کار اندازی به شمار می‌رفت.
آثاری از کینه در وجودش راه نداشت و بزرگ‌ترین خطا و بدی از هر کسی را به کوچک‌ترین بهانه‌ای عفو می‌کرد.
علاقه‌ی شدیدی به حضرت امیرالمومنین داشت و درعهد و پیمانهای خود به شرافت به علی(ع) قسم یاد می‌کرد.
علی‌رغم اندام قوی و درشتش از قلب رئوف و احساست رقیقی برخوردار بود و نسبت به فقیران و درماندگان عمیقا ابراز ترحم می‌کرد و دائما از ضعفا پشتیبانی می‌کرد. از هوش و استعداد عجیبی برخوردار بود به طوری که از عهده انجام هر کاری برمی‌آمد و در میان خانواده و دوستان به داشتن«مغزفنی» مشهور بود.
از میان‌ آثار نوشتاری وی که بتوان به عنوان پیام و یا دیدگاه شهید عرضه کرد، نامه‌ای از میان نامه‌هایش به یکی از رزمندگان اسلام ملاحظه می‌شود که گوشه‌هایی از آن آلوده می‌شود:
«ای سربازان اسلام و ای مردان وطن اسلامی، چشم امید ما به شماست؛ به شما جانبازانی که با ایثار خون خود حسین وار و علی گونه ریشه درخت اسلام را آبیاری نموده و درخت تناور و پربار انقلاب اسلامیمان را تناورتر و پربارتر می‌نمائید.»
ای عزیزان وای نور چشمان ما(توجه به اسلام و وحدت کلمه این دو مرز پیروزی است. (امام خمینی).وحدت‌تان را حفظ کنید و استوار و پراستقامت بایستید و به دشمن غدار بفهمانید که ما بیدی نیستیم که با هر بادی از جای بجنبیم.
شهید ایرج(سجاد) خلوتی
ایرج(سجاد) خلوتی در سال ۱۳۳۷ در شهر میاندوآب متولد شد. سال‌های تحصیلی خود را در دبستان و دبیرستان‌ شهر میاندوآب به پایان رساند و در سال ۱۳۵۶ مدرک ششم طبیعی را دریافت کرد.
بعد از فارغ‌التحصیل شدن از سهمیه‌ ارتش در رشته پزشکی قبول شد ولی به علت اینکه علاقه‌ به ارتش شاهنشاهی نداشت جهت ادامه تحصیل در رشته مذکور ثبت نام نکرد اما سال ۵۸ و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در رشته خاک‌شناسی پذیرفته شد.
فعالیت‌هایش از بدو ورود به دانشگاه شروع نمی‌شود بلکه خدمتگزاری به اسلام و انقلاب را از بیرون به دانشگاه آورد و به دوستانش یاد داد که باید مطلقا در خدمت انقلاب بود و برتحصیل علم بطور مطلق و جدا از مسائل دیگر اجتماع خط بطلان کشید.
با نیروهای نظامی در مسائل کردستان همکاری جدی داشت و بعد از جریانات انقلاب فرهنگی یکی از لبیک‌گویان فرمایشات حضرت امام جهت ایجاد دانشگاه اسلامی بود. براین مساله ایمان داشت که تمام ایران باید مدرسه بشود تا انقلاب فرهنگی به مفهوم واقعی محقق شود.
روز ۲۳ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ برای خدمت در نهضت سواد آموزی میاندوآب مشغول فعالیت شد و حدود یک سال به این فعالیت ادامه داد ولی برای اینکه خود را بیشتر با مسائل اسلامی و الهی آشنا سازد راهی اردوی عقیدتی و سیاسی دفتر تحکیم وحدت در تابستان سال ۱۳۶۰ شد. بعد از اتمان این اردو بهترین محل جهت خدمت را بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی انتخاب کرد.
در جهاد دانشگاهی مسئولیت‌های مختلفی را از جمله عضویت در بخش فرهنگی، مسئول روابط عمومی‌، معاون بخش تشکیلات و برنامه ریزی جهاد و … بر عهده گرفت.
شب و روز برای پیاده شدن اصول الهی در دانشگاه فعالیت داشت و حساسیت خاصی نسبت به مسائل خلاف اخلاق اسلامی از خود نشان می‌داد.آرزویش این بود که دانشگاه به مفهوم واقعی اسلامی شود و اصول الهی در آن جاری شود.
او نه تنها شمع سوزانی در تاریکی‌ها دانشگاه بود بلکه در شب‌های تاریک جبهه نیز در مسیر رزمندگان نور افشانی می‌کرد.
شهید سعید امیرخانی
سعید امیرخانی، سال ۱۳۴۱‌ در خمینی‌شهر استان اصفهان متولد شد. وی سال ۱۳۶۴ برای تحصیل در رشته‌ مهندسی مکانیک وارد دانشگاه شد.
در فرهنگ اسلامی انسان‌هایی که در ایام و ماه‌های بخصوص و مبارکی متولد می‌شوند از احترام خاصی برخوردارند،.گویا ذات ربوبی در بطن این انسان‌ها نیرویی خارق‌العاده نهاد که خود را با موضوعیت آن تطبیق دهند. شهید امیرخانی نیز از همین عارفان و متقین است که در ماه مبارک رمضان،ماه مولی الموحدین علی(ع)‌، ماه خودسازی عارفان و عاشقان چشم به دنیا گشود و با تعالیم اسلامی والدین خود و ظهور نوجوانی و جوانی او در بطن فرهنگ حاکم برانقلاب اسلامی پرورش یافت و به حق خوب راه خود را به راه حق مولایش پیوند زد و در محراب عشق صلای شهادت سرداد.
شهید امیرخانی پس از اتمام دبیرستان‌،وارد دانشگاه صنعتی اصفهان شده و به تحصیلات عالیه پرداخت ولی از آنجائی که روح ولایش با درس‌ها طبیعی و ظاهری دنیایی سیراب نمی‌شد دانشگاه را هاساخته و به شهادتگاه صحیفه روآورد.
او دنیا را دامگه انسان بریده از مبدا وجود و عاشق می‌دانست که باید ان را ویران می ساخت و به نور می‌پیوست.
جبهه کردستان را با خون سرخ خود آشنا ساخت و در یک عملیات قهرمانانه پس از وارد ساختن ضرباتی بر دشمن جراحت شدیدی برداشت به طوری که درست مدت یک صد روز در بیمارستان بستری بود.
اما اراده‌ سعید چنان بود که خود را تسلیم مشکلات دنیا کند پس از این مرحله دوباره در کنکور شرکت کرده و در سال ۶۴ وارد دانشگاه تبریز شد گویا می‌دانست که همین جا میعادگاه او با خداست و باید در این شهر شهیدان محراب‌، به وصل دلدار رسد.لذا همیشه آمادگی شرف‌یابی به درگاه معبود را درخود داشت و در نهایت همچون پرنده‌ای پرگشود و ازاد و رها شده از قفس‌، تخته بند تن را شکسته و روح ملکوتی خود را به پرواز درآورد.
شهید علی اکبرهمتی‌ مسئول شاخه علوم سیاسی گروه علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی
زادگاهش‌ دامان کویر سبزوار،در خلوتگاه«داورزن» بود. آنجا که چشم‌انداز روستای گرمابخش «مزینان» آن را خیره می‌کرد،‌ جایی که بیش از هرجا با عطر روح بخش تعالیم استاد شریعتی و فرزند برومندش معطر شده بود و ظهور سبز نسل فردا را فریاد می‌زد.
خانواده کشاورز همتی‌، از سرچشمه زلال مناعت طبع‌، خداپرستی‌، علم دوستی‌، معرفت و نان از عمل خویش خوردن سیراب شده بود. هم کشاورز بودند هم اهل علم و تفقه.
علی‌اکبر در جوانی فراگیری درس جدید و قدیم را همزمان آغاز کرد و با استعداد قابل توجه خویش در هر دو زمینه به پیشرفت‌های مهمی دست یافت اما آنچه او را از دیگر کسان متمایز می‌ساخت هوش سرشار سیاسی و تعهد بارز دینی و اجتماعی و مقاومت سرسختانه وی در برابر دسیسه‌های پیچیده و جاذبه‌های متلون رژیم ستمشاهی بود.
در همان ابتدا به جرگه عاشقان امام خمینی (ره) پیوست به همین دلیل زمانی که دانشجوی علوم سیاسی شد در دانشکده‌ای که تحت سیطره ماموران رژیم کودتایی وابسته به آمریکا اداره می‌شد، عموما برای هرگونه مقابله و مبارزه خویشتن را یکه و تنها می‌دید،اما هیچگاه دلسرد و مأیوس نشد و دست از مبارزه برنمی‌داشت. وجود او گرمابخش نیروهای انقلابی و مسلمان و اندیشه‌اش راهبر مبارزان بود. این کلام زیبا از اوست که می‌گفت:«بسیار دلم می‌خواست که دانشکده ما همانند سایر دانشکده‌های کشور کانون نیروهای انقلابی و ضد نظام ستمشاهی به حساب آید و چند بار که از این حیث احساس ضعف می‌کردم شبانه وارد دانشکده می‌شدم و به تنهایی شیشه‌ها را می‌شکستم تا فردا که به همراهی چند نفر از دانشجویان به تظاهرات می‌پرداختیم ابعاد مبارزه چند برابر نشان داده شود».
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع حرکت انقلاب فرهنگی و تشکل نیروهای دانشگاهی خط امام در قالب جهاد دانشگاهی،«همتی» از زمره جهادگران متشخص گروه علوم انسانی و اجتماعی جهاد به حساب آمد و به نحوی بسیار شایسته نقش خویش را ایفا کرد و در جایگاه تصدی شاخه علوم سیاسی‌، هدایت نیروهای این رشته را بردوش گرفت و گام‌های بلندی را در این زمینه برداشت. از جمله طراحی سرفصل‌های فراگیر و متناسب در رشته علوم سیاسی‌، موضوع شناسی علم سیاست و … .
همزمان با طی مدارج تحصیلی به پیشرفت‌های بزرگی دست یافت و در آستانه اتمام دوره کارنشاسی ارشد بود که در دوران مدیریت انقلابی دانشکده علوم سیاسی در آن وقت،‌ به سمت معاونت دانشکده منصوب گشت. اما گویی روح بزرگ او در این غریبستان گرفتار نشده بود و سینه‌ای شرحه شرحه از فراق در اشتیاق معشوق ازلی داشت. به محض اعلام اولویت تام به مسائل مربوط به دفاع مقدس از طرف امام خمینی(ره) او سر از پا نشناخت و به سوی جبهه‌های حق علیه باطل شتافت و در عملیات کربلای ۱ در جبهه مهران در هوای داغ بیابان‌، قلب پاک و وجود ملکوتی خویش را برای اعتلای نظام حق و مردم سرافراز ایران نثار کرد و با اصابت ترکش‌های «خمپاره ۶۰» در آغوش یار معرفت‌مدار خویش، مرتضی منطقی در آستانه ملاقات دوست قرار گرفت و پس از چند ساعتی به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به سالار شهیدان اقتدار کرد.
شهادت او خبری تکان دهنده برای انقلابیون فرهیخته بود تا جایی که نخست وزیر وقت نیز نتوانست اندوه خود را کتمان کند و در مراسم تعزیت ایشان شرکت کرد و این مصیبت جانکاه را به پدر شهید همتی تسلیت و تبریک گفت.
دانشگاهیان مسلمان با عظمتی سرشار از اخلاص و احساس فراق او را از تهران تا مزار شهیدان داورزن در منطقه‌ای در میان مزینان و داورزن به خدا سپردند و از آن زمان تاکنون آنجا به نمادی از خودآگاهی‌، عشق‌، عرفان و ایثار تبدیل شده و لاله‌ای در کویر سربر کرده است.
محمدحسن قریب
محمدحسن قریب طرزه در سال ۱۳۵۷ در شهرستان «نکا» مازندران متولد شد و دوران تحصیل خود را در مدرسه‌های هفتم تیر، فردوسی و شهید بهشتی این شهر گذراند. قریب در برنامه‌های مسجد محل سکونت خود، فعالیت‌های مداوم داشت و همزمان با تحصیل در دوره راهنمایی و دبیرستان به کارهایی مانند ساختمان سازی و کار در کوره‌های آجرپزی نیز می‌پرداخت. وی علاقه خاصی به ورزش‌های رزمی، بدنسازی و فوتبال داشت.
او در سال ۱۳۸۱ و پس از چندسال وقفه در تحصیل،در رشته عکاسی دانشگاه هنر (تهران) با رتبه ۳۰ به عنوان دانشجو پذیرفته شد و زندگی خود را در خوابگاه فلسطین دانشگاه هنر و پس از آن، در خوابگاه شهید رهساز ادامه داد.
قریب فعالیت خود را در ایسنا از تیرماه سال ۱۳۸۲ آغاز کرد. وی با ثبت تصاویر دیدارهای مقام معظم رهبری با مردم و مسئولین، ثبت محرومیت‌های جامعه (با محرومان) و حضور در بم و زرند برای گرفتن تصاویر فجایع زلزله‌ی این دو شهر فعالیت حرفه‌ای خود را در حوزه‌های مختلف عکاسی خبری ارتقاء داد. قریب در دوازدهمین جشنواره مطبوعات با کسب رتبه‌ی نخست در رشته‌ی «عکس خبری گروه نشریات» موفق به دریافت لوح افتخار و تندیس جشنواره شد.
اسماعیل عمرانی
اسماعیل عمرانی روز ۲۸ شهریورماه ۱۳۵۹ در «عنبرآباد» جیرفت متولد شد و تحصیلات خود را در مدرسه‌های آزاد، امام صادق(ع) و آیت‌الله خامنه‌ای پی گرفت.
وی در سال ۱۳۷۸ در رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بافت به تحصیل مشغول شد و پس از انصراف از آن، رشته مدیریت دولتی دانشگاه پیام نور بم را انتخاب کرد.
او که در واقعه زلزله بم تعداد زیادی از دوستان و همکلاسی‌های خود را از دست داده بود، در سال ۸۲ با شرکت در طرح اسکان موقت زلزله‌زدگان بم به مجموعه جهاد دانشگاهی استان کرمان پیوست و در سال ۸۳ فعالیت خود را در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه کویر آغاز کرد.
از اهم فعالیت‌های عمرانی می‌توان به حضور به موقع وی در زلزله‌ی زرند اشاره کرد که ثبت تصاویر این زلزله و ارسال آن روی سایت ایسنا از جمله نخستین تصاویر ثبت شده محسوب می‌شود.
فعالیت در حوزه کشاورزی منطقه جیرفت و پیگیری اخبار آثار باستانی حاشیه «هلیل رود» از دیگر فعالیت‌های تاثیرگذار وی محسوب می‌شود. عمرانی برای گسترش فعالیت حرفه‌ای خود به دفتر مرکزی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در تهران عزیمت کرد و در اعزام به مأموریت برای پوشش خبری مانور نیروی دریایی عاشقان ولایت (چابهار) در پانزدهم آذرماه ۱۳۸۴ در سانحه‌ی سقوط هواپیمای c-۱۳۰ در آسمان خاطره‌ها آرام گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *