یادی از آچار فرانسه جبهههای ایلام / جادهسازی زیر آتش سنگین دشمن
کار با دستگاههای سنگین و غول پیکر، زیر آتش سنگین دشمن در شب تاریک و ظلمانی توأم با سر و صدای زیاد و گرد و غبار مداوم ، بدون حفاظ در ارتفاع بالای ۳ متر از زمین و در تیررس مستقیم و با فاصلهی اندک از دشمن، چیزی نیست که به راحتی در وصف، بگنجد اما این کار برای شهید کاشیپور محمدی ساده بود.
«خدابخش داودینصر» در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: خاطره رشادتهای سنگرسازان بیسنگر هرگز از ذهن خارج نمیشود و بنده نیز به نوعی همواره با آن زندگی میکنم. دامنه ی شهامت و ایثار جهادگران، کل جبهه های شمال غرب ،غرب و جنوب را در بر میگرفت. اما در این میان ، جبهه غرب و منطقه میمک، داستان دیگری دارد.
وی گفت: قصه ای که با نام و یاد شهیدی از خطه ی خراسان گره خورده است. احداث جاده ی مرزی و استراتژیک «میمک» به «سومار» آن هم در شرایطی که ارتفاعات میمک در دست دشمن بود، کار سادهای نبود . اما در آن شرایط سخت با رشادت جهادگران جهاد سازندگی و به ویژه نقشآفرینی شهید مهدی کاشیپور به عنوان رابط خط و فرمانده گروهان یکی از گردانهای مهندسی رزمی جهاد سازندگی استان خراسان ، این کار محقق و منطقه عملیاتی میمک به منطقه سومار متصل شد و کار نقل و انتقال نیرو و ادوات نظامی، شکلی بهینه و سهلالوصول به خود گرفت .
معاون گردان فنی مهندسی جهادسازندگی استان ایلام در دوران دفاع مقدس، ادامه داد: این جهاد گر مخلص ،سرانجام مزد معامله اش با خدا را با شهادتش در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی سومار گرفت و به پاس خدمات و ایثار گری های وصف ناپذیرش ،جادهای که در احداث آن نقش آفرینی کرده بود به نام مبارکش مزین شد، یاد این شهید عزیز، فتح باب و بهانهای شد برای بنده که به گوشهی کوچکی از حماسه و عظمت سنگرسازان بیسنگر در دوران دفاع مقدس، همان کسانی که بنیانگذار جمهوری اسلامی در وصف آنان فرمودند، اگر جهاد سازندگی نبود پیروزی در جنگ با این سرعت به دست نمیآمد ، بپردازم.
داودینصر گفت: کار با دستگاه های سنگین و غول پیکر، زیر آتش سنگین دشمن در شب تاریک و ظلمانی توأم با سر و صدای زیاد و گرد و غبار مداوم ،بدون حفاظ در ارتفاع بالای ۳ متر از زمین و در تیررس مستقیم و با فاصله ی اندک از دشمن، چیزی نیست که به راحتی در وصف، بگنجد. احداث خاکریز در فاصله کمتر از ۵۰۰ متر خط اصلی دشمن ،کاری بود که فقط از جهادگران گمنام و ذوب در ولایت جهادسازندگی برمیآمد انتقال جسم پل فلزی حدوداً سی تنی با تریلی در شیب بالای ۴۵ درجه در پای ارتفاعات گزیل به سمت رودخانه سیروان در منطقه عملیاتی والفجر ۱۰ در کردستان به این راحتی که بنده آن را روی کاغذ میآورم، نیست.
این جهادگر دوران دفاع مقدس ادامه داد: برای اینکه سخن به درازا نکشد به همین مقدار بسنده می کنم و نکاتی را به دستگاهها و نهادهای مسئول متذکر میشوم ، مظلومیت جهادگران در شرایط فعلی، خیلی بیشتر از دوران دفاع مقدس است، متاسفانه صدا و سیمای استان ، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و نهاد متولی برگزاری هفته دفاع مقدس با وجود توصیه های مکرر امامین انقلاب در انتقال حماسهها و رشادتهای بیبدیل سنگرسازان بی سنگر تا کنون کمتوجهی نشان دادهاند و به صورت سازمان یافته با این مقوله مهم فرهنگی تاریخی برخورد نکردهاند. تلاش کم نظیر و جامع جهادگران در سه جبهه ی دفاع مقدس،سازندگی روستا ها و مناطق محروم و مناطق محروم برون مرزی مانند سودان ، تانزانیا و … مدل و الگویی را به نام مدیریت جهادی به جهانیان معرفی کرد و این الگو اگر به درستی مورد توجه قرار گیرد، می تواند باعث رشد و شکوفایی سیستم اداری و اقتصادی کشور شود.
در کتاب جهاد سازندگی خراسان در دفاع مقدس،نوشتهی عیسی سلمانی لطفآبادی به نقل از یکی از همسنگران شهید مهدی کاشیپورمحمدی نوشته شده است: شهید کاشی پور روحیهای عالی داشت و فعالیتهای او خدایی بود. روحیه اش از تمام ما بالاتر بود. در اولین بار که ما به منطقه می رفتیم در آن جا با او آشنا شدیم، با چهره نورانی فردی رو به رو شدیم که بسیار شیوا و شیرین صحبت می کرد. یک بار در یک جمع نشسته بودیم و از او پرسیدیم: شما اینجا چه کار می کنید؟ گفت: هر کاری که پیش آید. گفتیم: خوب الان چکار می کنید؟ گفت من یک کلاه سفید دارم و شبها به کمک راننده ها می روم و به آنها در امر جاده سازی کمک می کنم. چون شب و در تاریکی جاده میسازند، من با کلاه سفید علامت میدهم که منحرف نشوند. او در عملیات های مختلف شرکت داشت و به آچار فرانسه معروف شده بود. وی از شاگردی ماشین شروع کرد و پس از مدتی تمام فنونی که به مهندسی رزمی نظیر رانندگی لودر، بولدوزر، گریدر و… مربوط می شد را آموخت و در نهایت هم به عنوان رابط خط عمل می کرد. هر کاری که روی زمین میافتاد، این مرد خدا انجام میداد که نهایت هم مزد خودش را گرفت و به قول خودش، در آن اواخر که او را ملاقات کردیم، می گفت: خدایا از ابتدای جنگ دارم خدمت میکنم، آیا هنوز مزدم که چیزی جز شهادت نیست را به من عطا نمی کنی؟ آیا هنوز به حدی خدمت نکرده ام که مزدم را در یافت کنم. نهایت آرزوی او شهادت بود که الحمد الله به آرزویش رسید.
منبع: ايسنا