۹ نشونه که یه زن از نظر روحی داغونه ولی الکی میگه خوبم
ما تو دنیایی زندگی میکنیم که زنها رو به خاطر «قوی» و «محکم» بودنشون تحسین میکنن. از بیرون، به نظر میرسه که همهچی تحت کنترلشونه؛ هم کار، هم خانواده، هم دوستی و همهچیزای دیگه رو با هم مدیریت میکنن. اما واقعیت اینه: این قوی بودن گاهی وقتا فقط یه نقابه برای خستگی.
من اینو دور و بر خودم دیدم؛ زنهایی که با یه لبخند زورکی، هوای همه رو دارن در حالی که خودشون دیگه انرژیای براشون نمونده. و شاید خودت هم این حس رو تجربه کرده باشی: اون کشمکش بین اینکه خوب به نظر برسی و اینکه واقعاً خوب باشی.
فرسودگی و از پا در اومدن همیشه با یه فروپاشی بزرگ و پر سر و صدا خبر نمیده. خیلی وقتا یواشکی میاد سراغمون و خودشو پشت عادتهای روزمره و راههای کنار اومدن با مشکلات قایم میکنه. برای همینه که خیلی راحت از چشممون دور میمونه.
اگه برات سوال شده که آیا خودت—یا کسی که دوستش داری—ممکنه در سکوت در حال تقلا باشه، این ۹ نشونهی ظریف رو حتماً در نظر بگیر.
۱. همه چیز رو به خنده میگیره
شوخطبعی میتونه یه ابزار عالی برای کنار اومدن با مشکلات باشه. بهمون اجازه میده سنگینی زندگی رو کمتر کنیم و با بقیه ارتباط بگیریم. اما وقتی هر مشکلی با یه جوک یا یه خنده سریع کنار گذاشته میشه، شاید دیگه ربطی به شادی نداشته باشه و بیشتر یه راه برای فرار کردن باشه.
یادمه یه بار داشتم به دوستم میگفتم «وای، کل هفته اصلاً نخوابیدم، ولی کی به استراحت احتیاج داره، نه؟» و همزمان میخندیدم. واقعیت این بود که من کاملاً ته کشیده بودم. این نوع شوخطبعی از سر خوشی نیست، یه سپره.
روانشناسها به این کار میگن «نقاب زدن»، و معمولاً جلوی گفتگوهای عمیقتر رو میگیره. دوستها و همکارا جوک رو میشنون و ازش رد میشن، و هیچوقت نمیفهمن که زیر این سطح، یه دردی وجود داره. اگه با دقت نگاه کنی، متوجه میشی که این شوخی حس شادی نمیده، حس طفره رفتن و فرار کردن میده. و فرار کردن یکی از پاتوقهای مورد علاقه فرسودگیه.
۲. همیشه «سرش زیادی شلوغه»
تا حالا دقت کردی بعضی زنها چطور تقویمشون رو تا خرخره پر میکنن؟ جلسههای کاری، دورهمیهای اجتماعی، خرید، کارهای داوطلبانه؛ هر کاری که باعث بشه در حرکت باشن.
در ظاهر، این شبیه جاهطلبیه. اما گاهی وقتا این سرشلوغی فقط یه نقابه برای فرسودگی. وقتی مدام از این کار به اون کار میدوی، دیگه فضایی برات نمیمونه که با احساسات ناراحتکنندهات روبرو بشی. سرشلوغی تبدیل میشه به یه راه برای پرت کردن حواس از واقعیت.
یه نویسندهای میگه: «هرچی بیشتر سعی کنیم از آشوب درونمون فرار کنیم یا بیحسش کنیم، این جریانهای درونی قویتر میشن.» این حرفش بدجوری به دلم نشست، چون منم قبلاً هر ساعت خالیای که داشتم رو پر میکردم تا مجبور نشم سرعتم رو کم کنم. وقتی احساساتت دارن فریاد میزنن که بهشون توجه کنی، سکون و آروم گرفتن میتونه ترسناک باشه.
تناقض اینجاست: همون چیزی که شبیه عملکرد عالی به نظر میرسه، اغلب نشونه اینه که طرف به یه مو بنده. اون داره پیشرفت نمیکنه، داره از خودش فرار میکنه.
۳. الگوی خوابش به هم ریخته
خواب معمولاً اولین قربانی فرسودگیه. ممکنه زود خودشو تو تخت بندازه ولی ساعت ۳ صبح با فکرهای جورواجور از خواب بپره. یا ممکنه تا دیروقت بیدار بمونه و تو گوشی بچرخه، چون از فردایی که در پیشه میترسه.
به هم ریختن خواب فقط به معنی گیج و منگ بودن صبحها نیست. معنیش اینه که سیستم عصبیش روی دور تند گیر کرده. حتی وقتی بدنش التماس میکنه که استراحت کنه، ذهنش خاموش نمیشه.
منم اینجوری بودم؛ خسته و کوفته تو تخت دراز میکشیدم ولی ذهنم بیدار بود و لیست کارهای فردا رو بارها و بارها با خودم مرور میکردم. برای زنهایی که تظاهر میکنن خوبن، خواب بد یه مدرک بیسر و صداست که نشون میده یه چیزی سر جاش نیست.
تحقیقات همیشه فرسودگی رو به بیخوابی ربط دادن و اگه بهش رسیدگی نشه، یه چرخه معیوب درست میکنه. هرچی کمتر بخوابه، خستهتر میشه و براش سختتر میشه که قبول کنه داره سختی میکشه. فرسودگی تو همین سکوت رشد میکنه.
۴. از حرف زدن در مورد خودش طفره میره
تا حالا دقت کردی بعضی زنها چقدر ماهرانه نورافکن رو از روی خودشون برمیگردونن؟ ازشون میپرسی چطورن و یهو میبینی به جای اونا، داری در مورد زندگی خودت حرف میزنی.
این فقط از روی ادب نیست. یه جور محافظت از خوده. حرف زدن در مورد خودش ممکنه دری رو به روی احساساتی باز کنه که آماده روبرو شدن باهاشون نیست. برای همین از آسیبپذیری دوری میکنه و به جاش بحث رو برمیگردونه سمت شما.
خیلی راحته که این رفتار رو با «فداکار» بودن یا «شنونده خوب» بودن اشتباه بگیریم. اما اگه یه کم عمیقتر نگاه کنی، اغلب راهیه برای پنهان شدن. تظاهر به «خوب» بودن امنتر از اینه که اعتراف کنه خوب نیست.
این یکی از گولزنندهترین نشانههاست، چون اغلب شبیه قوی بودن به نظر میاد. اما فرار کردن تو این مورد، خستگیایه که یه لبخند مؤدبانه زده.
۵. مشکلاتش رو کوچیک و بیاهمیت نشون میده
یه زن ممکنه خیلی عادی بگه: «این چند وقته یه کم خستهام»، در حالی که واقعیت اینه که به یه مو بنده. یا ممکنه یه استرس جدی رو اینجوری توصیف کنه: «از این اتفاقا پیش میاد دیگه.»
این انکار کردن نیست، تلاشه برای بقا. اعتراف به سنگینی کامل خستگیش براش خیلی طاقتفرساست، برای همین کوچیکش میکنه. متأسفانه هرچی بیشتر این کار رو میکنه، تنهاتر میشه. بقیه فکر میکنن نیازی به کمک نداره و این چرخه سکوت ادامه پیدا میکنه.
اینجا همون جاییه که یه نویسنده خوب گفته: «وقتی نیاز به بینقص بودن رو رها میکنیم، خودمونو آزاد میکنیم تا کامل زندگی کنیم؛ یعنی آشفتگی، پیچیدگی و غنای یه زندگی واقعی و دوستداشتنی رو در آغوش بگیریم.» من متوجه شدم که زنها چقدر احساس فشار میکنن که «بیدردسر» باشن، انگار که درخواست کمک یه نقطه ضعفه.
اما کوچیک نشون دادن دائمی مشکلات، نشونه قدرت نیست؛ یه فریاد بیصدا برای کمکه.
۶. بار سنگین این فشار روی بدنشه
فرسودگی به ندرت فقط تو ذهن میمونه. میاد و تو بدن خونه میکنه: سردردهای تنشی، شونههای گرفته، مشکلات معده، دردهای بیدلیل.
من یه زمانی ماهها استرس داشتم که خودشو به شکل میگرنهای دائمی نشون میداد. خیلی طول کشید تا بفهمم بدنم داشت سعی میکرد چیزی رو بگه که زبونم نمیگفت: «تو خوب نیستی.»
متخصصای روانشناسی جسمانی تأکید میکنن که وقتی ما حرف نمیزنیم، بدنمون به جای ما حرف میزنه. زنی که اصرار داره خوبه ولی مدام با علائم فیزیکی دست و پنجه نرم میکنه، دروغ نمیگه؛ ممکنه واقعاً هنوز این دو تا رو به هم ربط نداده باشه. اما بدن به ندرت دروغ میگه.
یه تحقیق جدید تو سوئد نشون داده آدمایی که فرسودگی بالایی دارن، خیلی بیشتر از بقیه دچار علائم جسمی مثل سردرد، کمردرد، مشکلات معده و بیخوابی میشن.
وقتی دردهای فیزیکی تبدیل به یه چیز عادی میشن و بهونههایی مثل «فقط استرسه» یا «چیز جدیای نیست» مدام تکرار میشن، باید از خودمون بپرسیم که آیا ریشه اینا تو فرسودگی نیست؟
۷. از نظر اجتماعی گوشهگیر میشه
روی کاغذ، اون هنوزم حضور داره؛ تو دورهمیها شرکت میکنه، پیام تبریک تولد میفرسته، شاید حتی تو شبکههای اجتماعی پست هم بذاره. اما تعاملش سطحیه. حرفهاش بیروح به نظر میاد. حضور فیزیکی داره، ولی واقعاً اونجا نیست.
فرسودگی عاطفی میتونه حتی سادهترین و شادترین تعاملات رو هم خستهکننده کنه. برای همین با اینکه ممکنه ظاهر رو حفظ کنه، اما در خفا از هر تعهد اجتماعیای متنفره.
مسخره اینجاست که خیلی از زنها میترسن که اگه کامل خودشون رو کنار بکشن، «بقیه رو ناامید میکنن». برای همین تظاهر به حضور میکنن، در حالی که در باطن آرزوی تنهایی دارن.
گوشهگیری همیشه به معنی غیب شدن نیست. گاهی وقتا به این شکله که تو جمع «خوبه» و به محض اینکه میرسه خونه، از هم میپاشه.
۸. به فرارهای کوچیک پناه میبره
شراب آخر شب. ساعتها فیلم و سریال دیدن. اونقدر تو گوشی چرخیدن که چشماش تار ببینه. هیچکدوم از اینا به خودی خود بد نیستن. اما وقتی تبدیل به عادتهای روزمره میشن، اغلب نشونهی یه خستگی عمیقترن.
همونطور که یه رواندرمانگر تو یه سمینار توضیح داد، فرار کردن اغلب خودشو پشت نقاب «ریلکس کردن» قایم میکنه. چیزی که شبیه «مراقبت از خود» به نظر میرسه، در واقع ممکنه فقط بیحس کردن خود باشه.
وقتی راههای فرار زیاد میشن—خوراکی، شراب، شبکههای اجتماعی، خرید—این دیگه لذت بردن نیست. یه تلاش بیسر و صداست برای ساکت کردن خستگیای که نمیخواد بهش اعتراف کنه.
فرسودگی همیشه فریاد نمیزنه؛ گاهی وقتا از طریق عادتهای کوچیکی که در طول زمان روی هم جمع میشن، با ما پچپچ میکنه. دقت کن که آخر روز سراغ چی میره. این معمولاً سرنخی از چیزیه که داره ازش فرار میکنه.
۹. بیش از حد سازشکاره
تا حالا زنهایی رو دیدید که همیشه «بله» میگن، همیشه کوتاه میان، همیشه بقیه رو در اولویت قرار میدن؟ از بیرون، این سخاوتمندانه به نظر میرسه. اما از درون، میتونه خفهکننده باشه.
من خودم اینجوری بودم؛ به همه «بله» میگفتم در حالی که نیازهای خودم نادیده گرفته میشد. چیزی که به سختی یاد گرفتم این بود که راضی نگه داشتن دیگران اغلب از خستگی عاطفی نشأت میگیره. موافقت کردن راحتتر از مخالفت کردنه.
همونطور که یه نویسنده بهمون یادآوری میکنه: «انسان بودن یعنی ناگزیر دیگران رو ناامید و ناراحت کنی، و هرچی زودتر این واقعیت رو قبول کنی، راحتتر میتونی با چالشهای زندگی کنار بیای.» زنی که مدام «بله» میگه، در حال پیشرفت نیست؛ داره روی حالت خودکار کار میکنه.
سازشکاری بیش از حد ممکنه شبیه مهربونی به نظر بیاد، اما در واقعیت، نشونه اینه که اون خستهتر از اونیه که بتونه حد و مرز تعیین کنه. و این حد و مرزها هستن که جلوی فرسودگی رو میگیرن.
حرف آخر
فرسودگی همیشه شبیه فروپاشی نیست. گاهی وقتا شبیه زنیه که لبخند میزنه، شوخی میکنه و به همه اطمینان میده که خوبه؛ در حالی که در درون، بیصدا در حال از هم پاشیدنه.
خطر نادیده گرفتن این نشانهها اینه که فرسودگی روی هم جمع میشه. هرچی بیشتر نادیده گرفته بشه، بهبودی سختتر میشه. برای همینه که آگاهی اینقدر قدرتمنده.
اگه خودت رو تو این الگوها میبینی، اینو بدون: تو ضعیف نیستی، و تنها هم نیستی. فرسودگی یه شکست شخصی نیست؛ یه تجربه انسانیه.
از قدمهای کوچیک شروع کن. بدون احساس گناه استراحت کن. صادقانه حرف بزن، حتی اگه صدات بلرزه. و از همه مهمتر، اینو یادت باشه: مجبور نیستی به تظاهر کردن ادامه بدی. گاهی وقتا، شجاعانهترین کاری که میتونی انجام بدی اینه که قبول کنی خوب نیستی.