بین المللسیاسی

چرا مردم افغانستان نجنگیدند؟

چرا مردم افغانستان نجنگیدند؟

محمدکاظم کاظمی و ضیاء قاسمی در نوشتارهایی جداگانه به دلایل پیروزی طالبان و این‌که «چرا مردم افغانستان نجنگیدند؟» پاسخ دادند.

 با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و بعد از پیش‌روی طالبان و سقوط قندهار، هرات و مزارشریف و رسیدن آن‌ها به پشت دروازه کابل، اشرف غنی، رئیس‌جمهور افغانستان، این کشور را ترک کرد و ارگ ریاست‌جمهوری افغانستان در اختیار طالبان قرار گرفت.

در ادامه تصاویری از مردم افغانستان برای فرار از وضعیت پیش‌آمده در فرودگاه کابل  منتشر شد. سوال بسیاری از مردم در صفحه‌های مجازی و در صفحه‌های نویسندگان و شاعران افغانستانی این بود که چرا ارتش و مردم افغانستان در برابر طالبان مقاومت نکردند و با آن‌ها نجنگیدند و طالبان به راحتی توانست در افغانستان قدرت را به دست بگیرد.

محمدکاظم کاظمی، شاعر افغان ساکن ایران در نوشتاری درباره این‌که «چرا مردم نجنگیدند؟» نوشته است:

“پرسشی اکنون در سر بسیاری از عزیزان ایرانی ما می‌چرخد که چرا مردم افغانستان در روزهای اخیر در برابر طالبان نجنگیدند. این پرسش گاهی شکل اعتراض می‌یابد به این صورت که آن‌ها باید می‌جنگیدند.
ولی ما می‌توانیم قضیه را از یک منظر دیگر نگاه کنیم. سؤال را به شکل «سؤال» مطرح کنیم و در پی پاسخ برآییم. مردم افغانستان نیم قرن است که در حال جنگ هستند. پس اگر امروز نجنگیدند، باید دلیلش را پیدا کرد.
اصلاً نیم قرن چیست؟ ما در عصر جدید یعنی بعد از قرون وسطی سه ابرقدرت داشته‌ایم. انگلستان، شوروی و امریکا. و افغانستان تنها کشوری در جهان است که هر سه ابرقدرت آن را اشغال کردند، با مردمش درگیر شدند و در نهایت با خفت از آن‌ها بیرون رفتند. اما در همین نیم قرن اخیر نیز، آنان، باری با حکومت کمونیستی و باری با طالبان در مرحلۀ اول ظهورشان و باری در نوبت اخیر جنگیدند. نیروی ارتش افغانستان بیست سال است که با طالبان در جنگ است و بسیار فرماندهان و سربازان قهرمان در این جریان از دست داده است.
پس می‌شود حالا قضیه را از این منظر مطرح کرد. چه شد که مردمی که همیشه با اشغالگران و متجاوزان و حتی همین طالبان می‌جنگیدند، این بار و در هفته‌های اخیر نجنگیدند. وقتی قضیه را به صورت سؤالی مطرح کنیم می‌توانیم در پی پاسخ‌هایش برآییم و این را حدس بزنیم که لابد این نجنگیدن دلایلی داشته است.
حقیقت این است که مردم افغانستان برای تداوم جنگ انگیزه نداشتند، در حالی که حاصل آن، حفظ حکومتی دست‌نشانده بود که در ناکارآمدی، فساد، تبعیض قومی و زبانی بی‌سابقه بوده است. حکومتی که خودش بازی را طوری پیش برد که مملکت به نفع طالبان سقوط کند. حاصل دیگر این جنگ، کشته شدن، ویرانی و بی‌خانمانی بود که از عوارض ناگزیر جنگ است. به این‌ها بیفزاییم دیگر عوارض غیرمستقیم جنگ مثل رکود اقتصادی، ناامنی مرزها، مهاجرت دوباره و اثرات روحی و روانی آن را.

حالا مردم صبورانه و البته توأم با نگرانی، مراقب اوضاع جدید هستند. یا کشور بر مدار صلح می‌چرخد و مبارزه شکل مبارزه مدنی و فرهنگی می‌یابد، یا دوباره ناچار می‌شوند که دست به تفنگ شوند. من از آینده خبر ندارم و چه بسا که دوباره آتش جنگ روشن شود. ولی فعلاً بهتر است به مردم حق بدهیم تا اوضاع را بسنجند و مطابق شرایط عمل کنند.”

سیدضیاء قاسمی، شاعر افغان نیز که قبلا ساکن ایران بود و چند سالی است به سوئد رفته در نوشتاری درباره دلایل «پیروزی ط.ا.ل.ب.ا.ن» نوشته است:

“تعداد زیادی از دوستان ایرانی‌ام از من دلیل پیروزی‌های سریع ط.ا.ل.ب.ا.ن و مقاومت نکردن ارتش و مردم در برابر آن‌ها را پرسیده‌اند. در این پست به اختصار به عمده‌ترین این دلایل اشاره می‌کنم.
۱- بی‌عدالتی و فساد افسارگسیخته‌ مالی، اداری و اخلاقی در اراکین دولتی و نظامی: مردم از حجم شدید اختلاس‌ها و حقوق‌های نجومی مقامات ناراضی بودند. سربازان نیز نه تنها انگیزه‌ای برای اطاعت از این مقامات نداشتند، بلکه از آن‌ها متنفر بودند.
۲- قومیت‌گراییِ رییس‌جمهور و نزدیکانش: اشرف‌غنی تمام درجه‌داران غیرپشتون را به بهانه‌های مختلف از ارتش تصفیه کرد و نظامیان پشتون‌ را یک‌شبه ترفیع داد. این فرماندهان تجربه‌ کافی نداشتند و به دلیل هم‌تبار بودن با ط.ا.ل.ب.ا.ن علاقه‌مند جنگ با آن‌ها نبودند. این تعیینات باعث آمار بالای تلفات نظامیان و بی‌اعتمادی آن‌ها به حکومت شده بود.
۳- تضعیف حوزه‌های ضد ط.ا.ل.ب: اشرف‌غنی به دلایل همان تعلقات قومی تا توانست، فعال‌ترین کانون‌ها و فرماندهان مردمیِ مخالف ط.ا.ل.ب.ا.ن چون قیصاری، علی‌پور، و… را تضعیف و پاره‌ای را از میدان به‌در کرد.
۴- دوتابعیتی بودن اکثر مقامات ارشد سیاسی و امنیتی: این مقامات با مطمئن بودن از عقبه‌ امن، دست و دل محکمی برای مبارزه نداشتند.
۵- پشتیبانی خارجی: قدرت‌هایی مثل آمریکا، چین، روسیه و تعدادی از دولت‌های همسایه هر کدام به دلیلی به نفع ط.ا.ل.ب.ا.ن به اجماع رسیده و برخی‌های‌شان با پشتیبانی‌های سیاسی، لجستیکی، تسلیحاتی و اطلاعاتی به ط.ا.ل.ب.ا.ن کمک کردند.
۶- غلبه‌ ط.ا.ل.ب.ا.ن در جنگ روانی: پیش‌روی‌های سریع اولیه‌ ط.ا.ل.ب.ا.ن و برخورد خشن‌شان با نیروهایی که در مقابل‌شان می‌ایستادند، باعث هول و هراس و سردرگمی نیروهای مقاومت شده بود.

این موارد و مجموعه‌ای از دلایل دیگر باعث شد، در مدتی کوتاه در ارتش و پلیس نفوذ کنند و با بسیاری از فرماندهان برای عدم مقاومت و همکاری توافق صورت گرفته بود. این فرماندهان نه‌ تنها در هیچ جا به صورت عمده درگیر نشدند بلکه نیروهای مقاومت مردمی را هم اغفال کرده و به شکست کشاندند.
و اما حالا: ط.ا.ل.ب.ا.ن برای مدت طولانی قادر به حکومت نخواهند بود. مردم بعد از گذراندن شوک‌های اولیه، به مخالفت با قوانین عصر حجری آن‌ها خواهند پرداخت. هسته‌های نارضایتی شکل خواهد گرفت و ما خواهیم بود و مبارزه‌ای دیگر.”

منبع: ايسنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *