یگانه حسرت برای شجریان
گزاف نیست اگر بگوییم افسوسی باقی نمانده چون به یاری فناوریها صدای او مضبوط و ماندگار است و یگانه حسرت و افسوس، همان است که کرونا نگذاشت ایرانیان، یک وداع پرشکوه تاریخی را به رخ جهانیان بکشند.
عصر ایران نوشت: «امروز، نخستین سالگرد کوچ همیشگی محمدرضا شجریان، چهرۂ پُرآوازۂ آواز در موسیقی دستگاهی ایرانی است؛ نامی چنان ماندگار که یک استاد زبان انگلیسی در توصیف آواز او و برای تفکیک و تمایز از دیگر گونهها واژهای مناسبتتر از خود کلمه «آواز» نیافت.
شجریان هشتاد سال در این جهان زیست و ۵۰ سال آن در کار فعالیت هنری بود و از این جهت مرگ او مایه تحسُر نیست.
در تاریخ هنر ایران بسیار کسان را میشناسیم که در عسرت زیستند یا در گمنامی رفتند و پس از مرگ آنان حسرت میخوریم که چرا قدرشان را ندانستند و بر صدر ننشستند یا زود چشم از جهان بستند. شجریان اما نه تنگدستانه زیست، نه در انزوا رفت تا موجب تحیُر و تحسُر باشد. درباره برخی از اهل هنر هم نوع رفتارشان با جسم خودشان مایه افسوس است اما شجریان دور از هر آلودگی تنها به اعتلای کار هنری میاندیشید و جدای آواز به هنرهایی چون تذهیب و خوشنویسی و مهارتها و علایقی مانند گلپروری و گیاهشناسی هم آراسته و مجهز بود.
بزرگترین شگفتی درباره او اما این است که اوج شکوفایی هنری و تولید آثار او در دو دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی بود. در دوران جمهوری اسلامی که به نسبت با موسیقی شناخته نمیشود اما او توانست سوءتفاهم را چنان بزداید که تا قبل از سال ۸۸ وقتی از آشنایی با نام خوانندهای پرسیده میشد شجریان گذر واژهای بود حتی برای عبور از پرسشهای ایدئولوژیک.
در زندگی خانوادگی نیز فرزندانی نیک پرورش داد و دو تن از آنان، همایون و مژگان، صدای خوش را از پدر به ارث بردهاند و پس این نیز مایه حسرت نیست تا افسوس خوریم کاش چنان میشد و کاش چنین وگرنه مایههای رشکانگیز در زندگی او فراوان است.
نه بیرون از خاکی که دوست میداشت که در همین سرزمین چشم از جهان بست و اکنون در جوار فردوسی آرمیده؛ اگرچه بیشتر از غزلهای حافظ خوانده و موسیقی دستگاهی ایرانی چندان با فردوسی سر و کار ندارد اما مگر جز این است که خواجه شیراز به زبانی غزل میسرود که فرزانه توس، زنده و پایندهاش ساخته بود؟
درست است که در ۱۰ سال پایانی عمر … در رسانه رسمی بایکوت شد اما از محبوبیت و منزلت او هیچ کم نشد که به عکس یک وجه تمایز دیگر بر کارنامه درخشان محمدرضا شجریان افزود.
با این همه اگر مرگ او در هفدهم مهر ۱۳۹۹ خورشیدی با شیوع ویروس کووید-۱۹ مقارن نبود و همهگیریِ کرونا مجال برگزاری مراسم وداع با پیکر او به صورت گسترده و میلیونی در تهران و مشهد را نستانده بود، این نقطه نیز با شکوه ثبت میشد و یگانه حسرت، همین است تا بگوییم چون او زیستن و رفتن. اگر چه هست و مگر حافظ که نسبتی تام با موسیقی داشت و مولانا مردهاند که شجریان، مرده باشد و خوشا به حال ما که در روزگاری زیستیم که او میخواند.
با این اوصاف گزاف نیست اگر بگوییم افسوسی باقی نمانده چون به یاری فناوریها صدای او مضبوط و ماندگار است و یگانه حسرت و افسوس، همان است که کرونا نگذاشت ایرانیان، یک وداع پرشکوه تاریخی را به رخ جهانیان بکشند.»
منبع: ايسنا
شجریان هشتاد سال در این جهان زیست و ۵۰ سال آن در کار فعالیت هنری بود و از این جهت مرگ او مایه تحسُر نیست.
در تاریخ هنر ایران بسیار کسان را میشناسیم که در عسرت زیستند یا در گمنامی رفتند و پس از مرگ آنان حسرت میخوریم که چرا قدرشان را ندانستند و بر صدر ننشستند یا زود چشم از جهان بستند. شجریان اما نه تنگدستانه زیست، نه در انزوا رفت تا موجب تحیُر و تحسُر باشد. درباره برخی از اهل هنر هم نوع رفتارشان با جسم خودشان مایه افسوس است اما شجریان دور از هر آلودگی تنها به اعتلای کار هنری میاندیشید و جدای آواز به هنرهایی چون تذهیب و خوشنویسی و مهارتها و علایقی مانند گلپروری و گیاهشناسی هم آراسته و مجهز بود.
بزرگترین شگفتی درباره او اما این است که اوج شکوفایی هنری و تولید آثار او در دو دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی بود. در دوران جمهوری اسلامی که به نسبت با موسیقی شناخته نمیشود اما او توانست سوءتفاهم را چنان بزداید که تا قبل از سال ۸۸ وقتی از آشنایی با نام خوانندهای پرسیده میشد شجریان گذر واژهای بود حتی برای عبور از پرسشهای ایدئولوژیک.
در زندگی خانوادگی نیز فرزندانی نیک پرورش داد و دو تن از آنان، همایون و مژگان، صدای خوش را از پدر به ارث بردهاند و پس این نیز مایه حسرت نیست تا افسوس خوریم کاش چنان میشد و کاش چنین وگرنه مایههای رشکانگیز در زندگی او فراوان است.
نه بیرون از خاکی که دوست میداشت که در همین سرزمین چشم از جهان بست و اکنون در جوار فردوسی آرمیده؛ اگرچه بیشتر از غزلهای حافظ خوانده و موسیقی دستگاهی ایرانی چندان با فردوسی سر و کار ندارد اما مگر جز این است که خواجه شیراز به زبانی غزل میسرود که فرزانه توس، زنده و پایندهاش ساخته بود؟
درست است که در ۱۰ سال پایانی عمر … در رسانه رسمی بایکوت شد اما از محبوبیت و منزلت او هیچ کم نشد که به عکس یک وجه تمایز دیگر بر کارنامه درخشان محمدرضا شجریان افزود.
با این همه اگر مرگ او در هفدهم مهر ۱۳۹۹ خورشیدی با شیوع ویروس کووید-۱۹ مقارن نبود و همهگیریِ کرونا مجال برگزاری مراسم وداع با پیکر او به صورت گسترده و میلیونی در تهران و مشهد را نستانده بود، این نقطه نیز با شکوه ثبت میشد و یگانه حسرت، همین است تا بگوییم چون او زیستن و رفتن. اگر چه هست و مگر حافظ که نسبتی تام با موسیقی داشت و مولانا مردهاند که شجریان، مرده باشد و خوشا به حال ما که در روزگاری زیستیم که او میخواند.
با این اوصاف گزاف نیست اگر بگوییم افسوسی باقی نمانده چون به یاری فناوریها صدای او مضبوط و ماندگار است و یگانه حسرت و افسوس، همان است که کرونا نگذاشت ایرانیان، یک وداع پرشکوه تاریخی را به رخ جهانیان بکشند.»
منبع: ايسنا