تاریخ انتشار : یکشنبه 8 آگوست 2021 - 20:32
کد خبر : 74093

یا رضا گفتمُ وا شد به نگاهت گره‌ها…

یا رضا گفتمُ وا شد به نگاهت گره‌ها…

 «یا رضا گفتمُ وا شد به نگاهت گره‌ها/ چه خبرها که رسید از دل این پنجره‌ها/ یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی/ یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی»؛ این دو بیت شعر خلاصه تمام آن‌چیزی است که ما به آن اعتقاد داریم. ای آقا! هرکس که سراغت آمده دست خالی به خانه‌اش

یا رضا گفتمُ وا شد به نگاهت گره‌ها...

 «یا رضا گفتمُ وا شد به نگاهت گره‌ها/ چه خبرها که رسید از دل این پنجره‌ها/ یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی/ یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی»؛ این دو بیت شعر خلاصه تمام آن‌چیزی است که ما به آن اعتقاد داریم.

ای آقا! هرکس که سراغت آمده دست خالی به خانه‌اش بازنگشته و لطفت شامل حالش شده، همچون آن آهویی که از ترس شکارچی سراغت آمد و پناهش دادی. ما نیز دل‌هایمان را به تو سپرده‌ایم و مطمئن هستیم که مراقبش هستی، اسرارش را پیش خود نگه‌ می‌داری و بر روی زخم‌های آن مرحم می‌گذاری. مخصوصاً ما مشهدی‌ها که در زیر سایه‌ات زندگی خود را سپری می‌کنیم و از حال و روزمان باخبری، سایه بزرگواری و کَرَمت همیشه بر سر ما بوده و به ما و شهرمان اعتبار و هویت بخشیده است. به رویمان نمی‌آوری، اما خودمان خوب می‌دانیم که شهر ما بدون حضورت، شهری غیرقابل تصور می‌شد؛ شهری بدون زائر، بدون رونق و بدون معنویت که در تاریکی مطلق به سر می‌برد. پس چه زیبا بیان می‌کند آن شاعر مشهدی که در شعر محاوره‌اش می‌گوید «تو میزبانی و این شهر مهمونه؛ مشهد بدون تو چارتا خیابونه».

می‌دانیم که از ما گله‌مندی، بابت تمام بی‌معرفتی‌ها، کم‌لطفی‌ها و کارهایی که باید برایت انجام می‌دادیم و از زیر بارش شانه خالی کردیم، اما همیشه هوایمان را داشتی و حواست به ما بوده، حتی آن زمان که خود نمی‌دانستیم، اما دستت بر روی شانه‌مان قرار داشت و برای ادامه راه زندگی به ما امید می‌بخشید. ما دقیقاً مانند آن کودک نوپایی هستیم که باید دست‌هایمان را بگیری و به راه درست هدایتمان کنی تا زمین نخوریم، آسیب نبینیم و از موانع سر راهمان نترسیم، همان‌قدر ضعیف و ناتوان و همان‌قدر محتاج به یاری‌ات.

اکنون  که دو سال است که با بیماری منحوس کرونا مواجه شده‌ایم و به همین دلیل مردم ایران شاید نتوانستند آن‌طور که باید، تو را زیارت کنند و کم سعادت بودند. نمی‌دانم… شاید شکرگزار خوبی نبودیم که به این روزگار دچار شدیم، اما مطمئن هستم که این روزها هم می‌گذرد و دوباره می‌توانیم مانند گذشته، در کنار تمام مردم ایران در صحن‌هایت حضور پیدا کنیم و محو صدای خوش نقاره و کبوتران حرمت شویم. دوباره می‌توانیم که ساعت‌ها را در گوشه‌ دنج شبستان‌های مسجد گوهرشاد بنشینیم و کودکانمان با خیال آسوده در صحن حرمت مشغول بازی شوند.

با این حال با تمام این تفاسیر، در روز میلاد با سعادتت، از مشهدالرضا نائب‌الزیاره تمام مردمانی از شهرهای بزرگ و روستاهای دورافتاده هستیم که دل‌ها و نگاه‌هایشان به این‌جاست و آرزو می‌کنند که کاش می‌توانستند امروز در کنار مضجع شریفت حاضر شوند، چند لحظه بر روی کاشی‌های حرمت راه بروند و با تو راز و نیاز کنند.

یادداشت از: محمدرضا صبوریان، خبرنگار ایسنا

منبع:ايسنا

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.