دانلود زیرنویس فیلم Albino Farm 2009 – بلو سابتايتل
دانلود زیرنویس فیلم Albino Farm 2009 مزرعه آلبینو یک فیلم ترسناک محصول سال ۲۰۰۹ به نویسندگی و کارگردانی جو اندرسون و شان مک ایون است. کریس جریکو، ریچارد کریستی، تامین سورسوک و الکس نوستادر در این فیلم بازی میکنند.
براي دانلود به لينک زير مراجعه کنيد
https://blue-subtitle.com/albino-farm-2009/
زیرنویس فیلم Albino Farm 2009 فیلم در شهر کوچک شیلو آغاز میشود، جایی که دو پسر با دوچرخه از میان جنگلها تا دروازههای مزرعه افسانهای آلبینو میروند. بزرگتر وارد می شود و کوچکترین بیرون می ماند. مسنترین فرد به خود میبالد که از هیچ چیز نمیترسد، و سپس چهرهای بیرون میپرد و او را به داخل جنگل میکشاند.
این فیلم به استیسی (تامین سورسوک)، ملودی (آلیسیا لاگانو)، برایان (نیک ریچی) و سانجی (سانکریش بالا) در حال رانندگی در جادهای جنگلی و کار بر روی یک پروژه تحقیقاتی تاریخی در مورد آداب و رسوم و افسانههای آمریکایی باطله است. آنها نزدیک بود به شخصی که در ابتدا او را پسری جوان میدانستند، ضربه بزنند و قتلهای جادهای را از روی آسفالت میخراشند. با وحشت ناگهانی آنها، “کودک” معلوم می شود کوتوله ای است که سرش را می چرخاند، با قیافه ای ناراحت کننده.
وقتی به سمت SUV خود برمی گردند، می بینند که لاستیک پنچر شده است. آنها به رانندگی ادامه میدهند تا زمانی که یک پمپ بنزین را میبینند که یک مرد محلی (دوان ویتاکر) در جلوی آن، نابینا است. آنها با او صحبت می کنند و او به طور عجیب و غریب و نامنسجم و با چرخش کتاب مقدس صحبت می کند. آنها یک لاستیک برای جایگزینی تایر خریداری می کنند. برایان، تند و تیز گروه، عمداً به مرد نابینا کم می دهد.
زیرنویس Albino Farm 2009 دانش آموزان به سفر خود ادامه می دهند و در یک چادر سفید برافراشته در یک مزرعه توقف می کنند. ملودی و برایان برای تحقیق به سر میبرند و توسط یکی دیگر از افراد محلی با لب خرگوش استقبال میشوند که به آنها درباره مزرعه آلبینو میگوید و اشاره میکند که ممکن است یک افسانه باشد. در چادر جلسه احیاء برگزار میشود، و مرد هارلیپ قویاً به آنها پیشنهاد میکند که نجات پیدا کنند.
چهار نفره تا رسیدن به شهر قدیمی شیلو به رانندگی ادامه می دهد. با فرا رسیدن شب، در یک غذاخوری توقف می کنند و غذا می خورند. آنها توسط یک پیشخدمت صمیمی و خوش اخلاق خدمت می شوند که برایان و سانجی خود را از دست می دهند تا زمانی که متوجه می شوند که دستانش تغییر شکل داده است و انگشتانی مانند پنجه دارد. برایان و ملودی به دنبال مزرعه آلبینو می روند در حالی که سانجی و استیسی با پیرزنی در کلیسای قدیمی صحبت می کنند که به طور مشکوک و غیرقابل باوری به آنها می گوید چیزی به نام مزرعه آلبینو وجود ندارد. استیسی و سانجی با عقب نشینی به یک اتاق پشتی وارد می شوند تا زن را ببینند که به نوزاد بد شکلی بدشکل بدشکل خود شیر می دهد.
در همین حال، ملودی و برایان از پسر کوچکی که از طریق تخته سیاه با هم ارتباط برقرار می کند، می پرسند که مزرعه آلبینو کجاست. او به آنها می گوید که از گروهی از نوجوانان سرکش و تا حدی منزجر کننده در ماشین بپرسند. در آنجا با لوی (کریس جریکو) و دو دوست ناشنوای او آشنا میشوند که توافق میکنند با بیست و پنج دلار و نمایی از سینههای ملودی، آنها را به مزرعه آلبینو ببرند. پس از یک مشاجره کوچک، ملودی با اکراه موافقت می کند و آنها به سمت مزرعه آلبینو می روند. نوجوانان دیوانه وار رانندگی می کنند و باعث استفراغ ملودی می شود. جلوی دروازه مزرعه می ایستند و با هم درگیر می شوند. دعوای بین لوی و برایان آغاز می شود و نوجوانان پس از اینکه آنها را از بین می برند از آنجا دور می شوند. برایان و ملودی وارد یک خانه قدیمی می شوند و برایان شخصی را می بیند و آنها را تعقیب می کند و ملودی نیز به دنبال آن ها می آید. برایان پایش در تله خرس گرفتار می شود.
سانجی و استیسی به دنبال دوستان خود می روند و از همان پسر راهنمایی می خواهند. پس از رانندگی به مزرعه با پسر به عنوان راهنما، که پس از رسیدن آنها با دوچرخه دور می شود. آنها یک ملودی هیستریک پیدا می کنند و او آنها را به جایی می برد که آخرین بار برایان را دیده بود، اما او رفته است. او را دستگیر کرده بودند و به خانهای آورده بودند که در آن افراد عجیب و غریب و بدشکل وحشتناکی زندگی میکردند – یکی با زبانی که از دهان غنچه گل رز بیرون زده بود، دیگری با سر سوزن، و چند نفر از آنها شبیه خوک بودند. «زوجه خوک» (بیانکا بارنت) دکلره خود را آشکار می کند و برایان که او را رد می کند، یک نوار استریپتیز می کند. سپس یک قلاب گوشت را می گیرد و آن را از طریق دهان و گونه برایان فرو می کند.
ملودی، سانجی و استیسی پس از شنیدن زنگ هشدار ماشین خود، به سمت ماشین خود میدوند تا ببینند که به طرز عجیبی خراب شده است. دوربین سانجی خوشبختانه عامل جنایت را که چمدان آنها را نیز برده بود، گرفت. هر سه به جستجوی برایان میروند و چمدانهای خود را همراه با چمدانهای دیگران در یک انبار پیدا میکنند. سپس درختی را می بینند که با جمجمه و استخوان آویزان شده است. ملودی در حال حرکت بالستیک، از میان جنگل برمیگردد، فقط برای اینکه مورد حمله مردم خوک تغییر شکلیافته قرار بگیرد و گردنش شکافته شود.
استیسی و سانجی یک کلبه مخروبه پیدا می کنند و با احتیاط وارد می شوند. آنها برایان را روی صندلی و پشتش به آنها می بینند و آرام به او نزدیک می شوند، اما متوجه می شوند که او مرده است. مردم خوک به کلبه می رسند و در را سد می کنند. یکی از آنها از دیوار می شکند، اما سانجی با تبر به بازوی او می زند. کلبه آتش می گیرد. استیسی و سانجی به جنگل فرار می کنند. آنها ملودی را پیدا میکنند که وارونه در درخت استخوان آویزان است. آنها می دوند، و قبیله دیوانه و تغییر شکل یافته آنها را تعقیب می کند. آنها پشت درختی پنهان می شوند و به قاتلان اجازه می دهند بدون دیدن آنها عبور کنند، اما قاتلان آنها را پیدا می کنند و آنها را مجبور می کنند به دویدن ادامه دهند. آنها به زودی به جای خوک برخورد می کنند، که آنها را ناک اوت می کند و آنها را اسیر می کند.