House of the Dragon – بررسی فصل 1
فصل 1 پیش درآمد Game Of Thrones با صدای بلند – یا به هر حال یک عکس اژدها به پایان رسید. پس از ده قسمت، House Of The Dragon بازیگران اصلی خود را مشخص کرد، ما را با سه نسل از تارگرین ها آشنا کرد و زمینه را برای یک جنگ داخلی فراهم کرد که به نظر می رسد وستروس و همچنین چند فصل بعدی سریال را نابود کند. همچنین نبرد اژدها را برای ما به ارمغان آورد: مارمولکهای بزرگی که قبل از توقف ناگهانی دندانپزشکی در طوفان میجنگند. در زندگی واقعی به نظر منحرف میآید، اما در اسپینآف بازی تاج و تخت، بهطور مثبتی یک تعریف مثبت است که بدانیم درگیریهای مرتبط با اژدها، توطئههای خانوادگی و قتلی را که ما امیدوار بودیم به ارمغان آورد.
خانه اژدها که حدود 200 سال قبل از تاج و تخت (یعنی هیچ شخصیت مشترکی وجود ندارد) اتفاق میافتد، کارهای جهانی زیادی برای انجام دادن داشت – اگرچه بینندگان حداقل با درک اولیه از جغرافیا و این احساس که همه آن بلوندهای پلاتینی وارد شدند. ممکن است ربطی به دنریس داشته باشد. مطمئناً، اجداد تارگرین او اینجا در اوج قدرت خود در وستروس هستند و تقریباً انحصار سلاحهای کشتار جمعی را دارند که اژدها هستند و بدون مخالفت حکومت میکنند، زیرا جایگزین آن در حال برشته شدن است.
رایان کوندال و میگل ساپوچنیک (که فصل 2 را انصراف داده است) با یک اپیزود آغازین که خشونت وحشتناک، توطئه های سلطنتی و نمایش های قرون وسطایی ارائه می کرد – و دختری بلوند کوچک روی اژدها، لحن را تنظیم کردند تا مبادا فراموش کنیم کجا هستیم. داره میاد از. ارتباط با Game Of Thrones در همان قسمت های اولیه آشکار و فوری بود، تا زمانی که از موسیقی تم نمادین رامین جوادی استفاده مجدد شود. اما بازیگران کاملاً جدید، و تمرکز بر خانوادهای که قبلاً در قدرت بودند، اما در برابر خود متلاشی شده بودند، احساس تازگی بیشتری داشتند.
این بدان معنا نیست که همیشه دریانوردی نرم بود. به نظر می رسد که حتی گردانندگان برنامه این فصل اول را به عنوان یک سوزش آهسته درک می کنند و اخیراً قول داده اند که فصل بعدی سرعت خود را افزایش دهد. برخی از قسمتها طولانی شد و تغییر از میلی آلکاک و امیلی کری بسیار دوستداشتنی و کاریزماتیک به اما دارسی و اولیویا کوک، با بزرگتر شدن رینیرا و آلیسنت، دقیقهای به طول انجامید. اما به اعتبار بازیگران و سازندگان، آنها 20 سال عجیب و غریب از تاریخچه خانواده تارگرین را پوشش دادهاند، بدون اینکه از توطئهها و غم و اندوه لازم استفاده کنند. برای 10 قسمت بد نیست.
این سریال همچنین، عمدتاً با موفقیت، با مشکل اصلی خود مواجه شده است: تارگرین ها نسبت به استارک های ترونز، نقش های دلسوز کمتری دارند. خانواده ند به هم چسبیده بودند. ممکن است شرایط آنها را از هم جدا کرده باشد، اما آنها به ندرت آگاهانه علیه یکدیگر اسلحه به دست گرفتند. آنها همچنین با یکدیگر نخوابیدند، به عنوان مثال، به مواردی منجر شد که پسر یکی نیز برادرزاده اوست. البته این کل نکته است. یک جنگ داخلی به دلیل گناه اصلی خانه تارگرین آغاز می شود: وقتی آنها به وستروس آمدند، به جای دفاع از حق زنان خود برای حکومت، برای حفظ توانایی های اژدها سواری خود از طریق همخونی جنگیدند. در غیر این صورت، رینیرا به سادگی تاج و تخت را می گیرد و هیچ کس سروصدا نمی کرد.
خانه اژدها برای غلبه بر عامل ناخوشایند محارم، تمام تلاش خود را کرده است تا حداقل برخی از تارگرین ها را دوست داشتنی کند. پدی کانسیداین بازیگری است که نمیتواند شما را جذب کند، بنابراین ویسرای او – حتی در لحظات خودخواهی یا حماقت – در تمام مدت همدردی میکرد. یک شام خانوادگی که در آن او برهنه برای صلح بین فرزندان کینه توزش التماس میکرد، در سطحی پیش میرفت که نه این نمایش و نه نسخه قبلی آن اغلب به آن نرسیدهاند. رینیرا، چه آلکاک و چه دارسی نقش آن را بازی کند، به همین ترتیب خوشنیت است، حتی اگر اندوختهاش به این معنی باشد که تعداد کمی از افراد خارج از خانواده او متوجه این موضوع میشوند. و حتی دیمون مت اسمیت با وجود همه طغیانهای بیاعتنا، گرایشهای خشونتآمیز و روشهای غیراخلاقیاش، یک قاضی زیرک غیرعادی شخصیت است. در واقع ممکن است او بیش از برادرش یا رینیرا، افرادی که مستقیماً در صف تاج و تخت هستند، به حفظ خانواده اختصاص یابد.
با این حال، در مقابل آن، نمایش فرزندان آلیسنت را بهطور قابلتوجهی ترسناکتر از آنها در فیلم آتش و خون جورج آر آر مارتین میکند. آنها آنطور که میتوان آنها را بچههای خوب نامید، حتی در آنجا هم نبودند، اما نه کاملاً آن ژرفای تباهی را نشان دادند که اگون تارگرین (تام گلین-کارنی) روی پرده نمایش میدهد، و نه بهشدت شیطانی بهاندازه «ایموند» ایوان میچل (به لئو اشاره میکند) ظاهر شدند. اشتون هم برای اینکه او را حتی در کودکی غیرقابل تحمل کرده بود). لریس استرانگ (متیو نیدهام) با این شیطنتهای کوچک مطابقت دارد: مکر، سادیست و فتیشیست. حداقل این یک پیچش اصلی در پلاتر مدل اصلی است.
همه چیز به وضوح مشخص نشده است. ایده «سبزها»، حمایت از آلیسنت، و «سیاهها» که از رینیرا حمایت میکنند، شاید بهتر عمل میکردند اگر قبل یا بعد از آمدن آلیسنت به شام با ظاهری زیبا، نشانههای زیادی از مهم بودن رنگهای خانه در هر نقطهای وجود داشت. به طور مشابه، نقطه تمایز اساسی بین تارگرین ها (و، خوب، متحدان آنها Velaryons) و هر کس دیگری این واقعیت است که آنها اژدها دارند، و این نیز به طرز عجیبی مورد توجه قرار نگرفته است.
اصلا غایب نیست House Of The Dragon با وفاداری به قول اژدها عمل کرده است. اما آنچه که مورد بررسی قرار نگرفته این است که این روابط بین جانور و سوار فراتر از قدرت آتش (جناسی مورد نظر) در دنیایی با اژدهاهای متعدد و اژدها سواران متعدد چه معنایی دارد. آیا آنها به طور کلی برای همه مشابه هستند یا به اندازه هر شخص و اژدها متفاوت هستند؟ ویسریس فقط یک بار سوار بلک بالریون قدیمی شد، اما زمانی که جانور بزرگ مرد بدون اژدها رها شد. تنها واقعیت پرواز او ادعای او را برای تاج و تخت تقویت کرد، اما مرگ بالریون تا چه اندازه او را از خود بیخود کرد؟ ما برای اولین بار با Rhaenyra آشنا شدیم که عشقش به dragonflight را اعلام می کرد، اما او از آن زمان به ندرت به آن اشاره کرد. بدتر از آن، صحنه های کمی وجود داشته است که سواران به سادگی از اژدهای خود بازدید می کنند، یا با یکدیگر در مورد نحوه کار این روابط صحبت می کنند. شما حتی به افکت های گران قیمت هم نیاز ندارید. آیا چت اژدها به عنوان راهی برای پیوند اژدها، دیمون و رانیرا، پرشور مشتاق، منطقی نبود؟ ما باید به همان اندازه به مرگ اژدها اهمیت دهیم که به انسانها اهمیت میدهیم تا جنگ آتی آنقدر که باید ضربه بزند، نه اینکه آنها را در پسزمینه کمین کنیم.
شاید، با وجود ساخت کند، که بیش از حد در این فصل مناسب بود. شاید بیاید همچنین، شاید تماسهای مکرر و آشکار سریال به Game Of Thrones اکنون که شخصیتها و هویت خود را مشخص کرده است، کاهش یابد. جوادی میتواند تم Thrones را بازسازی کند تا به این نمایش حس هویت خود را بدهد. با قضاوت بر اساس بقیه امتیازات فوق العاده اش، او ایده های جدیدی برای ارائه دارد. House Of The Dragon باید از سایه نسخه قبلی خود خارج شود. هنوز هم به اندازه کافی مشابه خواهد بود. کمیسیونرها وقتی خلبان جایگزین بسیار غریبه را رد کردند، اطمینان حاصل کردند.
اما به اندازه کافی نیش زدن. زمانی که House Of the Dragon، Lord Of The Rings، Wheel of Time و The Sandman به صفحه نمایش میرسند، زمان خوبی برای فانتزی است، و در حالی که ما میتوانیم درباره جزئیات صحبت کنیم، همه آنها به طور کلی به عدالت مواد اولیه خود عمل میکنند. House Of The Dragon توانسته است شبه تاریخچه عمداً خشک مارتین را بگیرد و آن را به یک درام تحت رهبری شخصیتها تبدیل کند که میتواند به اندازه Thrones هیجانانگیز باشد و این به خودی خود تأثیرگذار است. حتی بهتر از آن این است که ما به این فصل – با وجود شورش ها و اکشن اژدها و نبردهای دریایی – به عنوان آرامش قبل از طوفان نگاه خواهیم کرد. فصل بعد، تارگرین ها به جنگ می روند. ما حدود دو سال فرصت داریم تا آن را ببینیم، اما اگر آنها رقص اژدها را میخکوب کنند، ارزش صبر کردن را دارد.
در اوایل، گاهی اوقات بیش از حد به نسخه قبلی خود وفادار بود، اما پس از ده قسمت، House Of The Dragon هویت خود را جعل کرد و خود را به عنوان یک پیش درآمد شایسته برای Game Of Thrones تثبیت کرد. این تا حد زیادی به لطف نویسندگی قوی، بازیگران فوقالعاده بیش از حد و گله واقعی اژدها است. دفعه بعد بیشتر به همین صورت، اما کمی اعتماد به نفس بیشتر نیز. آن را به دست آورده اند.