دانلود زیرنویس فیلم Moy drug Ivan Lapshin 1985 دوست من ایوان لاپشین یک درام جنایی شوروی به کارگردانی الکسی آلمانی و محصول لن فیلم بر اساس رمانی از یوری آلمان با اقتباس ادوارد ولودارسکی است. این را والری کوزین روایت کرده است.
براي دانلود به لينک زير مراجعه کنيد
https://blue-subtitle.com/moy-drug-ivan-lapshin-1985/
در مارس 1985، میخائیل گورباچف به عنوان دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شد. گورباچف با اصلاحات «گلاسنوست» (باز بودن) و «پرسترویکا» (تجدید ساختار) کشور را به روی نفوذ غرب گشود. اتحادیه فیلمسازان، لیبرال ترین سازمان خلاق در آن زمان، اولین سازمانی بود که از گورباچف حمایت کرد. دوره گلاسنوست با کشف مجدد جواهرات پنهان سینمایی، فیلم های سانسور شده، که رسماً به دلیل استعدادهای هنری دوران رکود شناخته می شدند، متمایز شد. این فیلم ها از تاریخ سینمای شوروی خبر دادند. فیلمهای این دوره همچنین زوال اجتماعی و اقتصادی مدرن، از دست دادن آرمانها و سرخوردگی از ایدئولوژیهای کمونیستی را به تصویر میکشند.
این فیلم در سال 1935 در شهر خیالی استانی Unchansk (فیلمبرداری در آستاراخان) می گذرد، [2] این فیلم به عنوان خاطرات مردی ارائه می شود که در آن زمان پسری نه ساله بود که با پدرش در یک آپارتمان مشترک زندگی می کرد. با بازپرس پلیس جنایی ایوان لاپشین و تعدادی شخصیت دیگر. فیلم در جشن تولد 40 سالگی لاپشین آغاز می شود. بابوشکا پاتریکیوان غذا سرو میکند، تمیز میکند و از مصرف شکر غر میزند. بعداً در فیلم، واسیلی اوکوشکین از رفتن با لاپشین به میدانهای طلا یاد میکند. در صحنه ای دیگر، لاپشین در میدان شهر با تازه واردان روبرو می شود و گاری اسب سواری را که هیزم دزدیده شده را قاچاق می کند، می ترساند. چندین رشته دیگر نیز وجود دارد: یک گروه استانی از بازیگران وارد میشوند و نمایشی را بدون موفقیت اجرا میکنند. یکی از دوستان لاپشین، روزنامه نگار خانین، پس از مرگ همسرش افسرده ظاهر می شود که قصد خودکشی دارد. او بعداً به خانه مشترک لاپشین می پیوندد. لاپشین در مورد باند جنایتکاران سولوویف تحقیق می کند. لاپشین عاشق ناتاشا آداشووا بازیگر می شود، اما عاشق خانین است. لاپشین توسط ناتاشا طرد میشود و بعد از جراحت گلوله بهبود مییابد. این فیلم «فیلمی درباره مردمی است که «سوسیالیسم» را در یک دشت یخ زده تیره و تار میسازند، خیابانی که شهرشان در یک خیابان طولانی از ساختمانهای چوبی کم ارتفاع در زیر یک آسمان سفید بزرگ است که از میدان گچبری زیبا در کنار اسکله رودخانه به بیابان منتهی میشود».
موضوع اصلی فیلم نوستالژی است. فیلم بین سیاه و سفید و رنگی تغییر می کند تا حس نوستالژی را برجسته کند. ساختار روایی پراکنده و بیمرکز، یادآوری خاطرات رویایی را تقلید میکند و بر شکنندگی حافظه تأکید میکند. موضوع دیگر کارناوال است. ریتم کارناوالسکی در صحنههای نمایشنامهها و همچنین در لحن جشن صحنههایی که در خانه جمعی اتفاق میافتد آشکار است. به این ترتیب فیلم یک متادراماتیک و سورئال است. فیلم همچنین با حاشیه ای از رئالیسم بازی می کند. مجموعهای از عکسها از مردم عادی که زندگی معمولی خود را دارند وجود دارد. علاوه بر این، موضوع ایده آلیسم وجود دارد: لاپشین فریاد می زند: “ما زمین را از زباله ها پاک می کنیم و باغی می سازیم.”