اخبار 46

اعدام چائوشسکو، روایت شبشتین

اعدام چائوشسکو، روایت شبشتین

دسامبر ۱۹۸۹ در چنین روزی چائوشسکو را هم به دادگاه کشاندند و هم تیربارانش کردند.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: « او و همسرش را در پادگانی واقع در تیرگوویشته (در ۱۲۰ کیلومتری شمال بخارست)، در یکی از کلاس‌های درس آن پادگان – در دادگاهی که حکم آن از قبل معلوم شده بود – محاکمه کردند. آن زمان فقط سه روز از سقوط حکومت چائوشسکو در رومانی می‌گذشت و «سه روز پیش از این، نیکلای و النا چائوشسکو مخوف‌ترین و منفورترین زوج در سرتاسر رومانی بودند. آنها بی‌رحم‌ترین حکومت پلیسی در قاره اروپا را اداره می‌کردند. مرگ و زندگی ۲۳ میلیون رومانیایی در دست آنها بود. رادیو، تلویزیون و مطبوعات کشور هر روز آنها را همچون موجوداتی شبه‌خدا می‌استودند. حالا آنها، خیلی ساده، زوج پیر آشفته، بدعُنق، عصبی و خسته‌ای بودند که به آرامی با یکدیگر جروبحث می‌کردند.»

دیکتاتور مخلوع گاهی سکوت می‌کرد و گاهی فریاد می‌زد و می‌گفت «این دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسم.»

البته اهمیتی هم نداشت که او دادگاه را به رسمیت بشناسد یا نشناسد. تصمیم کسانی که از سه روز پیش قدرت را در درست داشتند – و این دادگاه را برپا کرده بودند – نه به خواست چائوشسکو وابسته بود و نه تغییر می‌کرد. آنان مردان حکومت چائوشسکو بودند و تصمیم‌شان این بود که با قربانی‌کردن دیکتاتور بدنام، خودشان را حفظ کنند. پنج اتهام به او بستند: نسل‌کشی، سازماندهی اقدامات مسلحانه ضدمردم و کشور، نابودی اموال و ساختمان‌های عمومی، تخریب اقتصاد ملی، کوشش برای فرار از کشور با مبلغی نزدیک به یک میلیارد دلار آمریکا که به شکل سپرده در بانک‌های سوییس نگهداری می‌شد. برای هر پنج مورد اتهامی هم او را مجرم شناختند. البته چائوشسکو یک بار خطاب به دادستان، آن جمله پرتکرار و رایج میان دیکتاتورها را هم فریاد زد «هر ادعایی که می‌کنی دروغ است، می‌توانم به تو بگویم که رومانی در طول تاریخش هرگز چنین پیشرفتی را تجربه نکرده!»

ویکتور شبشتین در کتاب «انقلاب‌های ۱۹۸۹» می‌نویسد: «تحت قوانین رومانی، مجازات مرگ نمی‌توانست زودتر از ۱۰ روز پس از اعلام حکم اجرا شود؛ خواه متهم به حکم اولیه اعتراض می‌کرد، خواه نمی‌کرد. اما تئودورسکو (وکیل تسخیری چائوشسکوها) این ماده قانونی را در دادگاه مطرح نکرد. احتمالاً چائوشسکوها هم، با این که در طول حکومت‌شان افراد بی‌شماری را روانه آن دنیا کرده بودند، از این ریزه‌کاری‌های قانونی خبر نداشتند. اما آن روز، روز پرداختن به ریزه‌کاری‌ها نبود.»

ریزه‌کاری‌های قانونی و حتی خود قانون برای کسانی که می‌خواستند دیکتاتور را زمین بزنند تا خودشان سرپا بمانند، چیزی جز تشریفات زاید نبود. دست‌های دو مجرم را بستند، به محوطه روباز پادگان بردند و کنار باغچه گلی که در گوشه‌ای از میدان اصلی پادگان قرار داشت به گلوله بستند.

«به جوخه تیرباران دستور داده شده بود که به بالای سینه چائوشسکو شلیک نکنند تا صورت او در عکس‌های بعد از مرگش قابل شناسایی باشد.» درباره همسرش چنین دستوری داده نشده بود. گویا سه نفر از کماندوهای چترباز، دیکتاتور و همسرش را کشتند و بعد «به محض این که جوخه تیرباران کارش را تمام کرد، هر کسی که در محوطه پادگان سلاح در دست داشت، شروع کرد به شلیک تیر به بدن‌های بی‌جان معدومین تا این که سرگرد مارز، فرمانده پادگان، به آنها دستور داد شلیک نکنند.» می‌گویند «تا سال‌های متمادی پس از تیرباران چائوشسکوها، جای شلیک ده‌ها گلوله روی دیوار پادگان و چارچوب پنجره‌ای که پشت سر معدومین قرار داشت، همچنان باقی بود.»

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *