موسیقی

افراد معتبری که غلط می‌نوازند و غلط تدریس می‌کنند!

افراد معتبری که غلط می‌نوازند و غلط تدریس می‌کنند!/ چرا نوازنده «تار» باید «دیوان» و «تنبور» تدریس کند؟

سُوران پورعلی مکری در انتقاد از عملکرد «خانه موسیقی» می‌گوید: چه لزومی دارد هنرمندانی که قبلا تمام مراحل را طی کرده‌اند و آزمون داده‌اند و مدارک و رزومه‌شان را ارائه نموده‌اند، مجددا همه این کارها را انجام دهند؟ «خانه موسیقی» سختگیرهای خود را داشته باشد اما نه برای اعضایی که برای عضویت و دیگر امور امتحان داده‌اند و هفت‌خوان رستم را طی کرده‌اند.

 یکی از مشکلاتی که سال‌هاست وجود دارد اما نسبت به آن بی‌تفاوتی ازسوی نهادهای مرتبط ازجمله ارشاد دیده می‌شود، نحوه ارائه مجوز به آموزشگاه‌های موسیقی است که این معضل را می‌توان با برنامه‌ریزی درست‌تر و بکارگیری شاخصه‌های مهم عملی و تئوریک مرتفع کرد. اما از این بدتر تعدد افرادی است که صرفا نام استاد و مدرس را یدک می‌کشند؛ بی‌آنکه در زمینه آموزش برخی سازها تخصصی داشته باشند.

با تعدد آموزشگاه‌های موسیقی بر تعداد استادان ظاهری و مدرسان ناکاربلد هم افزوده شده و این رشد قارچ‌گونه همچنان وجود دارد. مثال بارزی که می‌توان در اینباره مطرح کرد این است که بسیاری از موزیسین‌های امروزی با فراگیری سطحی و ضمنی هر ساز (بی آنکه سال‌ها به مشق بپردازند) به آموزش آن می پردازند و بسیار پیش می‌آید که با ارائه تحلیل‌ها و توضیحات غلط هنرجو را به مسیر اشتباه هدایت می‌کنند. به طور مثال فردی که یکی از سازهای زهی ایرانی را فرا گرفته، پس از یادگیری ضمنی ساز؛ به آموزش آن می‌پردازد! در این میان سازهای مهجورتر بیش از دیگر آلات موسیقایی مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد. مثلا فردی که نوازنده متوسط تار است و حتی صلاحیت تدریس این ساز را ندارد در فلان آموزشگاه به آموزش دیگر سازهای زهی می‌پردازد! با تاکید بر اینکه برخی سازهای مقامی (مختص به مناطق و اقوام دیگر) ، آلات موسیقایی مهجورتری هستند و همین مسئله باعث می‌شود مشکل مذکور در تهران شکل جدی‌تری به خود بگیرد؛ چراکه اغلب استادان واقعی سازهای نواحی در شهرهای دیگر ساکن هستند و همین موضوع مدیران آموزشگاه‌ها را بر آن می‌دارد به خواست موزیسین‌ها برای آموزش سازهای بیشتر تن دهند!

«سوران پورعلی مکرسی» (نوازنده، مولف و مدرس موسیقی) اهل شهر مهاباد و ساکن شهر مرزی بانه واقع در استان آذربایجان‌غربی است که نسبت به وضعیت تدریس موسیقی توسط استادان غیرمتخصص انتقاد دارد.

او که نوازنده سازهای تنبور ایرانی و تنبور درسیم است و نواختن باغلاما را نزد نوید مثمر فراگرفته، طی سال‌های فعالیتش ضمن تالیف آثار مکتوب و شرکت در جشنواره‌ها و فستیوال‌های خارجی، کنسرت‌های متعددی را در ایران و شهرهای مختلف ترکیه برگزار کرده است.

سُوران پورعلی مکری در گفتگوی پیش‌رو، از عملکرد خانه موسیقی نیز درقبال خدماتش به موزیسین‌ها انتقاد کرد.

با توجه به فعالیت مستمرتان در موسیقی، از چند و چون فعالیت‌هایتان بگویید. 

من دوستی دارم که نوازنده ساز ویلون است و هر دو در آموزشگاه موسیقی تدریس می‌کنیم. من تنبور و باغلاما را می‌نوازم و تدریس می‌کنم و اگر بخواهم اوضاع خودم را با این دوستم مقایسه کنم؛ باید بگویم ساز ایشان به گونه‌ای است که در همکاری با افراد و گروه‌ها و سبکی چون پاپ کاربردهای بیشتری دارد. به هرحال ساز ویلون به گونه‌ای است که نوازنده آن در تولید تک‌آهنگ‌ها و آلبوم‌های دیگران بیشتر دعوت به کار می‌شود و به استودیو می‌رود و ساز می‌زند. این دسته از هنرمندان جدا از اینکه به کار تدریس می‌پردازند بر اساس همکاری‌هایی که دارند دستمزدهای دیگری را هم دریافت می‌کنند. اصلا منظورم این نیست که نوازنده سازهای چون ویلون و دیگر سازهای مشابه پرکاربرد، نسبت به دیگران اوضاع بهتری دارند؛ اما خب به هرحال در شرایطی چون پاندمی که همه را درگیر کرده این دسته از نوازندگان پرکارتر بوده‌اند. می‌خواهم بگویم نوازندگان سازهایی چون تنبور و باغلاما و برخی دیگر از سازها که در موسیقی‌های پرمخاطبی چون پاپ کاربرد ندارند، شرایط دشوارتری داشته‌اند و در دو، سه سال گذشته کم‌کارتر بوده‌اند یا اصلا با فرد یا گروهی همکاری نداشته‌اند. اگر هم فعالیت‌هایی بوده آنقدر کم و معدود بوده که دردی را دوا نکرده است.

باید در نظر داشت که اهالی شهرها و استان‌های غیر پایتخت مخارج کمتری دارند. آیا درآمد شما به عنوان مدرس کفاف زندگی‌تان را می‌دهد؟ 

اصلا اینطور نیست که اهالی شهرهای غیر تهران خرج و مخارج کمتری داشته باشند. به هرحال تعرفه آموزشگاه‌ها مشخص است. از طرفی مگر قیمت‌ها و تعرفه‌های آموزشگاه در سال چقدر تغییر می‌کند و افزایش می‌یابد؟ این اتفاق ماهانه نیست و سالی یک بار رخ می‌دهد و رقم ناچیزی به مبالغ و تعرفه‌ها اضافه می‌شود. خودتان می‌دانید که در شرایط فعلی و در چند سال گذشته محصولات و اقلام مهم زندگی به طور روزانه افزایش پیدا می‌کند و با افزایش و نوسان‌های موجود هر روز از ارزش دستمزدها و تعرفه‌های آموزشگاه‌ها کاسته خواهد شد. با همه اینها خیلی از متقاضیان حضور در کلاس‌های آموزشی و هنرجویان و والدینشان معترض می‌شوند که چرا قیمت شرکت در کلاس‌ها بالا است!

فعالیت هنری و آموزشی شما محدود به شهرستان است؟ 

خیر من در تهران هم با موسساتی همکاری دارم و تدریس هم می‌کنم. اتفاقا برای فعالیت‌های بهتر و بیشتر مدتی ساکن تهران بودم ولی رقم اجاره‌ها آنقدر بالا رفت که واقعا نتوانستم از پس مبالغ پیش و کرایه خانه برآیم. خیلی هم تلاش کردم خانه‌ای متناسب با درآمدم در تهران پیدا کنم؛ ولی متاسفانه موفق نشدم و در نهایت به شهر خودمان بازگشتم چون از پس اجاره و مخارج سکونت در تهران بر نیامدم. دوست دیگری هم دارم که در تهران ویلنسل تدریس می‌کرد که متاسفانه او هم به دلیل وجود مشکلات موجود به شهرمان برگشت. اما دوباره می‌خواهد به تهران بازگردد و دنبال خانه است؛ چون در دوران اوج‌گیری کرونا پروسه آموزش آنلاین مورد توجه بود اما الان دیگر این رویه وجود ندارد و افرادی چون من و دوستم ناچاریم حضورا در کلاس‌ها حضور یابیم. دوستم می‌گوید نود میلیون تومان پول پیش دارد و حاضر است ماهانه پنج میلیون تومان کرایه دهد اما با این مبلغ جایی پیدا نمی‌شود! اگر هم باشد، خانه‌ای را نشانت می‌دهند که هرگز نمی‌توان در آن زندگی کرد. به هر حال افرادی مثل ما سازهای‌مان را در خانه نگه داریم و باید به لحاظ امنیت خاطرمان جمع باشد. از این لحاظ نمی‌توان در هر منطقه‌ای خانه اجرا کرد چون این امکان هست که سازها مورد سرقت قرار گیرد.

یکی از جدی‌ترین مشکلات هنرمندان شهرستانی (حتی آن‌هایی که به لحاظ حرفه‌ای و تخصصی جایگاه بالایی دارند) این است که نمی‌توانند به پروژه‌ها و گروه‌ها راه پیدا کنند و این اتفاق مشمول زمان بسیار می‌شود یا اصلا رخ نمی‌دهد. 

همینطور است که می‌گویید و همکاری هنرمندان ساکن شهرستان با هنرمندان اهالی پایتخت اتفاقی است که به سختی رخ می‌دهد. نمی‌دانم این رویه چه نام دارد و آیا درست است که عنوان مافیا را در رابطه با آن به کار ببرم یا خیر. اما به هرحال وجود دارد و هنرمندان غیر پایتخت‌نشین را با مشکلاتی مواجه می‌کند و باعث می‌شود دردسرهایی را متحمل شوند.

از چالش‌هایی بگویید که در زمینه آموزش وجود دارد؛ مثلا اینکه برای همکاری با آموزشگاه‌ها و موسسه‌های آموزشی در تهران چه روندی را طی کردید؟ 

اتفاقا یکی از موضوعات مهمی که مایلم بر اساس شواهد و مواجهه‌های شخصی درباره‌اش توضیح دهم، همین موضوع است. زمانی که به تهران آمدم تا در زمینه تدریس فعالیت کنم به آموزشگاه‌های متعددی مراجعه کردم. حین حضور در یکی از همین آموزشگاه‌ها ضمن توضیح درباره سازهای تخصصی‌ام، به مسئول مربوطه گفتم من رزومه دارم و نمونه آثاری دارم و با گروه‌ها و افرادی در آلبوم‌ها و نماهنگ‌ها همکاری کرده‌ام و خلاصه اینکه رزومه و لیست کارهای‌ام همراهم است و قابل ارائه است. ایشان گفت ما استاد دیوان داریم و از فردی نام برد که نمی‌خواهم اسمش را بگویم. در همین حد بگویم که فرد مذکور نوازنده تار و سه‌تار بود و در کنار این دوساز تنبور و عود هم می‌نواخت و در کنار همه این‌ها دیوان هم تدریس می‌کرد. یعنی پنج ساز. جالب اینکه این فرد در زمینه همه سازهایی که گفتم شاگردان زیادی داشت. مسلما چنین فردی که ساز اصلی‌اش تار و سه‌تار است و دیگر سازها را می‌نوازد در زمینه‌سازی چون دیوان معلومات زیادی ندارد.

آموزش‌ سازی چون دیوان مقوله‌ای بسیار تخصصی است و شیوه‌ها و متدهای متعددی برای تدریس و نواختن دارد، درست است؟ 

بله همینطور است و قاعدتا مدرسان غیر مطلع برای آموزش دیوان از متد استادانی چون عارف ساغ و اردال ارزینجان بهره نمی‌برند و نمی‌توانند متد هنرمندی چون پرفسور ارول پارلاک را تدریس کنند، چون درباره این استادان و شیوه‌شان چیزی نمی‌داند! من در همان ملاقات از این اتفاق خیلی ناراحت شدم، اما صحبتی نکردم. در ادامه جستجوهایم دیدم خیلی از آموزشگاه‌ها چنین وضعیتی دارند و با همچنین مشکلاتی مواجه هستند. ماجرا به همین مورد ختم نمی‌شود و با اتفاق دیگری برخورد کردم که برایم تعجب‌برانگیز بود. در یکی دیگر از آموزشگاه‌ها دیدم یکی از مدرسان ساز دیگری را تدریس می‌کرد، اما در کنارش دوره مقدماتی ساز سه‌تار را هم آموزش می‌داد. این کار واقعا چه معنایی دارد؟ یک مدرس یا در زمینه یک ساز تخصص لازم برای تدریس همه سطوح را دارد، یا کلا فاقد آن است که اگر اینطور است نباید تدریس کند. اینکه یک مدرس صرفا به آموزش دوره مقدماتی یک ساز بپردازد حرکتی غلط و بی‌معناست و از عدم سواد و تبحر فرد حکایت دارد. طرف سولفژ تدریس می‌کرد و زمانی که از او خواستم کمی پیانو بنوازد؛ متوجه شدم سازش اصلا کوک نیست! با وجود چنین اشتباه بزرگی از سوی استاد، هنرجو بی‌آنکه بداند و بر اساس اعتمادی که به استادش دارد، مسیر اشتباهی را می‌رود و گوشش به چیزی عادت می‌کند که کلا غلط است! تاکید می‌کنم که هر آنچه می‌گویم بر اساس شواهد خودم است و اینطور نیست که روایت‌گر صحبت‌های دیگران باشم. دلم نمی‌خواهد صحبتی از مافیا به میان آورم اما برای چنین فضا و سیستمی چه عنوانی را باید به کار برد؟!

واکنش شما به این موارد چه بوده است؟ 

من موضوع را با خانه موسیقی مطرح کردم و پس از آن نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. من گفتم افرادی که در نواختن سازها را بلد نیستند صرفا در زمینه تدریس غلط فعالیت ندارند. آن‌ها در همکاری با دیگران به استودیو می‌روند و غلط می‌نوازند و پول می‌گیرند و در کنسرت‌ها هم اشتباه نوازی‌شان را تکرار می‌کنند و مثال‌های متعددی در اینباره وجود دارد که من با چشمانم خودم شاهدشان بوده‌ام. افرادی که می‌گویم اتفاقا موزیسین‌های معتبر و اسم و رسم‌داری هستند که نمی‌خواهم از آن‌ها نام ببرم.

کمتر پیش می‌آید که استادان مطرح جز آموزش ساز تخصصی‌شان به آموزش دیگر سازها بپردازند. این روحیه در آموزشگاه‌داران و نوازندگان نسل‌های جدید وجود ندارد. 

بله ما استادان زیادی داریم که به جز سازهای تخصصی خودشان سازهای دیگری را هم می‌نوازند اما هرگز آن‌ها را به دیگران آموزش نمی‌دهند. مثلا شما فکر می‌کنید هنرمندی مانند آقای نوید افقه که استاد تنبک است، نمی‌تواند سازهای دیگری بنوازد؟ واقعا تصور می‌کنید ایشان نمی‌تواند مثلا دف بزند و آن را آموزش دهد؟ خیر اینطور نیست هنرمندی چون ایشان سازهای دیگری را هم می‌نوازد. شاید کمتر کسی بداند که آقای افقه تار هم می‌نوازند. تا حالا شنیده‌اید که بگویند ایشان تار و سه‌تار تدریس می‌کنند؟ ایشان موزیسین و هنرمندی به معنای واقعی کلمه هستند که چنین رفتاری هستند. در صورتیکه به راحتی می‌توانند سازهای زهی را هم تدریس کنند و در این زمینه هم کسب درآمد کلان داشته باشند. اما خودشان را نوازنده تنبک می‌دانند و وارد حیطه‌های دیگر نشده‌اند. به نظرم چنین افرادی هنرمندان واقعی هستند. شما فرض کنید پزشک متخصص قلب بیاید و در دندانپزشکی هم طبابت کند؛ عدم انجام چنین کاری یعنی تخصص و ارزش قائل شدن برای آن.

این ساز و کار غلط آموزش غیر تخصصی، در رابطه با سازهایی چون تنبور یا دوتار و دیوان که از ادوات موسیقی نواحی هستند بیشتر به چشم می‌خورد. شاید به این دلیل که استادان مطرح این نوع سازها معمولا به دور از پایتخت زندگی می‌کنند و واضح‌تر اینکه چنین سازهایی متولی ندارند. یا مثلا سازهایی چون «نرمه‌نای»، «بالابان»، «لله‌وا» و «نی‌انبان» در تهران معمولا توسط مدرسانی تدریس می‌شوند که نوازنده سازهای دیگری هستند. 

همینطور است اما این رفتار به جز سیاست‌گذاری‌ها و دیگر موارد که به نهادهای فرهنگی مربوطه است به منش و منظر نوازندگان بستگی دارد. مدرس یا استاد باید همواره خودش را هنرجو بداند. نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم اما من پس از سال‌ها فعالیت هرگز تصور نمی‌کنم استاد هستم. من شخصا برای به روز شدن و کسب دانش و اطلاعات بیشتر همچنان هزینه می‌کنم و این رویه برایم جدی است و ادامه خواهد داشت. هنرمند باید همواره باید در حال آموختن باشد و لحظه‌ای از دانش‌اندوزی باز نایسیتد. گاه پیش می‌آید برای حضور در یک کلاس و آموختن مباحث جدید با موانع و کمبود بودجه مواجه می‌شوم. اما این دلیل نمی‌شود که یادگیری سر باز زنم. در نهایت منتظر می‌شوم تا شرایط برای یادگیری و پرداخت هزینه لازم مهیا شود.

مشکلاتی که می‌گویید وجود دارد و در گذشته هم به طور کم و بیش وجود داشته است. اما اینکه متولیان امر تا چه حد هنرمندان را یاری می‌کنند مهم است. یعنی اینکه مشکلات باید به صورت سیستماتیک و زیرساختی حل شود، تا از بروز دیگر مشکلات کلی و جزیی کاسته شود. در اینباره چه نظری دارید؟ 

حرفتان درست است اما نهادی چون خانه موسیقی هم که باید از اهالی موسیقی حمایت کند عملکرد درستی ندارد. جدا از اینکه حمایت‌های مالی و معنوی از سوی مسئولان خانه موسیقی صورت نمی‌گیرد، در رابطه با ارائه کارت‌های صلاحیت و مجوزها هم مشکلاتی هست. مثلا اینکه به تازگی مطلع شده‌ام آن‌هایی که عضو خانه موسیقی هستند برای تمدید عضویت و استفاده از دیگر خدمات باید دوباره به ارائه رزومه و مدارک لازم بپرازند تا مثلا بیمه‌شان تمدید شود یا قطع نشود. البته که توجه و سختگیری خانه موسیقی نسبت به فعالیت اعضاء کار بدی نیست و اتفاقا حرکت خوبی است؛ به این دلیل که ممکن است بسیاری از اعضاء به طور واقعی فعالیتی نداشته باشند یا حتی اصلا هنرمند نباشند؛ لذا نباید از حمایت‌های موجود بهره‌مند شوند و با توجه و حساسیت‌های مسئولان مربوطه قابل شناسایی خواهند بود. اما چه لزومی دارد هنرمندانی که قبلا تمام مراحل را طی کرده‌اند و آزمون داده‌اند و مدارک و رزومه‌شان را حضوری ارائه نموده‌اند، یا از طریق اینترنت بارگزاری کرده‌اند، مجددا همه این کارها را انجام دهند؟ حرفم این است خانه موسیقی سخت‌گیرهای خود را داشته باشد اما نه برای اعضایی که برای عضویت و دیگر امور امتحان داده‌اند و هفت‌خوان رستم را طی کرده‌اند.

خودتان چه کارهایی را آماده انتشار دارید و آیا اگر نهادی اعلام آمادگی کند حاضر به انتشار آثارتان هستید؟ 

اگر خانه موسیقی به من بگوید آیا می‌توانی اثری ارائه کنی، همین الان کیفم را باز می‌کنم تا ببینید آثاری را آماده نشر دارم که چندتای آن‌ها کامل ساخته شده‌اند و برخی دیگر احتیاج به تنظیم دارند تا تمام شده محسوب شوند. این آثار مربوط به دیروز و پریروز نیستند و طی سه چهار سال گذشته ساخته شده‌اند، اما امکان و شرایطی نبوده تا منتشرشان کنم. چند سال است برای انتشار آلبوم تلاش می‌کنم اما متاسفانه نه کسی اسپانسر می‌شود و نه خودم بودجه‌اش را دارم که به تنهایی از پس انتشار و پخشش بر آیم.

آیا تا به حال برای تولید و انتشار آثارتان با خانه موسیقی تعامل کرده‌اید؟ 

بعید می‌دانم خانه موسیقی در این زمینه حمایتی انجام دهد اما می‌گویند برای انجام چنین کارهایی وام می‌دهند. من به شما می‌گویم صد میلیون تومان به شما وام می‌دهم. اینکه شما وام را دریافت کنی و به واسطه آن آلبومت را منتشر کنی بحث دیگری است. اما گیریم با آن مبلغ آلبومت را هم منتشر کردی آیا می‌توانی قسط آن را پرداخت کنی؟ یعنی به واسطه شغلت که موسیقی است اینقدر درآمد داری که اقساط آن را پرداخت کنی؟ آخرش هم این است که آلبوم با کلی هزینه منتشر می‌شود اما دقایقی بعد یا ساعاتی بعد در سایتی بارگزاری می‌شود و مورد دانلودهای مجانی قرار می‌گیرد. حتی اگر هم دانلود نشود. فردی آن را تهیه می‌کند و کپی‌اش می‌کند و مجانی به دیگران می‌دهد.

در حال حاضر آموزش در آموزشگاه‌های تهران را تعطیل کرده‌اید؟ 

 

اگر بگویم برای رسیدگی به امور شاگردانم با اتوبوس به تهران رفت و آمد می‌کنم، شاید باور نکنید که مدام در این مسیر طولانی تردد دارم، اما می‌توانید در اینباره از شاگردان و اطرافیانم سوال کنید. چرا مدام این مسیر را می‌روم و می‌آیم؟ همانطور که گفتم، به این دلیل که کرایه خانه و مبلغ پیش آنقدر افزایش یافته که از اجاره کردن مکانی در تهران ناامید شده‌ام. واقعا با موسیقی و تدریس که شغل من است، نمی‌توانم از پس هزینه‌های گزاف برآیم. حالا شما حساب کنید خانه موسیقی به من می‌گوید در چند سال گذشته چه فعالیت‌هایی داشته‌ای که می‌خواهی عضویتت را تمدید کنی؟ من سوالم این است که ما در ایران مگر چند فستیوال داریم! حالا شما وجود کرونا را هم به این قضیه اضافه کنید که تمام فعالیت‌ها را برای مدتی طولانی تعطیل کرده بود.

 

شما در زمینه تالیف کتاب هم فعال هستید؟ 

بله من چند اثر در دست تالیف دارم که با توجه به موضوعی که دارند از اهمیت زیادی برخوردار هستند. اما با اوضاعی که هست مگر می‌شود کتاب چاپ کرد. فعالیت در این زمینه هم نیاز به حمایت دارد و یک نویسنده و مولف به تنهایی نمی‌تواند از پس هزینه‌ها برآید. آنهم شخصی که شغلش موسیقی است و از راه تدریس زندگی‌اش را می‌گذراند.

اگر ناگفته‌ای مانده درباره‌اش توضیح دهید. 

خیر صحبت دیگری نیست و مورد دیگری که وجود دارد و می‌خواهم در آخر به آن اشاره کنم، این است که قوانین وضع شده از سوی خانه موسیقی و حتی ارشاد همیشگی و ابدی نیست و ممکن است سال آینده مفاد دیگری به قوانین قبلی اضافه شود و یا بندهایی تغییر کند و همه اینها نوازندگان و موزیسین‌ها را با مشکلات و چالش‌های جدید مواجه می‌کند.

گفتگو: وحید خانه ساز

عکس: رامیار آهنگری

منبع: ايلنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *